ابتذال در پادگان اشرف

فرهیختگان/متن پیش رو در فرهیختگان منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
دشنهای که رضا پهلوی و نتانیاهو مدتهاست به طور مشترک درحال تیزکردن آن هستند و در 12 روز خون گلوی کودک و زن ایران را به آن آغشته کردهاند امروز بیش از هر زمان دیگری آشکار است، حال که پروژه براندازی و تجزیه ایران مثل همیشه شکست خورده است خیالبافان سوریهسازی ایران برای آنکه همچنان با وقاحت کشتار بیشتر را تئوریزه کنند در مقابل مردم ایستاده و میگویند اصلاً این ما هستیم که به مردم ایران بیاعتمادیم. همسر پرحاشیه شازده یک استوری گذاشته و در آن نوشته است: «این همسر من است که باید به مردم ایران بیاعتماد باشد.» بعد هم اینگونه توجیه کرده که این بیاعتمادی بابت «رنج و دردی است که برخانوادهاش وارد شده» و تأکید که همسرش باید «کینه» داشته باشد. عبارت «کینه» اعتراف خوبی برای پاسخ به این سؤال است که «چرا ربع پهلوی باید با نتانیاهو برای تکهتکه کردن سرزمینی که خود را والی آینده آن میداند سر یک سفره بنشیند؟» همسر پهلوی رنج هزاران خانواده ایرانی را که بعضا به اندازه یک کف دست هم پیکر مطهر عزیزانشان را تحویل نگرفتهاند نادیده گرفته و وضعیت خود و خانوادهاش را که سالهاست یا با درآمدهای غارتشده از ایران و یا با پروژهبگیری سنگین برای ضربه به ایران زندگی بیدرد سپری میکنند را رنج توصیف میکند به این امید که با ایجاد حاشیهای جدید به دیده شدن رضا پهلوی که اخیراً در مونیخ جدی گرفته نشد کمک کرده باشد. زیست سیاسی خاندان پهلوی همانقدر که با خودبزرگبینی عجین است به حاشیه نیز گره خورده است. خاندان پهلوی هرچقدر در اثرگذاری سیاسی کمرنگ است در حاشیهسازی پررنگ ظاهر میشود تا بلکه وزن نداشته خود را سنگین نشان دهد و پروژه پرمایهتری دریافت کند.
زیست خاندان پهلوی، چه در دوره محمدرضا و اشرف و چه در نسلهای بعدی مانند رضا پهلوی و همسرش با حاشیهسازی، غرور و فقدان توانمندی سیاستورزی عجین شده است. حاشیههای اشرف، از فساد مالی و قاچاق مواد مخدر گرفته تا دخالت در امور حکومتی، به بیثباتی رژیم پهلوی کمک کرد. غرور محمدرضا که به تصمیمگیریهای غیرمنطقی و در نهایت وابستگی به خارجیها منجر شد، عامل اصلی سقوط او بود. این ویژگیها در اظهارات اخیر همسر رضا پهلوی نیز دیده میشود که با تقابل با مردم ایران همان الگوی خودبزرگبینی و انفصال از واقعیت را دنبال میکند. این خاندان یا به تعبیر بهتر باند فامیلی تبهکاری به دلیل ناتوانی در سیاستورزی و اصرار بر حاشیهسازی هرگز نتوانسته و نمیتواند حمایت مردمی لازم برای تأثیرگذاری سیاسی را کسب کند.
فقدان توان سیاستورزی
اظهارات اخیر همسر رضا پهلوی در استوری اینستاگرامیاش نمونهای آشکار از فقدان توانمندی سیاستورزی در این خاندان است. این اظهارات نشاندهنده فاصله عمیق میان این خاندان و مردم ایران بوده و تأییدی بر ناتوانی آنها در ایجاد ارتباط معنادار با جامعه ایرانی است. این موضعگیری نشان میدهد خاندان پهلوی همچنان درگیر حاشیهسازیهایی است که بهجای تقویت جایگاه سیاسی به تقابل با مردم منجر میشود.
برگزاری همایشهایی مانند همایش مونیخ با حضور تنها 50 تا 60 نفر، گواهی بر فقدان پشتوانه مردمی و وزن سیاسی این خاندان است. این رویدادها که به نظر میرسد بیشتر برای جلب پروژههای مالی برگزار میشوند، شباهت زیادی به فعالیتهای سازمان منافقین دارند که سالهاست با جلسات مشابه، اما بدون تأثیر سیاسی قابلتوجه، به دنبال جذب منابع مالیاند. این ناتوانی در سیاستورزی که در اظهارات حاشیهساز و تقابلجویانه همسر رضا پهلوی نمود یافته تأییدی بر این واقعیت است که خاندان پهلوی چه در گذشته و چه در حال فاقد حداقلهای لازم برای تأثیرگذاری سیاسی معنادار است.
حکمرانی عقیم در سایه حاشیه
همسر رضا پهلوی که رفتاری سراسر حاشیه دارد و زیست شخصیاش هم ضربه بزرگی به وجهه همسرش وارد کرده در همان چهارچوبی عمل میکند که خاندان پهلوی بر آن استوار بوده است. خاطرات چهرههای نزدیک به دربار همچون اسدالله علم و حسین فردوست درباره زیست خواهر محمدرضا پهلوی اثبات میکند که در این خاندان حاشیه به حدی غلبه پیدا کرده که عملاً حکمرانی را غیرممکن میکرد. پیشنهاد اشرف برای نصب سپهبد زاهدی بهعنوان نخستوزیر نیز نشاندهنده دخالت مستقیم او در تصمیمگیریهای کلان حکومتی بود. اشرف با ایجاد شبکهای موازی از رجال سیاسی افرادی را که از سوی محمدرضا کنار گذاشته شده بودند جذب و در مناصب کلیدی مانند وزارت و سفارت منصوب میکرد. خواهر دوقلوی محمدرضا پهلوی از طریق دریافت رشوه برای اعطای مناصب، فروش بلیتهای بختآزمایی و کلاهبرداری در قماربازیهای سازمانیافته به کسب ثروت غیرقانونی پرداخت. او بهعنوان قاچاقچی بینالمللی مواد مخدر با استفاده از مصونیت دیپلماتیک مقادیر زیادی هروئین جابهجا میکرد. سفرهای متعدد اشرف با همراهان زیاد هزینههای هنگفتی به خزانه دولت تحمیل میکرد. این هزینهها که با تصویبنامههای محرمانه تأمین میشد در شرایط اقتصادی نامناسب نارضایتی عمومی را افزایش داد. او همچنین از طریق سازمانهایی مانند سازمان شاهنشاهی خدمات اجتماعی و سازمان زنان ایران نفوذ سیاسی خود را گسترش داد. این سازمانها که ظاهراً خیریه بودند به ابزاری برای کسب قدرت و سوءاستفاده مالی تبدیل شدند و دخالت غیرقانونی دربار در امور اجرایی را افزایش دادند. روابط گسترده و بیپروای اشرف با مردان متعدد بهویژه در محافل عمومی به حیثیت دربار لطمه زد و سندی برای اثبات بیبندوباری گسترده در دربار پهلوی بود. این حاشیهها نشاندهنده عمق تأثیرگذاری منفی اشرف بر رژیم پهلوی است. اقدامات او نهتنها به بیثباتی سیاسی و اقتصادی منجر شد، بلکه با کاهش اعتبار دربار زمینهساز نارضایتی عمومی و در نهایت سقوط رژیم را بیش از پیش فراهم آورد.
ژن معیوب خودبزرگبینی
غرور و خودبزرگبینی محمدرضا پهلوی یکی از عوامل کلیدی در ناکامیهای رژیم او بود. این ویژگی که در اظهارات و اقدامات و فرزندش و همچنین همسر رضا پهلوی نیز دیده میشود، ریشه در درک غیرواقعی از جایگاه و تواناییهای خاندان پهلوی دارد. محمدرضا، بهویژه پس از افزایش قیمت نفت در دهه 1970، خود را فراتر از همه میدید. این غرور در تصمیمگیریهای غیرمنطقی او مانند تأسیس حزب واحد رستاخیز و تغییر نام انقلاب سفید به «انقلاب شاه و ملت»، نمود یافت. او کتاب «تمدن بزرگ» را منتشر کرد و آن را «کتاب مقدس» حزب رستاخیز نامید. این اقدامات نشاندهنده انفصال او از واقعیتهای اجتماعی و سیاسی ایران بود.
محمدرضا با برگزاری جشنهای 2500 ساله در تخت جمشید که با هزینههای هنگفت و فساد مالی همراه بود به نارضایتی عمومی دامن زد. او در مصاحبهای در سال 1977 اظهار داشت که «میراث کوروش» همواره روشن مانده و انقلاب سفید ریشه در حکومت او دارد. این خودبزرگبینی همراه با عدم درک جنبشهای اجتماعی او را از واقعیتهای جامعه ایران دور کرد.
گفتوگوی احسان نراقی، از نزدیکان دربار این غرور را تأیید میکند. نراقی تأکید دارد محمدرضا «قدرت تشخیص» نداشت و به دلیل خودبزرگبینی، به حرف دیگران گوش نمیداد. او که در سوئیس به جای تحصیل مشغول خوشگذرانی بود شایستگی پادشاهی را نداشت و خود نیز به این موضوع آگاه بود. این غرور در وابستگی او به خارجیها نیز نمود یافت. پهلوی دوم معتقد بود که رابطه با آمریکا و اروپا به پیشرفت ایران منجر میشود، اما این وابستگی که با کودتای 28 مرداد تقویت شده بود به اعتراضات مردمی دامن زد. نراقی اشاره میکند شاه حتی در روزهای آخر به حمایت خارجیها امیدوار بود، اما اشتباهاتش از جمله بیتوجهی به مردم و روحانیت او را به بنبست کشاند.
این غرور در رفتار فرزند محمدرضا پهلوی که هیچگونه اشتراکی با اپوزیسیون را نیز برنمیتابد نمود یافته و همسر رضا پهلوی نیز همین مشی را دنبال میکند. استوری او که مردم ایران را غیرقابل اعتماد میداند و رنج خانواده پهلوی را برجسته میکند نشاندهنده همان خودبزرگبینی است که رژیم پهلوی را از ایران برچید.