ماموریت در شانگهای

اعتماد/متن پیش رو در اعتماد منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
حدیث روشنی| سفر مسعود پزشکیان، رییسجمهوری کشورمان به چین به منظور حضور در اجلاس مهم سازمان همکاری شانگهای، در شرایطی انجام شده که پرونده هستهای ایران تحت فشار بیسابقه غرب به واسطه فعالسازی مکانیسم ماشه و تعیین ضربالاجلی سی روزه به منظور واداشتن تهران به پذیرش شروطشان قرار دارد. به این بهانه روزنامه اعتماد در راستای واکاوی اهداف سفر رییسجمهوری کشورمان به چین با نوذر شفیعی، کارشناس مسائل بینالملل گفتوگو کرده است. شفیعی در گفتوگویش با «اعتماد» ضمن تاکید بر اینکه سفر آقای پزشکیان به چین در شرایط تشدید فشارهای غرب و فعال شدن مکانیسم ماشه، فرصتی برای بازتاب دیدگاههای ایران و بهرهبرداری از ظرفیتهای چین به عنوان عضو برجام و قدرت جهانی است، همزمان بر این باور است حضور تهران در اجلاس شانگهای نمونهای از استفاده از قدرت «نهادی» برای تاثیرگذاری بر مسائل بینالمللی و مقابله با تهدیدات غرب محسوب میشود. مشروح این گفتوگو را در ادامه میخوانید:
نوذر شفیعی، کارشناس مسائل بینالملل، در پاسخ به سوال «اعتماد» درباره نتایج سفر رییسجمهوری به چین همزمان با تشدید فشارهای غرب و فعالسازی مکانیسم ماشه، تشریح کرد: سفر آقای پزشکیان به چین اگرچه همزمان با فعال شدن ساز و کار ماشه توسط تروییکای اروپایی انجام شد، اما انجامش پیش از تحولات اخیر یعنی حمله اسراییل و فعال شدن اسنپبک، برنامهریزی شده بود. با این حال، طبیعی است که این موضوع (اسنپبک) در حواشی این سفر مطرح شود. به باور شفیعی، دو نکته در این زمینه اهمیت دارد: نخست اینکه بخشی از سفر آقای پزشکیان با هدف بازتاب دیدگاههای ایران درباره مسائل کلیدی انجام شده و فعال شدن مکانیسم ماشه نیز یکی از این مسائل است و دوم اینکه چین به عنوان یکی از اعضای برجام، نقشی مستقیم در این پرونده دارد. فارغ از عضویت چین در برجام، این کشور به واسطه عضو دایم شورای امنیت، دارنده سلاح هستهای و دومین اقتصاد بزرگ جهان میتواند نقش مهمی ایفا کند. پکن همواره تلاش کرده نقش موثری در تحولات بینالمللی داشته باشد و با بسیاری از رویهها و هنجارهای لیبرال نظام بینالملل، ازجمله اقدامات اخیر امریکا و اروپا علیه ایران، مخالفت کرده است. شفیعی در ادامه تاکید کرد: ورود چین به موضوع فعالسازی ساز و کار ماشه اجتنابناپذیر است و انتظار میرود این کشور دیدگاههای خود را در شورای امنیت مطرح کرده و با اجرای این ساز و کار مخالفت کند. چین همچنین از طریق ابتکاراتی مانند «ابتکار امنیت جهانی»، «ابتکار توسعه جهانی» و «ابتکار تمدن جهانی» همواره تلاش کرده خلأهای موجود در نظم بینالملل لیبرال را پر کند و مسیر جایگزینی با اصلاح الگوهای رفتاری ناعادلانه در نظام بینالملل پیگیری نماید. از این رو، ورود چین به موضوع فعالسازی ماشه، فارغ از ارتباط آن با ایران یا هر کشور دیگری، اجتنابناپذیر است. شفیعی در پاسخ به دیگر پرسش «اعتماد» درباره همصدا شدن کشورهای عضو سازمان همکاری شانگهای در حمایت از ایران گفت: زمانی که توانمندیهای یک کشور بهتنهایی بررسی میشود، به آن «قدرت ملی» گفته میشود. اما زمانی که همان کشور از طریق روابط با دیگر کشورها امکانات و نفوذ جدیدی کسب کند، به این قدرت، «قدرت رابطهای» اطلاق میشود. علاوه بر این، عضویت در سازمانهای منطقهای یا بینالمللی، امکان کسب «قدرت نهادی» را فراهم میآورد؛ قدرتی که ناشی از ظرفیت جمعی نهادهای بینالمللی است. به گفته شفیعی، سفر آقای پزشکیان و حضور رییسجمهوری کشورمان در اجلاس شانگهای نمونهای از بهرهبرداری ایران از این قدرت نهادی برای تاثیرگذاری بر مسائل بینالمللی است. از این رو، عضویت ایران در شانگهای فرصت مناسبی برای خنثیسازی تهدیدات علیه منافع ملی فراهم کرده است. با این حال، نقاط ضعف این سازمان نیز قابل توجه است؛ اعضای آن همیشه همصدا عمل نمیکنند. تجربه گروه «بریکس» نشان داده اهداف کلی این سازمانها گاهی با منافع ملی اعضا هماهنگ و گاهی ناهماهنگ است. به عنوان مثال، هند مانع از صدور قطعنامهای توسط بریکس در محکومیت رسمی حملات امریکا و اسراییل به ایران شد. چنین رفتارهایی سبب شده دهلینو در تحلیلهای سیاسی به عنوان «اسب تروای امریکا» معرفی شود؛ کشوری که گاه وحدت سازمانهای منطقهای را در مواجهه با منافع امریکا برهم میزند، از این رو، اکنون این احتمال وجود دارد که در سازمان همکاری شانگهای نیز چنین رویدادی رخ دهد. این کارشناس مسائل بینالملل در پاسخ به دیگر پرسش «اعتماد» درباره تاثیر بازگشت تحریمهای سازمان ملل بر مراودات تهران و پکن گفت: چین در شرایط حساس بینالمللی قرار دارد؛ وضعیتی که در آن نه میتواند نسبت به تحولات جهانی بیتفاوت باشد و نه میتواند بهطور مستقیم در رخدادهای جهانی در مخالفت با منافع امریکا و اروپا مداخله کند. با این حال، دیدگاه پکن نسبت به مکانیسم ماشه منفی است. لذا در وهله اول، به نظر میرسد چین تلاش میکند مانع از اجرایی شدن این سازوکار شود و در صورت بازگشت تحریمها، به دنبال راههایی خواهد بود تا اجرای آن را محدود کرده یا نادیده بگیرد. شفیعی در ادامه تصریح کرد: هر چند این امر دشوار است، اما چین آگاه است که فشارهای غرب علیه ایران بخشی از پروژهای بزرگتر است که هدف آن تضعیف جایگاه چین است؛ زیرا امریکا میکوشد با دور کردن کشورهایی مانند ایران از مشارکت راهبردی با چین، این محور استراتژیک را از دست پکن خارج کرده و حتی آن را به سمت غرب سوق دهد.
از همین رو، چین نیز تلاش میکند مانع از فعال شدن کامل مکانیسم ماشه شود و در صورت اجرایی شدن، راههایی برای محدود کردن یا نادیده گرفتن الزامات آن بیابد. شفیعی در ادامه گفتوگوی خود با «اعتماد» درباره رویکرد احتمالی مسکو در پی تشدید فشارهای غرب بر ایران توضیح داد: چین، روسیه و امریکا ازجمله قدرتهای بزرگ جهانی هستند. تاریخ نشان داده که این کشورها گاه درباره برخی موضوعات مصالحه میکنند، اما این توافقها مانع ادامه تعارض منافع میان آنها نمیشود. در شرایط کنونی که نظام بینالملل در حال گذار است، به نظر میرسد پیگیری استراتژی «ساکتسازی» و «دنبالهروی» توسط قدرتهای بزرگ، رویهای نادرست باشد. این کارشناس مسائل سیاست خارجی افزود: فرض کنید امریکا و غرب در موضوع اوکراین با روسیه مصالحه کنند تا نفوذ این بازیگر را مهار کرده تا در پرونده بازیگرانی مانند ایران مشارکت نداشته باشد، اما این اقدام غرب ممکن است نه تنها ایران را از روسیه جدا کند، بلکه در گام بعدی علیه خود روسیه نیز به کار گرفته شود. از این رو، استفاده از استراتژی «سکوت» یا «دنبالهروی» رویکردی اشتباه است، زیرا پس از تامین منافع قدرت مسلط یعنی ایالاتمتحده، مشخص نیست این کشور در بلندمدت چه رویکردی نسبت به قدرتهای نوظهوری مانند چین و روسیه خواهد داشت. به عبارت دیگر، «سایه آینده» مانع میشود که پکن یا مسکو درباره ایران با امریکا مصالحهای واقعی انجام دهند. هرگونه توافق احتمالی، کوتاهمدت خواهد بود و در بلندمدت میتواند منافع استراتژیک چین و روسیه را تهدید کند. شفیعی در پاسخ به پرسش دیگر «اعتماد» درباره ارزیابی رویکرد کنونی هند در ارتباط با ایران آن هم در بازه زمانی که روابط این کشور با امریکا پرتنش شده و نقش احتمالی تهران برای فرصتسازی از این شکاف گفت: از استراتژی بهرهگیری از اختلاف دیگر بازیگران، «استراتژی وجینگ» یا «استراتژی شکافافکنی» یاد میشود. ایران ممکن است از تنشهای اخیر میان هند و امریکا برای تامین منافع خود بهره ببرد، اما واقعیت این است که هند در انتخاب میان ایران و امریکا، اصولا امریکا را ترجیح میدهد. نمونه این رویکرد در واکنش هند به حملات هفت اکتبر مشهود است؛ این کشور پیش از امریکا، حملات حماس علیه رژیم صهیونیستی را محکوم کرد، اما در مقابل حملات اسراییل به ایران سکوت نمود و درنهایت طرفین را به خویشتنداری دعوت کرد. این موضوع نشان میدهد که هند، با وجود عضویت در سازمان همکاری شانگهای، در قطببندیهای بینالمللی جایگاه خود را در بلوک غرب تعریف میکند. این کارشناس مسائل سیاست خارجی همچنین اضافه کرد: با این حال، هند هنوز در ابتدای مسیر همکاری با غرب است و تحت فشار محافل استراتژیک داخلی کشور، به سمت سیاست «استقلال استراتژیک» هدایت میشود، به همین دلیل، هنگامی که امریکا از هند خواست خرید نفت از روسیه را متوقف کند، این کشور همچنان به خرید نفت از روسیه ادامه داد. همچنین، با وجود آنکه بسیاری از کشورها حمله روسیه به اوکراین را محکوم کردند، هند از این اقدام پرهیز نمود، زیرا بخش مهمی از روابط آن ریشه در پیوند با روسیه دارد و نمیخواهد این پیوند به سرعت قطع شود. از سوی دیگر، هند از دوره پس از جنگ سرد تاکنون به بخشی از بلوک غرب سیاسی تبدیل شده است. در ارتباط با ایران، این کشور در حوزههایی که با منافع ملیاش همسو باشد، مانند ورود به بندر چابهار و همکاری در کریدور شمال-جنوب، با ایران همکاری میکند؛ اما در حوزههایی که تحت فشار شدید امریکا باشد، از همکاری با ایران پرهیز خواهد کرد. این کارشناس مسائل سیاست خارجی در ادامه گفتوگوی خود با «اعتماد» درباره مواضع اخیر تروییکای اروپایی درخصوص فعالسازی مکانیسم ماشه اظهار داشت: اصولا اعتبار هر توافقنامه به پایبندی تمامی طرفها بستگی دارد و رعایت آن توسط تنها یک طرف کافی نیست. در مورد برجام، این توافق یک تعهد دوطرفه بود؛ بخشی مربوط به ایران و بخشی مربوط به گروه پنجبهعلاوهیک. همانطور که مشاهده شد، خروج امریکا از برجام به تنهایی توانست اعتبار توافق را بهطور کامل خدشهدار کند. با این حال، پس از خروج امریکا، اروپا متعهد شد همکاریهای خود را در چارچوب برجام ادامه دهد، اما در عمل هیچ اقدام عملی موثری انجام نداد که منافع ملموس و عینی برای ایران به همراه داشته باشد. وقتی طرفهای یک قرارداد به تعهدات قانونی خود عمل نمیکنند، چگونه میتوان انتظار داشت طرف دیگر به آن پایبند باشد؟ به باور شفیعی، در نتیجه، برجام به دلیل عدم رعایت تعهدات سایر اعضا، موضوعیت و اعتبار خود را ازدست داده است. از این منظر، فشارهای سیاسی، اقتصادی و نظامی کشورهای اروپایی برای فعالسازی مکانیسم ماشه که خود مبتنی بر برجام است، فاقد پشتوانه فنی و حقوقی بوده و بنابراین باید این رفتارها در چارچوب تحلیلهای سیاسی و نه تحلیلهای فنی مورد بررسی قرار گیرد. نوذر شفیعی در پاسخ به دیگر پرسش «اعتماد» درباره سناریوهای احتمالی درباره رویکرد آتی تهران و واشنگتن توضیح داد: در حل هر مسالهای دو عنصر کلیدی اهمیت دارد: اراده سیاسی و حسن نیت.
به نظر میرسد اروپا و امریکا فاقد این دو مولفه هستند، زیرا خواستههای حداکثری دارند، درحالی که مذاکره باید منصفانه، شرافتمندانه، عادلانه و برد- برد باشد. در غیر این صورت این روند به «دیپلماسی اجبار» تبدیل میشود که در آن قدرتهای بزرگ شرایط خود را به کشورهای ضعیفتر تحمیل میکنند. به باور شفیعی، مادامی که غرب شرایط را درک نکند و فضای انعطاف را برای مذاکرات فراهم نساخته باشد، ایران حاضر به تسلیم نخواهد بود. با این حال، در صورت وجود اراده واقعی اروپا و امریکا برای حل مسائل، مسیر همکاری ازسوی ایران باز است و اقداماتی نمادین مانند پذیرش حق غنیسازی میتواند راه را برای همکاریهای بلندمدت هموار کند. این کارشناس مسائل بینالملل افزود: درباره سناریوهای آینده درباره روابط ایران و امریکا، چند پرسش کلیدی وجود دارد: نخست، آیا امریکا تمایل به مذاکره دارد؟ دوم، آیا تضمینهای امنیتی ارایه خواهد کرد؟ سوم، آیا مذاکرات منصفانه برگزار میشود؟ به باور شفیعی، تحقق این پیششرطها بعید به نظر میرسد، زیرا امریکا ذیل خواستههای حداکثری خود به دنبال برچیدن کامل تاسیسات هستهای ایران است و این دیدگاه تحت فشار اسراییل تغییر نخواهد کرد. شفیعی همچنین درباره نقش چین در این پرونده تاکید کرد: نقش چین در این زمینه مشروط به اراده واقعی امریکا برای مذاکره است. تنها در صورتی میتوان انتظار داشت چین به عنوان میانجی میان تهران و واشنگتن عمل کند که واشنگتن منافعی ملموس در انجام رایزنی با ایران برای خود متصور باشد، در غیر این صورت، امریکا به اعمال فشار و تهدید به بمباران تاسیسات هستهای ایران همزمان با حمایت از اسراییل و در چارچوب رقابت با چین ادامه خواهد داد. این کارشناس مسائل سیاست خارجی در ادامه درباره واکنش ایران به اقدامات غرب در زمینه فعالسازی مکانیسم ماشه بالاخص احتمال خروج ایران از پیمان عدم اشاعه هستهای (انپیتی) توضیح داد: براساس مفاد پیمان عدم اشاعه هستهای (انپیتی)، کشورها میتوانند در شرایطی که مصالح عالی آنها ایجاب میکند، از این پیمان خارج شوند. بنابراین، خروج ایران از (انپیتی) پدیدهای عجیب نیست و در چارچوب همین معاهده پیشبینی شده است. رفتارهای ایران، چه در قالب مصوبه مجلس و چه در قالب تصمیمات شورای عالی امنیت ملی، واکنشی است؛ زیرا وقتی نهادی مانند (انپیتی) تعهداتی برای کشور ایجاد میکند اما حقوق مرتبط را عملی نمیکند، عضویت در چنین سازوکاری فاقد فایده خواهد بود. شفیعی همچنین افزود: علاوه بر این، این نهاد نه تنها تعهدات خود را رعایت نکرده، بلکه برخلاف آنها نیز رفتار کرده است. ماده چهارم پیمان عدم اشاعه هستهای (انپیتی) داشتن دانش هستهای صلحآمیز را حق مسلم کشورها میداند؛ حقی برابر با حق حیات، بدون تعیین محدودیت درصد غنیسازی یا نوع فعالیتها و تنها تصریح میکند که فعالیتهای هستهای نباید بعد نظامی داشته باشد. با این حال، اروپا، امریکا و حتی آژانس بینالمللی انرژی اتمی، برخلاف این نص صریح، ایران را تحت فشار قرار داده و همچنین گزارشهای آژانس بینالمللی انرژی اتمی اطلاعات محرمانه ایران را برای سایر کشورها افشا کرده تا به ابزاری برای اعمال فشار علیه کشورمان تبدیل شود. بنابراین، خروج ایران از انپیتی هم از نظر مقررات طبیعی است و هم اقدامی سیاسی و واکنشی به اقدامات غیرفنی نهاد پادمانی و غرب است، به ویژه در شرایطی که این کشورها حتی حاضر به محکوم کردن حملات به تاسیسات هستهای ایران نشدهاند.