صوت/ غزل 140 حافظ، دلبر برفت و دلشدگان را خبر نکرد
آخرين خبر/ دلبر برفت و دلشدگان را خبر نکرد ياد حريف شهر و رفيق سفر نکرد يا بخت من طريق مروت فرو گذاشت يا او به شاهراه طريقت گذر نکرد من ايستاده تا کنمش جان فدا چو شمع او خود گذر به ما چو نسيم سحر نکرد گفتم مگر به گريه دلش مهربان کنم در نقش سنگ قطره باران اثر نکرد دل را اگر چه بال و پر از غم شکسته شد سوداي خام عاشقي از سر بدر نکرد هرکس که ديد روي تو بوسيد چشم من کاري که رد ديده ما بي نظر نکرد کلک زبان برديه حافظ در انجمن با کس نگفت راز تو تا ترک سرنکرد براي شنيدن کليک کنيد نتيجه تفال : 1- خواجه در بيت چهارم و پنجم به جنابعالي در مورد اين نيت ياد آوري مي کند 0 گفتم شايد با گريه و زاري دل محبوب را به سررحم بياورم اما خيال باطلي بود چه قطات باران به سنگ سخت اثر نکرد ) ( اگرچه بال و پر دل از غم شکسته شد اما با وجود اين خيال خام عاشقي را از سر بيرون نکرد ) حديث مفصل بخوانيد از اين دو معني 2- اين نيت داراي رنج و ناراحتي يکطرفه مي باشد که جز فرسايش روح نتيجه اي ندارد اما اگر واقعاً مايل به انجام آن از صميم قلب هستيد با استادي ماهر مشاوره کن و راهنمايي بخواه سرعت عمل و دقت وعلاقه واراده را همراه ساز و با توکل به خداي يگانه و زيارت يکي از مشاهد متبرکه و اداي نذر خود ان شاء الله انجام مي گيرد 3- ويژگيهاي جنابعالي به شرخ زيراست نرم و ظريف کار قدرت طلب پشتکاردار حساس و رويايي خسيس روشنفکر عاقل و دانا اهل کشف حس ششم قوي رفيق دوست زيبا پسند مودت متين بي رگ اهل بيرون از خانه پر اولاد دنباله رو تجدد گرا شيک پوش جذاب تو دل برو 4- در مورد اين نيت باي کالماً حواس خود را جمع کنيد و از افکا رپريشان دوري کنيد او رادرک نموده و با منطق عمل نماييد همين هفته يا تا آخر ماه عازم سف رخواهيد بود که بسيار نافع است 5- خريد و فروش اشکال ندارد براي ازدواج و طالق مقدماتش فراهم نشده بيمار شفا نمي يابد قرض ادا مي شود ولي گمشده پيدا نمي شود مسافر از آمدن منصرف شده است 6- چيزي دريافت يا به دست مي آورد ولي زود از دست مي دهد تغيير شغل برايش پيش مي ايد و کسي به او پيشنهادي خواهد کرد که موجب ترقي وي مي شود 7- رنگ ابي کم رنگ را به جنابالي توصيه مي کنم که کليد انعطاف پذيري است و استراحت و آسودگي به شما مي بخشد و از دلهره و وسواستان خواهد کاست شرح غزل : معاني ابيات غزل (140) دلبر: محبوب. دلشدگان: عشاق، شفيتگان، دل از دست دادن. حريف شهر: مصاحب و هم نشين درشهر. طريق: راه وروش. طريق مروت: راه و رسم انصاف طريقت: راهي مقابل شريعت، راهي که سالک راه حق بايد بپيماندتا به حقيقت برسد،راه اصلي وصول به حق . گفتم مگر.... : با خود گفتم شايد ..... شوخي نگر: گستاخي را تماشا کردن. بي نظر: بدون انديشه و تفکر ، بدون بصيرت. حديث : حکايت ، چيز نو ، نو و تازه مطلب ، قضيه ، واقعه. نغز: خوب ،نيکو هر چيز بديع و زيبا که ديدنش خوش آيد، شيوا ،جالب، چيزي که مورد توجه واقع شود ، بديع لطيف. رغبت : ميل. (1) محبوب رفت و دل از دست دادگان خودرا بي خبر گذاشت . از دوستان محشور در شهر و رفيقان هم سفر خود يادي نکرد. (2) يا اقبالِ من بي انصافي و با من ناسازگاري کرد، يا آنکه رفتار او با روش اهل طريقت ( که محبت ووفاداري است) منطبق نبود. (3) با خود گفتم شايد با گريه دلش را بر سر مهر آورم ، اما دانه هاي اشک من، چون قطره هاي باران در دل سنگ او اثري نداشت. (4) گستاخي را تماشا کن که مرغ دل قرار از کف داده من خيال گرفتاري در بند عشق را از سر خود بيرون نکرده است. (5) هر کس که روي (زيباي ) تورا ديد به چشم من بوسه زد . زيرا کار انتخاب چشم من بدون انديشه و بصيرت نبود. (6) من پاي مقاومت مي فشارم که به مانند شمع،جان را فداي او کنم ، اما او به مانند نسيمي بر من مَوزيد ( تا در پايش بميرم) . (7) حافظ ،مطلب جالب و حکايت شيواي تو از بس دل انگيز است هر کس آن را شنيد با ميل و اشتياق آن را در خاطره خود سپرد. شرح ابيات غزل( 140) وزن غزل : مفعول فاعلات مفاعيل فاعلن بحر غزل: مضارع اخرب مکفوف محذوف با کانال تلگرامي «آخرين خبر» همراه شويد