«جزر و مد»؛ بیادعا اما دیدنی

صبا/ «جزر و مد»، سریال آدمهاییست که میخواهند خانواده شرقی تماشا کنند و با بزهکاری بزک شدهای که در این روزها در سریالها میبینیم، تفاوت معناداری دارد.
اثر جدید محمدحسین لطیفی که این بار نه در رسانه ملی، بلکه در یک پلتفرم جدید با عنوان استارنت عرضه میشود، آمده است تا به دور از زرق و برقهای رایج، قصهاش را تعریف کند؛ بازیگر سوپراستار ندارد، فیلمنامهاش را با افتوخیزهای سرشار از ابهام رنگآمیزی نکرده است، کاراکترهایش پولدارند اما این مایهداری کاملا به فراخور قصه ایجاد شده است و چیزی را در چشم بیننده بزرگ جلوه نمیدهد و از همه مهمتر، بیشتر شخصیتها با نوعی از جسارت و بیرودربایستی بودن پرداخته شدهاند که در مجموعههای نمایشی کمتر دیدهایم؛ برای مثال، زنی که به سودای یک عشق قدیمی مهاجرت معکوس کرده و به وطن بازگشته، صورت شفاف و دقیقی از «نفر سوم یک رابطه بودن» را به نمایش گذاشته است و بازیگر، هیچ ابایی از منفور جلوه کردن در چشم مخاطب ندارد و شرارت و خودخواهی را به درستی حتی در چشمها و بازی با نگاهش عیان ساخته است.
این مجموعه نمایشی از نامهای ویژهای بهره نمیبرد، اسمی که مردم برایش انتظار بکشند و حتی در یک پلتفرم جدید و با نمایش رایگان عرضه شده که برای مردم کمتر گوشآشناست اما با تمام توان در حال داستان تعریف کردن است؛ یعنی همان رسالت اصلی یک اثر نمایشی. داستانی که برای توجه گرفتن، حاشیههای نچسب برای تزریق هیجان به قصه ندارد و شهر را درست شبیه همان چیزی که هست، به تصویر کشیده است.
قطعا با چند قسمت منتشر شده از یک سریال نمیتوان درباره کلیت آن نظر داد، اما آن چیزی که تا کنون دیدهایم به ما روابطی به ظاهر ساده با پیچیدگیهای منطقی را نشان میدهد. مادربزرگ شمایل ساده و غیرکلیشهای دارد و در حال آش پختن و نگرانی برای تغذیه نوههایش نیست، بلکه یک زن مستبد است که حتی به رنگ رژلب منشی دفتر پسرش هم کار دارد و در جشن تولد نوهاش به او یک خودروی لوکس هدیه میدهد و با صراحت کامل، نفس رابطه عروس – مادرشوهر را در خانوادههای شرقی به نمایش میگذارد.
در مجموع میتوان گفت دیدن «جزر و مد» اتفاق تازهای در میان سریالهای موجود است.