نماد آخرین خبر

فرزند اول، میانی یا آخر؟ تأثیر ترتیب تولد بر شخصیت

منبع
فرارو
بروزرسانی
فرزند اول، میانی یا آخر؟ تأثیر ترتیب تولد بر شخصیت

فرارو/ چه فرزند اول باشید، چه آخر، چه در میانه، و حتی اگر تک‌فرزند باشید، در ادامه با روش‌هایی شگفت‌انگیز آشنا می‌شوید که جایگاه تولد می‌تواند بر سلامت جسمی و روانی شما تأثیر بگذارد.

ترتیب تولد شما بر چیزی فراتر از شخصیتتان تأثیر می‌گذارد.
به گزارش انتخاب و به نقل از یاهو لایف؛ در حالی که ترتیب تولد معمولاً به عنوان عاملی مؤثر در شکل‌گیری ویژگی‌های شخصیتی و رفتار افراد شناخته می‌شود — مثلاً این‌که فرزند اول محتاط است و فرزند آخر بیشتر ریسک‌پذیر — تحقیقات نشان می‌دهد که این تنها تأثیر آن نیست. شواهد علمی حاکی از آن است که ترتیب تولد می‌تواند بر برخی جنبه‌های سلامت جسمی و روانی نیز اثر بگذارد، از جمله بر سیستم ایمنی بدن، احتمال چاقی، سطح اضطراب و موارد دیگر.
دکتر مایکل والدز، مدیر پزشکی مجموعه‌ی «دتوکس کالیفرنیا»، می گوید:
«اگرچه نتایج سلامت تحت تأثیر عوامل متعددی قرار دارند، اما ویژگی‌های شخصیتی، مکانیزم‌های مقابله با فشار روانی و شیوه‌ی مدیریت استرس — که همگی نقش مهمی در سلامت کلی ایفا می‌کنند — به شدت تحت‌تأثیر ترتیب تولد فرد قرار دارند.»


چه فرزند اول باشید، چه آخر، چه در میانه، و حتی اگر تک‌فرزند باشید، در ادامه با روش‌هایی شگفت‌انگیز آشنا می‌شوید که جایگاه تولد می‌تواند بر سلامت جسمی و روانی شما تأثیر بگذارد.

فرزند اول:
فرزند اول معمولاً مسئولیت‌پذیر و قانون‌مدار است و نقش مراقبت‌کننده را برای خواهر و برادرهای کوچک‌تر بر عهده می‌گیرد. این افراد اغلب نگرانی‌های بیشتری دارند و معمولاً بالغ‌تر از سن خود به نظر می‌رسند و در گرفتن تصمیمات رهبری احساس راحتی دارند. برخی مطالعات نشان داده‌اند که مدیرعامل‌ها (CEOها) بیشتر در میان فرزندان اول دیده می‌شوند. همچنین، این افراد بیشتر احتمال دارد که تحصیلات عالی داشته باشند و درآمد بیشتری نسبت به خواهر و برادرهای کوچک‌تر خود کسب کنند.
با این حال، فرزند اول بودن لزوماً به‌معنای شروعی آسان در زندگی نیست. پژوهشی نشان داد که فرزندان اول بیشتر در معرض تولد زودرس یا با وزن کم هستند. از سوی دیگر، والدین معمولاً با فرزند اول بسیار دقیق‌تر رفتار می‌کنند و توجه بیشتری به مراقبت‌های پیشگیرانه دارند. همان پژوهش نشان داد که فرزندان اول بیشتر در برنامه‌های غربالگری پزشکی شرکت می‌کنند، واکسیناسیون آن‌ها کامل‌تر است و بیشتر به پزشک عمومی یا متخصص اطفال مراجعه می‌کنند. پژوهشگران می‌گویند که با تولد فرزندان بعدی، به دلیل کاهش منابعی مانند زمان و پول، این الگو تغییر می‌کند.

از منظر روانی، الیسون کرتیس، روان‌درمانگر ساکن نیویورک و بنیان‌گذار «Attuned Therapy»، می‌گوید: فرزند اول اغلب «پدر یا مادرگونه» می‌شود؛ به‌ویژه برای دختران که گاه از آن با عنوان «سندروم دختر اول» یاد می‌شود — وضعیتی که در آن، مسئولیت‌های زیادی بر دوش دختر اول خانواده قرار می‌گیرد.

کرتیس می‌افزاید:
«در واقع، فرزند اول به‌عنوان یک مکانیزم بقا خیلی زود بالغ می‌شود. آن‌ها از همان کودکی یاد می‌گیرند که ارزشمندی‌شان در مراقبت از دیگران است، چون والدینشان چنین ارزشی را در آن‌ها دیده‌اند.»

به گفته‌ی کلودیا جولیتی-رایت، روان‌درمانگر و بنیان‌گذار «روان‌درمانی برای زنان جوان»، فرزندان اول به دلیل انتظارات بالاتری که از آن‌ها می‌رود، معمولاً محتاط‌تر هستند و بیشتر برای سلامت خود پیشگیری می‌کنند. اما این نوع تربیت می‌تواند تبعاتی جدی برای سلامت روان داشته باشد.

گزارشی از مرکز تحقیقاتی «اپیک ریسرچ» که در سال ۲۰۲۴ منتشر شد، نشان داد فرزندان اول ۴۸٪ بیشتر از خواهر و برادرهای بعدی احتمال دارد دچار اضطراب شوند و ۳۵٪ بیشتر در معرض افسردگی قرار دارند.

فرزند میانی:
آه، فرزند میانی؛ اگر شما یکی از آن‌ها باشید، احتمالاً به خوبی با حس نادیده گرفته شدن آشنا هستید. حتی اصطلاحی هم برای این حالت وجود دارد: «سندروم فرزند میانی».

این افراد بین خواهر و برادر مسئولیت‌پذیرتر و آزادتر قرار گرفته‌اند، بنابراین اغلب نقش صلح‌دهنده و میانجی خانواده را ایفا می‌کنند. هرچند ممکن است دچار گرایش به راضی‌نگه‌داشتن دیگران شوند، اما همچنین تمایل دارند مسیر متفاوتی برای خود بسازند. پژوهش‌ها نشان می‌دهد که فرزندان میانی بیشتر از خواهر و برادرهای بزرگ‌ترشان رفتارهای پرخطر از خود نشان می‌دهند.
با این حال، بودن در این جایگاه مزایای خاص خودش را دارد. یک مطالعه‌ی بزرگ در فوریه نشان داد که فرزندان میانی بیشترین امتیاز را از نظر صداقت، مهربانی و همکاری کسب کردند.

با این وجود، جولیتی-رایت می‌گوید که در مشاهدات بالینی خود الگوهایی از «سکوت خودخواسته» و «نادیده گرفتن نیازهای شخصی» را در فرزندان میانی دیده است. این افراد «نیازهای خود را نادیده می‌گیرند چون از ابتدا هیچ‌گاه نوبت آن‌ها نبوده است.»
این وضعیت می‌تواند بر سلامت روان اثر بگذارد و به اضطراب یا افسردگی منجر شود، به‌ویژه اگر نقش فرزند میانی در خانواده به‌وضوح تعریف یا تأیید نشده باشد.
از نظر سلامت جسمی، فرزندان میانی معمولاً سیستم ایمنی قوی‌تری نسبت به فرزندان اول دارند، چون زودتر در معرض میکروب‌ها قرار می‌گیرند.

فرزند آخر:
فرزندان آخر اغلب به‌عنوان انسان‌هایی سرزنده، جذاب و بی‌قید شناخته می‌شوند. آن‌ها به‌عنوان «بچه‌ی خانواده» — حتی در بزرگ‌سالی — آزادی‌های بیشتری نسبت به دیگران دارند و اغلب با آن‌ها با مدارا رفتار می‌شود. آن‌ها را به‌عنوان افراد خوش‌گذران و ریسک‌پذیر می‌شناسند.

خبر خوب برای فرزندان آخر این است که، مانند فرزندان میانی، از سیستم ایمنی قوی‌تری برخوردارند چون از همان ابتدا و به‌دفعات در معرض میکروب‌های خانواده قرار می‌گیرند. این پدیده «فرضیه‌ی بهداشت» نام دارد. یک پژوهش نشان داد که فرزندان کوچک‌تر کمتر در معرض آسم و آلرژی قرار دارند. پژوهش‌های دیگر نیز ارتباط بین داشتن خواهر و برادر بزرگ‌تر و کاهش احتمال آلرژی غذایی را تأیید کرده‌اند.
با این حال، هرچند فرزند اول ممکن است در بدو تولد با مشکلات بیشتری روبه‌رو باشد، اما با افزایش سن، فرزندان آخر بیشتر در معرض خطر هستند — پژوهش‌ها نشان می‌دهد که آن‌ها بیشتر به‌دلیل رفتارهای پرخطر، مانند تصادفات یا سوءمصرف مواد، به بیمارستان منتقل می‌شوند.

جولیتی-رایت می‌گوید: هرچند فرزند آخر بودن ممکن است با نوعی حمایت یا مراقبت بیشتر همراه باشد، اما از نظر مراقبت پزشکی، معمولاً کمتر به آن‌ها توجه اختصاصی می‌شود چون والدین از لحاظ زمانی و انرژی کمتر درگیرند یا استرس کمتری نسبت به فرزندان اول دارند.
از منظر روانی، کرتیس می‌گوید که فرزندان آخر ممکن است با مشکلاتی در زمینه‌ی عزت‌نفس یا خودکارآمدی مواجه شوند:
«احساس دائمیِ «آخر بودن» در کنار خواهر و برادرهای بزرگ‌تر باعث می‌شود که فرد در بزرگسالی حس ناتوانی بیشتری نسبت به تأثیرگذاری بر دنیای اطراف داشته باشد. این تجربه می‌تواند منجر به نوعی پیش‌فرض شود که نظر من مهم نیست — چون در کودکی هم این‌گونه بوده — و این طرز فکر می‌تواند بر تمام زندگی فرد سایه بیندازد؛ از انتخاب شغل گرفته تا انتخاب شریک زندگی.»

تک‌فرزندها:
آیا واقعاً تک‌فرزندها «تنهای تنها» هستند؟ این اصطلاح به‌نوعی بار منفی دارد و از آن‌ها به‌عنوان افراد خودخواه، لوس و ناتوان در مقابله با مشکلات یاد می‌شود. اما شواهد علمی زیادی در حمایت از این دیدگاه وجود ندارد.
جولیتی-رایت می‌گوید: «یکی از مزایایی که هم در پژوهش‌ها و هم در کار بالینی‌ام دیده‌ام، این است که تک‌فرزندها معمولاً از نظر زبانی بسیار قوی‌اند، نسبت به سنشان بالغ‌تر هستند و در فضاهای بزرگ‌سالانه راحت‌ترند. آن‌ها معمولاً خودشان را سرگرم می‌کنند، خلاقانه فکر می‌کنند و حس هویت قوی‌تری دارند چون زمان زیادی را به تنهایی و با تعامل با بزرگ‌سالان گذرانده‌اند.»

با این حال، کرتیس می‌گوید اگر تک‌فرزند در خانواده‌ای پرتنش بزرگ شود، ممکن است آسیب‌پذیرتر از دیگران باشد:
«در تجربه‌ی من، تک‌فرزندها در خانواده‌های دچار تروما یا فشار شدید، بیشتر آسیب می‌بینند چون خواهر یا برادری ندارند که به نوعی نجات‌بخش باشد.»
پژوهش‌ها نشان داده‌اند که مانند فرزندان اول، تک‌فرزندها هم بیشتر در معرض اضطراب و افسردگی هستند. جولیتی-رایت می‌گوید:
«تک‌فرزندها ممکن است به منابع بیشتری دسترسی داشته باشند، اما در عین حال، ممکن است تحت فشار بیشتری برای موفقیت قرار بگیرند.»
از نظر سلامت جسمی، پژوهش‌ها نشان داده‌اند که تک‌فرزندها (و فرزندان آخر) در معرض خطر بیشتری برای چاقی در کودکی و بزرگ‌سالی هستند. مطالعه‌ای دیگر نشان داد که مادرانی که تمایل به محدود کردن غذا خوردن کودک داشتند و کمتر آن‌ها را در هنگام غذا خوردن تحسین می‌کردند، فرزندانشان — به‌ویژه اگر تک‌فرزند یا فرزند آخر بودند — بیشتر در معرض اضافه‌وزن قرار داشتند.

والدین چه باید بکنند؟
امی مک‌کریدی، بنیان‌گذار «راهکارهای مثبت تربیتی»، به یاهو لایف می‌گوید: در حالی که ترتیب تولد می‌تواند تأثیرگذار باشد، هیچ چیز قطعی و غیرقابل تغییر نیست.

«به‌عنوان والد، ما قدرت فوق‌العاده‌ای داریم که با نحوه‌ی رفتارمان، فرزندانمان را از قالب‌های کلیشه‌ای نجات دهیم.»
او توصیه می‌کند که والدین از برچسب‌زدن و مقایسه‌ی فرزندان خودداری کنند، چون این کارها باعث می‌شود کودکان در نقش‌هایی گیر بیفتند که حتی در بزرگ‌سالی هم از آن رها نمی‌شوند. در عوض، باید نقاط قوت منحصر به‌فرد هر کودک را شناسایی و جشن گرفت.

او همچنین پیشنهاد می‌کند با فرزندان گفت‌وگو کنیم:
«مسئله فقط کارهایی که انجام می‌دهیم نیست، بلکه نحوه‌ی تفسیر آن‌ها از رفتارهای ما نیز اهمیت دارد.»
پرسش‌هایی مانند «در مورد نقش‌هایی که در خانواده داریم چه احساسی داری؟» یا «آیا فکر می‌کنی من از تو بیشتر از خواهر یا برادرت انتظار دارم؟» می‌تواند دید والدین را نسبت به تجربه‌ی فرزندان بازتر کند.

مک‌کریدی تأکید می‌کند که برای خانواده‌هایی با چند فرزند، «اختصاص زمان یک‌به‌یک» بسیار مهم است.
«حتی ۱۰ تا ۱۵ دقیقه وقت اختصاصی با هر کودک، باعث پیوند عاطفی عمیق و احساس دیده شدن و ارزشمندی در او می‌شود — صرف‌نظر از جایگاهش در ترتیب تولد.»

به پیج اینستاگرامی «آخرین خبر» بپیوندید
instagram.com/akharinkhabar

اخبار بیشتر درباره

اخبار بیشتر درباره