راز محبوبیت «بچه مردم»

خراسان/ محمود کریمی کارگردان «بچه مردم» در گفتوگو با خراسان، از تجربه ساخت این فیلم تحسینشده میگوید
«آاااقای فلانی»! صدای پر شور و نشاطی با گفتن این جمله، مهمان «خندوانه» را خطاب قرار میداد و از پشت دوربین بدون این که چهرهاش نمایش داده شود، با مهمانان گپ میزد. این صدا در آیتم گزارشهای مردمی نیز شنیده میشد و محمود کریمی در «خندوانه» تنها با صدایش شناخته میشد. کریمی سال گذشته با اولین فیلمش «بچه مردم» در جشنواره فجر حاضر شد و مخاطبان تصویر آن صدای آشنا را دیدند و از دو جهت غافلگیر شدند؛ از طرفی هر کدام از مخاطبان تصور خاص خودشان را از چهره صاحب این صدا داشتند و از طرف دیگر، شاهد یک فیلم متفاوت در سینما بودند. «بچه مردم» با بازی گوهر خیراندیش، رضا کیانیان، حسن معجونی، بهروز شعیبی و مهبد جهاننوش، پس از حضور موفق در جشنواره فجر، این روزها روی پرده سینماست و با استقبال مخاطبان مواجه شده است. به همین بهانه، با محمود کریمی گفتوگو کردیم.
وقتی آقای یوسف اصلانی (موسس خیریه بهشت امام رضا (ع)) ایده اولیه یعنی حضور بچههای بیسرپرست در جنگ را مطرح کرد، چه نکتهای توجهتان را جلب کرد؟
تازگی سوژه و ایده برایم جذاب بود، پیشتر، از این زاویه به چنین سوژهای پرداخته نشده بود. سپس همراه همسرم خانم یارمحمدی شروع کردیم به تحقیق و گفتوگو با آقای اصلانی و دیگران، دیدیم که فضا به اندازه کافی ظرفیت تبدیل شدن به یک قصه و فیلم را دارد.
پیشتر تجربه مستندسازی داشتید، اما تجربه کارگردانی فیلم سینمایی متفاوت است، در این مسیر با چه چالشهایی مواجه شدید؟
چالش اصلی، روایت این موضوع و دغدغه در قالب فرمی بود که در ذهن داشتیم. من این فرم و قالب را بارها در کارهایم تجربه کرده بودم، از مستند صنعتی و غیرصنعتی، مستندهای گزارشی تا آیتمها، تیزرها، سریال «حالا برعکس» و برنامههای تلویزیونی، این فضای شوخ و شیطان، پرریتم و سرحال را کار کرده بودم. در آن نمونهها دیدم که تماشاگر چقدر با این فضا ارتباط برقرار میکند و خودم هم به این فضا علاقه داشتم. چالش اصلی این بود که آیا میتوانیم چنین موضوعی را در این قالب روایت کنیم یا خیر. در یک دوره مفصل، هم نمونههایی دیدم، هم بسیار بحث کردیم که چقدر میتوانیم از این فرم استفاده کنیم و دیدیم که بله ریسک جدی وجود دارد، اما اگر نتیجه بدهد میتواند دلچسب و تماشایی شود.
قصه تلخ را در بستر کمدی روایت کردید تا هم بزرگسالان و هم نوجوانان فیلم را تماشا کنند و به عنوان فیلمی خانوادگی دایره مخاطبان آن وسیعتر شود؟
میخواستیم ساختار و کلیشهای را که ناخودآگاه به ذهن میآمد، بشکنیم. به محض این که میگوییم بچههای بیسرپرست؛ یاد فیلمها و سریالهایی که درام یا ملودرام خیلی سوزناک و غمگینی از آن درمیآید، در ذهن تداعی میشود! من نه بلد بودم، نه اصلا دوست داشتم چنین فیلمی بسازم. میخواستم بدون نگاه ترحمبرانگیز یا ذکر مصیبت، این قصه را تعریف کنیم و این خودش مانعی نباشد که بخشی از تماشاگران را از دست بدهیم و دچار کلیشه معمول شویم. به همین دلیل سعی کردیم کار متفاوتی انجام بدهیم و البته نتیجه هم روشن نبود و از آن مطمئن نبودیم. یک ریسک بزرگ بود که آقای احمدی به عنوان تهیهکننده و ما در مقام فیلمنامهنویس و فیلم ساز آن را پذیرفتیم. خدا کمک کرد و یک تیم حرفهای هم جمع شد و نتیجه شد «بچه مردم».
بعضی مخاطبان توقع دارند لوکیشنهای شبیه واقعیت دهه ۵۰ باشد، اما طراحی صحنه و دکور متناسب با فضای فیلم انجام شده درست است؟
«بچه مردم» قرار بود یک فیلم شوخطبع و مفرح شود؛ بنابراین در ابزار فیلم دوربین، صحنه، لباس، گریم و حتی انتخاب کاراکترها، ملاحظاتی را رعایت کردیم. به هرحال دنیای نوجوانی شخصیتها را به تصویر کشیدیم، فرم فیلم هم این را میطلبید، من هم این شکل را دوست داشتم و به کمک همه بچههای گروه توانستیم این فضا را ایجاد کنیم.
مفهوم ایراندوستی کاملا در ذات فیلم وجود دارد و شعاری نیست. نگاه و حساسیت شما و خانم یارمحمدی نسبت به این موضوع چه بود؟
این طور نبود که بگویم طراحی پیچیده یا تلاش خیلی عجیبی کردیم، خود ذات موضوع این را میطلبید، ما فقط مراقبت کردیم که موضوع را گلدرشت و شعارزده نکنیم. مواظب بودیم ذات قصه و قهرمانی این عزیزان برای کشورمان را، در قالب کلیشهای و شعارزده نبریم. این مراقبت باعث شد موضوع ناخودآگاه در فیلم تنیده و به زعم کسانی که فیلم را دیدند، قابل باور شود.
همکاری با همسرتان خانم یارمحمدی در نگارش فیلمنامه، چه اندازه تاثیر داشت تا به یک زبان مشترک برسید؟
خانم یارمحمدی دو سریال و کارهای کوتاه و بلند زیادی نوشته، با خود من هم تجربه کار روی یک فیلمنامه را داشته و این زبان مشترک را پیدا کرده بودیم. طبیعتا ما هم مثل هر دو نفر یا چند نفری که کار گروهی میکنند، هم باید یکدیگر را متقاعد میکردیم یا اگر مخالفتی داشتیم دلیلهای محکمی میآوردیم. ایشان مسیری طراحی کرد که چطور کار را جلو ببریم، جلساتمان چطور باشد، فیلمنامه در مقاطع مختلف نوشته شود، صبر کنیم دوباره خوانده شود، آقای مددی هم که مشاور فیلمنامه بودند، نظارت داشتند و هرازگاهی موضوعات را با ایشان مطرح میکردیم. سعی کردیم بسیار حرفهای باشیم، اعتماد و نسبتی هم که داشتیم باعث شد از مخالفتها تعبیر دلخوری نشود. در عین صمیمت هرکدام مواضع خودمان را داشتیم و بحث میکردیم که به نتیجه برسیم.
از زمان حضورتان در «خندوانه» تا امروز که اولین فیلمتان روی پرده سینماست، همواره حضور آرام و بیحاشیهای در این عرصه داشتهاید و در فضای مجازی فعال نیستید، این به دلیل روحیه و ویژگیهای شخصیتی شماست؟
بله من واقعا چندان فرد معاشرتی و در معرض بودن نیستم. از زمان «خندوانه ۱» به محض این که فهمیدیم کاراکتری که دارد پشت دوربین ساخته میشود اقبالی پیدا کرده، با رامبد تصمیم گرفتیم این شخصیت خیلی دیده نشود و من خودم نیز خیلی مراقب بودم و زمانی که جایی میرفتم عکس نمیانداختم! میخواستیم این آدم، شخصیت گم و گوری باشد و همان باشد که در ذهن مردم شکل گرفته است. هرگز روحیه افرادی را که جلوی دوربین و در معرض هستند، نداشتم و دوست داشتم یک گوشهای برای خودم باشم. همیشه دغدغهام کارگردانی و ساختن بوده است.
مشخص است که فیلم بعدی شما چه پروژهای است؟ دغدغه خاصی در ذهن دارید؟
نه واقعا معلوم نیست، سینمای جدی و حرفهای صنعت بسیار گرانی شده و چرخه تولید و پخش هم در آن کاملا معیوب است، به طور کلی فیلمسازی کار مقرون به صرفه و عاقلانهای نیست، به همین دلیل باید ببینیم چه پیش میآید، چه کسی و با چه انگیزهای رغبت میکند فیلم بسازد، مایل باشد با من کار کند، من تمایل به آن همکاری داشته باشم، موضوعی پیش بیاید که هر دو طرف بخواهیم کار کنیم. من از قدیم چندین و چند طرح فیلمنامه و فیلم سینمایی داشتم و مثل خیلی از بچه های دیگر دربهدر دنبال تهیهکننده و سرمایه گذار بودم، اما شرایط سینمای ما طوری است که یا باید فیلم سفارشی و ارگانی بسازی که بازگشت بودجهاش اهمیت نداشته باشد، یا فیلم کمدی از جنس بفروش بسازی، شکل سومی هم دارد که فیلم های زیرمینی و جشنوارهای که هرکدام شرایط خاص خودشان را دارند.


















