نماد آخرین خبر
  1. برگزیده
تحلیل ها

عملیات موفق فریب

منبع
هم ميهن
بروزرسانی
عملیات موفق فریب

هم میهن/متن پیش رو در هم میهن منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست

 مجید محمدشریفی-استادیار گروه روابط بین‌‏الملل دانشگاه خوارزمی| جنگ دوازده‌روزه اسرائیل و آمریکا علیه ایران برای بسیاری از تحلیل‌گران، ناظران و سیاست‌مردان کاملاً غافلگیرانه بود. در میانه مذاکرات ایران و آمریکا و در جایی که گروهی از سر خوش‌بینی و شاید بتوان گفت خیال‌اندیشی، دستیابی به توافقی برای حل بحران هسته‌ای و پایان تنش‌ها را در انتظار نشسته بودند، حمله اسرائیل به ایران، تمامی این آرزوها را نقش بر آب کرد. درباره این جنگ، چگونگی و چرایی آن سخن بسیار گفته شده است؛ گرچه هنوز ابعاد پراهمیتی از آن را باید محل پژوهش قرار داد. اینکه آیا وقوع جنگ اجتناب‌ناپذیر بود یا امکان جلوگیری از انجام آن وجود داشت را باید در جایی دیگر و به‌گونه‌ای مبسوط مطالعه کرد.

از آنجایی که این جنگ به مانند هر تحول اثرگذار دیگری، بی‌تردید سپهر سیاسی و اجتماعی ایران را دستخوش تغییراتی شگرف خواهد کرد، پرداختن به تمامی ابعاد آن، پژوهشی از سر نیاز و ضرورت است. این جنگ به سبب اثرگذاری بی‌بدیل بر تمامی شئون حیات اجتماعی مردمان ایران، همه ایران‌دوستان و «مبتلایان به درد وطن» را بر آن می‌دارد که فارغ از اختلافات حزبی و جناحی و افتراق‌نظرهای ایدئولوژیک، با پرداختی از سر دوراندیشی و استوار بر بنیان‌های عقلانی و پرهیز از هرگونه سیاست‌زدگی و قیل و قال‌های تهی از محتوا، با تأمل در بنیان‌های سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، نسبت این بنیان‌ها با منطق حاکم بر نظام بین‌الملل و توانایی در تأمین منافع ملی و همچنین تعمقی دقیق و واقع‌بینانه در پویایی‌های قدرت حاکم بر منطقه خاورمیانه و نظام بین‌الملل، مسیر برون‌رفت از مرحله دشوار کنونی را تبیین کنند.

طریق پیش‌روی ایران در برهه کنونی آنچنان پرآشوب و پرفتنه است که هر کوششی با هدف هموارکردن مسیر برون‌رفت از آن نیازمند تلاشی آگاهانه، منسجم و بی‌وقفه برای نشاندن شناخت در باب بنیادهای سیاست‌ورزی به جای عقیده در باب آنها است. باید برای یافتن امنیتی پایدار در مسیر پرخطر پیش‌رو، تبیین منطق تکوین و تحولات حادث را با نگرشی علمی و فراحزبی دنبال کنیم. اکنون که به واسطه جنگ، شبح چنین آگاهی در افق پدیدار شده است، فراهم‌کردن بستری برای تعاطی افکار و اشتراک‌گذاری نظرگاه‌ها بیش از هر زمان دیگری فوریت دارد. امید که مجال سخن فراهم شود و تمامی صاحبان اندیشه بتوانند در فضایی آرام، راه دریافت نویی از سرشت تحولات و امکانات آینده را هموار کنند.
 
با امید به فراهم‌شدن چنین بستری، نویسنده بر آن است تا در مجموع مقالاتی، ابعاد مختلف جنگ اسرائیل و آمریکا علیه ایران را از وجوه مختلف محل بحث و مطالعه قرار دهد. در مقاله پیش‌رو بر آنم تا با تأمل در نقش برداشت‌ها، پیش‌فرض‌ها یا مسلمات و همچنین گزارش‌های رسانه‌ها در زمان پیش از حمله، جایگاه این عوامل در غافلگیری از جنگ را بررسی کنم.

فریب و کوشش برای به خطاافکندن دشمن، تاریخی به درازنای تاریخ جنگ دارد. از آن زمان که یونانیان برای شکست تروجان‌ها اسبی را به نشانه هدیه تقدیم و با پنهان‌کردن سربازان خود در درون اسب در جنگ پیروز شدند، همواره فریب دشمن به عنوان آموزه‌ای پراهمیت در استراتژی‌ها و تاکتیک‌های جنگی مورد توجه قرار گرفته است. در جنگ‌های معاصر، این ابزارِ فریب گستردگی و تنوع بیشتری به خود گرفته‌ است. با در نظرداشت نقش بی‌بدیل اطلاعات در جنگ‌های معاصر، بخش قابل‌توجهی از عملیات‌های دشمن بر انتشار اخبار جعلی و القا و نهادینه‌کردن پیش‌فرض‌های نادرست در بین تصمیم‌گیرندگان طرف منازعه متمرکز شده‌اند.

هر یک از طرف‌های منازعه می‌کوشد تا با انتشار گزارش‌هایی نادرست، محاسبات دشمن را از توانمندی‌ها، نیات و گستره عملیات نظامی احتمالی تغییر داده و به اشتباه افکند. خطرناک‌ترین وضعیت زمانی است که در اثر انتشار این گزارش‌ها و اخبار، یک پیش‌فرض نادرست به عنوان یک اصل مسلم در بین تصمیم‌‌گیرندگان پذیرفته شود.

در چنین شرایطی، تصمیم‌گیرندگان بر اثر پذیرش این ایده به عنوان یک اصل مسلم، وقوع برخی احتمالات را ناممکن تصور می‌کنند و برای مقابله با آن هیچ آمادگی را تدارک نخواهند دید. چنین پیش‌فرضی، بهترین فرصت را در اختیار دشمن قرار می‌دهد تا در زمانی پیش‌بینی‌ناپذیر، بزرگترین ضربه نظامی خود را وارد کند؛ امری که بی‌تردید سبب غافلگیری و تحمیل خسارت‌هایی جبران‌ناپذیر خواهد شد.

به جنگ دوازده‌روزه اسرائیل و آمریکا علیه ایران بازگردیم و اینکه چگونه عواملی که در فوق بدان‌ها اشاره شد، غافلگیری را در بین تصمیم‌گیرندگان جمهوری اسلامی ایران سبب شدند. آنگونه که از سخنان مقامات امنیتی اسرائیلی برمی‌آید، نتانیاهو و مشاوران نظامی وی در 9 ژوئن 2025 (19 خرداد 1404) تصمیم نهایی را برای حمله به ایران در چهار روز بعد گرفتند. تیم امنیتی نتانیاهو به خوبی از این واقعیت آگاه بود که برای جلوگیری از اقدامات احتیاط‌آمیز جمهوری اسلامی ایران، همچون پراکنده و مخفی‌کردن رهبران نظامی و دانشمندان هسته‌ای و یا تخلیه مراکز هسته‌ای و نظامی باید نقشه حمله به صورت مخفی طرح‌ریزی شود. در راستای این هدف، اسرائیل به چند اقدام مهم دست زد؛ اقداماتی که برخی در ظاهر بی‌اهمیت بودند اما در عمل در پنهان نگه‌ داشته‌شدن عملیات اثری مهم داشتند.

پیش از حمله نظامی، دفتر نخست‌وزیری اسرائیل در بیانیه‌ای رسمی اعلام کرد که نتانیاهو در روزهای آینده برای گذراندن تعطیلات آخر هفته و همچنین برگزاری مراسم عروسی آونر، پسر بزرگ خود در روز دوشنبه 16 ژوئن به مرخصی خواهد رفت. نتانیاهو برای عادی جلوه‌دادن شرایط و برگزاری مراسم براساس زمانبندی انجام‌شده حتی پسر و همسر خود را از امکان تعویق مراسم مطلع نکرد. انتشار این خبر در رسانه‌های اسرائیلی سبب شد تا همگان در پیش‌بودن آخر هفته‌ای آرام را انتظار داشته باشند. 

در اقدامی مهم‌تر، مقامات اسرائیلی گزارش‌هایی را در اختیار رسانه‌ها قرار دادند که از سربرآوردن اختلاف‌نظری عمیق بین ترامپ و نتانیاهو  بر سر حمله به ایران حکایت می‌کرد. این اطلاعات فاش‌شده شامل جزئیاتی از تماس تلفنی بین نتانیاهو و ترامپ چهار روز قبل از شروع عملیات بود که در آن ترامپ از رهبر اسرائیل خواسته بود تا با اجتناب از توسل به گزینه نظامی اجازه دهد مسئله ایران از مسیر دیپلماسی حل و فصل شود.

ترامپ در کنفرانسی خبری طرح چنین خواسته‌ای از نتانیاهو را تأیید کرد. مهم‌تر اینکه ترامپ در روز حمله اسرائیل در اظهارنظری قاطع در جمع خبرنگاران مدعی شد که آمریکا و ایران «به توافق بسیار نزدیک شده‌اند» و اینکه نمی‌خواهد اسرائیلی‌ها «وارد ماجرا شوند». طرفه آنکه همزمان با پرواز هواپیماهای اسرائیلی برای حمله به ایران، ترامپ در صفحه اجتماعی Truth Social نوشت: «ما همچنان به حل دیپلماتیک مسئله هسته‌ای ایران متعهد هستیم!»

پیش از این ترامپ بارها درباره امکان حمله نظامی به ایران یا سکوت کرده بود و یا با پاسخ‌هایی کلی همگان را در وضعیتی پرابهام قرار داده بود. بسیاری از تحلیل‌گران برای درک نیات واقعی ترامپ به اشتباه بر انگیزه‌های شخصی وی تمرکز کرده بودند و اینکه ترامپ به سبب مخالفت و حتی تنفر حامیانش در جریان موسوم به «بازگشت عظمت آمریکا (MAGA)» از ورود به جنگی دیگر در خاورمیانه از برخورد نظامی با ایران اجتناب خواهد کرد و مانع از حمله نظامی احتمالی اسرائیل خواهد شد. بنیان‌نهادن تحلیل‌ها در عرصه سیاست خارجی به‌ویژه در جایی‌که موضوع محل اختلاف، مسئله پراهمیتی همچون موضوع امنیتی و نظامی باشد، بر متغیر بی‌ثباتی همچون انگیزه‌ها، خطایی نابخشودنی است.

هیچ‌ عقل سلیمی را نمی‌رسد که در تبیین سیاست خارجی دولت‌ها و پیش‌بینی رفتار آن‌ها به جای اتکاء به عامل پایداری چون منافع ملی و پیوند آن با توانمندی‌های مادی برای تأمین این منافع، به متغیری بی‌اهمیت همچون انگیزه‌های رهبران تکیه کند؛ آن هم در تحلیل انگیزه‌های رهبری که به سخن یکی از کارشناسان آمریکایی، «تا پیش از صرف صبحانه ممکن است سه بار نیت و سخن خود را تغییر دهد».  نفی امکان حمله نظامی به سبب انگیزه‌های شخصی و حزبی ترامپ و بدتر از آن باور به اختلافی عمیق در موضوعی استراتژیک چون توسل به گزینه نظامی در منطقه خاورمیانه و علیه کشوری همچون ایران بین آمریکا و اسرائیل، با هیچ فهم واقع‌گرایانه‌ای در روابط بین‌الملل سازگار نیست.

افزون بر این، مقامات اسرائیلی نیز در اقدامی کاملاً دیپلماتیک و با رعایت تمامی اصول حرفه‌ای دیپلماسی و با در نظرداشت شرایط موجود و اخبار و گمانه‌زنی‌های منتشرشده، ضمن تأیید احتمال حمله نظامی علیه تأسیسات هسته‌ای ایران، مدعی شدند که با وجود این، در انتظار نتیجه نهایی ششمین دور مذاکرات هسته‌ای بین واشنگتن و تهران که قرار بود در روز یکشنبه برگزار شود، خواهند ماند. این سخنان در زمانی انجام می‌شد که همزمان ژنرال‌های ارتش اسرائیل، آخرین آماده‌سازی‌های پیش از حمله نظامی را انجام داده بودند.

تثبیت ایده دوگانه دیپلماسی یا جنگ، سبب شده بود تا برخی به اشتباه توافق با آمریکا را اطمینان‌بخش‌ترین مسیر برای جلوگیری از برخورد نظامی تفسیر کنند. حامیان این نظرگاه در ایران بر آن بودند که دستیابی به یک توافق می‌تواند هر دستاویزی برای اقدام نظامی احتمالی اسرائیل یا آمریکا را بی‌اثر سازد. این در حالی است که بر اساس منطق حاکم بر تعاملات امنیتی و نظامی دولت‌ها، توافق هیچ‌گاه نمی‌تواند معادل بازدارندگی تلقی شود. در زمانی‌که موضوع محل بحث و اختلاف، موضوعی به اهمیت توانمندی هسته‌ای است همواره باید امکان گزینه نظامی را در نظر داشت.

در اختلافات امنیتی و نظامی نه توافق (که تعدی از آن به سادگی امکان‌پذیر است) بلکه تنها توان بازدارندگی می‌تواند مانع از حمله نظامی طرف‌های اختلاف شود. اشتباه بزرگی که به سبب انتشار اخبار و گزارش‌ها در بین برخی تصمیم‌گیرندگان جمهوری اسلامی ایران تثبیت شده بود، این بود که تا زمانی که مذاکرات در حال انجام است، هیچ حمله نظامی در دستور کار آمریکا و اسرائیل قرار نخواهد گرفت. بخشی از کوشش رسانه‌ای اسرائیل و حامیان حمله نظامی بر سر تثبیت این ایده متمرکز شده بود.

با وجود این، مهمترین دلیل غافلگیری مقامات جمهوری اسلامی ایران از حمله نظامی اسرائیل را باید در عاملی بنیادی‌تر جست‌جو کرد. پیش از حمله و برای مدت‌زمانی طولانی، در اثر انتشار گزارش‌های خبری و مهم‌تر از آن تحلیل‌های نظامی مبسوط در اندیشکده‌های مختلف داخلی و خارجی، این ایده در بین مقامات جمهوری اسلامی ایران به عنوان پیش‌فرضی خلل‌ناپذیر پذیرفته شود که اسرائیل به تنهایی و بدون اجازه و کمک آمریکا به ایران حمله نخواهد کرد. به گفته یکی از مقامات امنیتی اسرائیل، «کلید فریب حمله نظامی، القای این ایده در ذهن تصمیم‌گیرندگان جمهوری اسلامی ایران بود که اسرائیل بدون اجازه و مشارکت ایالات متحده آمریکا حمله نخواهد کرد».

به همین سبب بسیاری از تحلیل‌گران در ارزیابی احتمال حمله نظامی به ایران، تنها تحرکات نظامی آمریکا را مطمح‌نظر قرار می‌دادند. مدت‌ها پیش از حمله نظامی اسرائیل، خروج هواپیماهای B-2 آمریکا از پایگاه هوایی دیه‌گو گارسیا، تحلیل‌گران را بدین نتیجه‌گیری رهنمون کرده بود که حمله نظامی قریب‌الوقوع نیست. درحالی‌که آمریکا درگیر مذاکرات هسته‌ای با جمهوری اسلامی ایران بود و نشانه‌ای از جابه‌جایی ادوات و نیروهای نظامی این کشور در منطقه وجود نداشت، اسرائیل در خفا و بدون جلب توجه، نیروهای خود را برای حمله به ایران آماده می‌کرد. 

پیش‌فرض دیگری که سبب شد گستره و ماهیت اقدام نظامی اسرائیل علیه ایران به خوبی درک نشود، تثبیت این ایده بود که حمله نظامی احتمالی حتی در صورت وقوع، محدود و تنها علیه اهداف هسته‌ای خواهد بود. این در حالی بود که به نظر می‌رسید اسرائیل با وقوف کامل به توان تلافی‌جویانه جمهوری اسلامی ایران، کوشید مانع از احیای این توان شود. برای رسیدن به این هدف که البته چندان هم در آن موفق نبود، نقطه کلیدی طرح نظامی اسرائیل بر ترور رهبران نظامی جمهوری اسلامی ایران در قالب ایده عروسی سرخ (Red Wedding) متمرکز شده بود.

به باور رهبران نظامی اسرائیل این اقدام هرگونه اقدام تلافی‌جویانه فوری از سوی جمهوری اسلامی ایران را متوقف می‌کرد و همزمان برای جت‌های جنگنده و پهپادهای اسرائیلی زمان می‌خرید تا سکوهای پرتاب موشک ایران را منهدم و در نتیجه توان واکنش اجتناب‌ناپذیر ایران را کاهش دهند. شاید بتوان به طرح این نظر خطر کرد که هیچ تحلیل‌گر یا مقام تصمیم‌گیری چنین حملات گسترده‌ای از سوی اسرائیل را انتظار نداشت. حجم این حملات در ساعت‌های نخستین عملیات سبب حیرت همگان شد. 

فقرات فوق به خوبی نشان می‌دهد که چگونه تثبیت برخی ایده‌های ناصواب و پذیرش آن‌ها به عنوان مسلماتی خلل‌ناپذیر می‌تواند سبب سربرآوردن خطاهایی بزرگ و گاه جبران‌ناپذیر شود. از آنچه گذشت می‌توان دریافت که در تبیین موضوعات سیاست خارجی و کوشش برای تبیین رفتار دولت‌ها به‌ویژه دولت‌های متخاصم، آن‌هم در عرصه مهمی چون موضوعات امنیتی و نظامی، نباید ظاهر امور سبب غفلت از سرشت بنیادین تحولات شود. آگاهی به طبایع حقیقی حوادث و کیفیات مقتضیات جهان سیاسی نیازمند آن است که با برکشیدن تحلیل‌ها از متغیرهای ناپایدار و زودگذر، دستگاه تحلیلی تصمیم‌گیرندگان بر نیروهای پایدار و تعیین‌کننده سیاست جهانی بنا نهاده شود.

در بسیاری از موارد نظام گفتاری رهبران با منافع بنیادین آن‌ها هیچ نسبتی ندارد و از کلام تنها برای پوشاندن نیات واقعی بهره گرفته می‌شود. طریق ناصوابی که در بین تحلیل‌گران ایرانی در عرصه سیاست خارجی باب شده است بنیان‌نهادن تحلیل‌ها بر ظاهر امور و کوشش برای استنباط نیات حقیقی رهبران بر اساس گفتار آن‌ها است. این امر غفلت از نیروهای بنیادین هدایتگر سیاست بین‌الملل را سبب شده است.

کوشش برای تحلیل سیاست دولت ترامپ و نتانیاهو در مواجهه با برنامه هسته‌ای ایران با در نظرداشت پویایی‌های قدرت حاکم بر منطقه خاورمیانه، صرفاً براساس گفتار این دو رهبر از آغاز کوششی پرتعارض و محکوم به شکست بود. همین اتکاء به کلام و امور ظاهری، سبب تثبیت ایده‌هایی نادرست در بین تحلیل‌گران و مقامات جمهوری اسلامی ایران شد؛ امری که در نهایت غفلت از حمله نظامی را سبب شد. امید آنکه این جنگ به‌‌رغم تمامی تلخ‌کامی‌های حاصل از آن، کلید مفتاحی برای ورود به تبیین‌های علمی، عقل‌بنیاد و واقع‌گرایانه باشد.

🔹"آخرین خبر" در روبیکا
🔹"آخرین خبر" در ایتا
🔹"آخرین خبر" در بله