سرمقاله وطن امروز/ چرا اندیشه علامه نائینی اهمیت دارد؟

وطن امروز/ «چرا اندیشه علامه نائینی اهمیت دارد؟» عنوان یادداشت روز در روزنامه وطن امروز به قلم جعفر حسنخانی است که میتوانید آن را در ادامه بخوانید:
تاسیس یک نظم سیاسی نو نظیر جمهوری اسلامی، محصول تصادف نیست و نمیتوان آن را صرفاً در نتیجه خیزشی تودهای دانست. حرکتهای تودهای شاید بتوانند بربیندازند اما نمیتوانند بربسازند. از همین رو بنای نظام اسلامی را باید خروجی تلاقی فرخنده و البته دیریاب 2 مولفه بنیادین«ایده» و «عمل» دانست؛ ایده به معنای طرحی اندیشیدهشده برای نظم مطلوب و عمل به مثابه ارادهای معطوف به تحقق آن ایده. با این حال، پرسش کلیدی این است: چه بارقه روشنیبخشی این دو بال را به حرکت واداشت و ایده را از متون کلامی به عرصه و میدان سیاست کشاند؟ پاسخ را باید در مفهومی یافت که آگاهی به قدرت نام دارد؛ گمشدهای که قرنها در تفکر شیعی در سایهسار نوعی بدبینی و دوریگزینی از قدرت مستقر خلافت قرار گرفته بود و این سیاست عملی، کمی در آرای نظری اندیشمندان شیعی نیز راه یافته بود. گذار از این بدبینی به قدرت که تاریخی بود، نه نظری و بنیادین و معطوف به تعین قدرت بود، نه بنیاد و تعقل درباره قدرت، در تاریخ معاصر، ابتدا در سیاستاندیشی علامه نائینی مشاهده شد و در ادامه در قامت فلسفه سیاسی، فقه سیاسی و عرفان سیاسی امام خمینی به شکوفایی رسید و به تاسیس نظم سیاسی جدید انجامید.
* عصر بدبینی به تعین قدرت تاریخی
تاریخ تفکر سیاسی شیعه برای سدههای متمادی، زیر سیطره سنگین یک بدبینی تاریخی نسبت به امر سیاسی بود. علمای شیعه که در بستر استبداد اموی و عباسی نشو و نما یافته بودند، عینیت قدرت را بالاصاله پدیدهای مذموم و جائرانه میدیدند. این نگرش، تنها یک موضعگیری سیاسی ساده نبود، بلکه در بخشهایی از جامعه شیعی مبدل به نوعی هویت مذهبی شده بود؛ هویتی که صلاح را در دوری از دستگاه قدرت جستوجو میکرد.
در این مسیر، رگههایی از این قبیل آرا که سیاست، قلمرو غصب و ستم است و دیندار حقیقی کسی است که دامان خود را از آلودگیهای قدرت حفظ کند، در آرای نظری برخی متفکران شیعی راه یافت. جز این قبیل متفکران که دامنه وسیعی ندارند، آنچه در بخش بیشتری از علمای شیعی قابل مشاهده بود، بدبینی انباشتهشده علیه قدرتهای مستقر بود که همواره علیه تشیع عمل میکردند. این بدبینی در طول تاریخ در بخشی از متفکران شیعه درونی شد و به یک تردید عمیق نسبت به ماهیت قدرت انجامید بود. قدرت نه به عنوان ابزاری برای سازماندهی امر خیر، بلکه به عنوان منبع تباهی درک میشد. پیامد عملی این نگاه، فقدان طرحی برای اداره و غیبت ارادهای برای تاسیس نظم مطلوب بود. در واقع، شیعه قدرت را میشناخت و در بنیاد نظری خود به آن توجه و التفات داشت اما حجاب تاریخی بدبینی به قدرت عینی، آگاهی به اهمیت قدرت را کمرنگ کرده بود. به این معنا که به قدرت به عنوان رکنی برای تغییر سرنوشت اجتماعی برای مومنانهتر کردن وضع توجه نداشت.
* طلوع آگاهی به قدرت در سنت سیاستاندیشی شیعی معاصر
یکی از نقاط عطف این تقویم فکری و تطور آرای متفکران شیعه درباره قدرت و کیفیت مواجهه با آن، با ظهور میرزای نائینی و نگارش رساله مهم «تنبیهالامه و تنزیهالمله» رقم خورد. نائینی کسی است که بارقه سنتز بزرگ را ایجاد کرد. او به جای گریز از قدرت، بر فهم قدرت و مداخله اصلاحی در آن تأکید ورزید. میرزای نائینی متوجه شد ریشه بسیاری از سیهروزیهای جامعه اسلامی در غفلت از ماهیت آن و کیفیت مواجهه با آن نهفته است.
نائینی به جای آنکه قدرت عینی و تاریخی را مطلقاً منفی انگارد، توازنی واقعبینانه بنا نهاد. او به علمای شیعه هشدار داد اگر خواهان حل مسائل جامعه و ایجاد نظم و پیشرفت هستند، نمیتوانند و نباید نسبت به سازوکارهای قدرت بیتفاوت بمانند. در اندیشه او، قدرت جریانی است که اگر توسط نهادهای صالح و در چارچوب اصول درست مهار و هدایت شود، نهتنها منبع شر نیست، بلکه تنها راه پیشرفت و عدالت است. او تلاش کرد برخی متفکران شیعه را از خواب غفلت بیدار کند تا آگاه شوند که در جهان معاصر، داشتن صرف اصول اخلاقی کافی نیست، بلکه باید «آگاهی به قدرت» داشت تا بتوان آن اصول را به واقعیت اجتماعی بدل کرد. نائینی در واقع جادهای را صاف کرد که در آن، نگاه مثبت و سازنده به امر سیاسی جایگزین انفعال و بدبینی شد. البته نائینی از بدبینی به قدرت کاست و از این زاویه نظریه سیاسی خود را سامان داد، با لحاظ این مهم اما همچنان نمیتوان او را جزو کسانی دانست که از پس تاریخ بدبینی به تعین قدرت در تاریخ سیاست اندیشی شیعی، خوشبینی به قدرت دارند و آن را خیر میدانند. میرزای نائینی نقطه عطف بود، پس از او توجه به قدرت و آگاهی به اهمیت آن در سیاستاندیشی معاصر شیعه و تحقق کلان طرح شیعی اهمیت روزافزون یافت.
* آغاز طی طریق در راه بزرگ تاریخ معاصر شیعه
میرزاینائینی نقطه عطف بود اما با این حال، حتی با نائینی نیز هنوز «ایده» و «عمل» به یگانگی کامل برای تاسیس نظم مطلوب نرسید. در آن مقطع عمل سیاسی شیخ فضلالله و اندیشه سیاسی میرزای نائینی توجه و آگاهی به قدرت را در ذهن و فکر ایرانیان برجسته کرد. در مقاطعی مانند مشروطه یا مواجهههای دیگر، اگرچه افرادی چون شیخ فضلالله نوری بشدت درگیر امر سیاسی بودند اما عمل سیاسی آنها هنوز یک عمل مصلحانه بود، کما اینکه طرح کلی علامه نائینی نیز طرح مصلحانه بود، نه براندازانه و برسازانه. این هر دو در چارچوب نظمهای موجود به دنبال اصلاح بودند، نه تاسیس یک نظم نوین سیاسی بر بنیاد تفکر شیعه.
در آن دوران، آگاهی به قدرت افزایش یافته بود اما هنوز تصمیم به تاسیس قطعی نشده بود. جامعه شیعی و رهبران آن، هنوز در میانه بدبینی به قدرت عینی و آگاهی به ضرورت قدرت در سیاستاندیشی شیعی، ایستاده بودند. گسست از نظم قدیمی هنوز به کمال نرسیده بود و ارادهای که بخواهد تمام مناسبات را بازتعریف کند، در شرف تکوین بود. طی طریق در راه بزرگ در این دوران آغاز شده بود.
* امام خمینی(ره)؛ خوشبینی به قدرت و تجلی اراده تاسیس
قله این تطور تاریخی درباره آگاهی به قدرت در سیاستاندیشی شیعی، در شخصیت و نهضت امام خمینی(ره) جلوهگر شد. امام خمینی(ره) فردی بودند که همزمان وارث آگاهی نائینی از قدرت بودند و هم ارادهای خللناپذیر برای عمل انقلابی داشتند، بیش از آنچه شیخ فضلالله اراده کرده بود. در نگاه امام، ایده سیاسی ولایت فقیه و مردمسالاری دینی تنها یک بحث تئوریک در حجرههای مدرسه نبود، بلکه طرحی برای بودن در جهان جدید بود.
تفاوت امام با اسلافشان در این بود که ایشان قدرت را نه به عنوان پدیدهای تبعی، بلکه به عنوان «مساله اصلی» میدیدند. نمونههای درخشان این تفکر را میتوان در مواجهه با مسائل مختلف دید. ایشان راهحل مسائل را در نسبت با قدرت میدیدند و انگشت اشاره را به سوی هسته سخت قدرت نشانه میرفتند.
این بیان بدین معنا بود که هیچ دردی درمان نخواهد شد، مگر آنکه ساختار قدرت اصلاح و نظام سیاسی مستقر شود. این همان آگاهی به قدرت است. امام دریافتند جامعه ایران و جهان اسلام از طرحهای مکرر و تکراری نظامهای گذشته که پاسخگوی نیازهای درونی آنها نبود، خسته شده و تمنای نظمی را دارند که میان هویت اعتقادی و اقتدار سیاسی آشتی برقرار کند.
* میراث نائینی در معماری جمهوری اسلامی
بنا بر همه آنچه گفته شد، پیوند مستقیمی میان تحلیلهای نظری علامه نائینی و سیاست عملی شیخ فضلالله نوری و طرح نظری با اقدام عملی امام خمینی(ره) وجود دارد. امام نقطه شکوفایی مسیری بودند که علامه نائینی و شیخ فضلالله نقطه عطف آن بودند و پیش از این دو ملااحمد نراقی در تاریخ معاصر ایران آغازکننده آن راه بود. نائینی توجیه نظری و بصیرت سیاسی لازم را برای ورود شیعه به ساحت قدرت فراهم کرد و امام خمینی(ره) آن آگاهی را به یک جنبش تاسیسی بدل کردند.
تاسیس نظام سیاسی جمهوری اسلامی ایران، میوه درخت باروری است که ریشه در تطور نگاه شیعه به مفهوم قدرت دارد. ما از دورانی عبور کردیم که در آن، دین را عین دوری از قدرت میدیدیم و به عصری رسیدیم که قدرت را ابزاری برای تحقق رسالتهای دینی و انسانی یافتیم. میرزای نائینی در این مسیر، نقش مُذَکِّر و بیدارگر را ایفا کرد که با زدودن غبار بدبینی تاریخی، راه را برای تاسیس بزرگ قرن هموار کرد.
امروز میراث این سیر تطور این است که بدانیم برای پایداری و شکوفایی هر نظام سیاسی، همواره نیازمند بازتولید آن 2 عنصر اصلی هستیم؛ طرح و ایدهای نظری که همپای زمان پیش رود و آگاهی مدام به قدرت که جرات اقدام و عمل را فراهم کند. جمهوری اسلامی ایران نظامی سیاسی است که ثمره آشتی میان «ایمان» و «قدرت» در بستر یک آگاهی تاریخی است که با میرزای نائینی نقطه عطف را تجربه کرد و با امام راحل به منصه ظهور رسید.
















