مصیبت چشم و هم چشمی در اتاق زایمان

تبیان/ تولد نوزاد یکی از زیباترین لحظههای زندگیست؛ اما این روزها ثبت آن لحظهها، از یک خاطره ساده خانوادگی به پروژهای لاکچری با هزینههای سنگین تبدیل شده است. قابهایی که قرار بود یادگاری باشند، حالا سالهاست به یک پروژه بزرگ و لاکچری تبدیل شده؛ صحنه رقابت و چشموهمچشمی که میتواند چند ۱۰ میلیون هزینه بههمراه داشته باشد.
از تزئین اتاق زایمان تا تیزرهای سینمایی!
قابهایی که قرار بود خاطره تولد نوزاد باشند، محل نمایش چشموهمچشمی میشوند و بار روانی یک تولد خیلی متفاوت و ایدهال را روی دوش والدین میگذارند. برای درک این موضوع کافیست نگاهی به صفحات اینستاگرامی خدمات «زایمان لاکچری» بیندازید؛ از «لحظه رویایی تولد» حرف میزنند، از «تجربهای خاص و متفاوت». عددها اما چیزی بیشتر از چند قاب یادگاری ساده را نشان میدهند؛ فقط هزینه تزئین اتاق زایمان از ۱۵ تا ۵۰ میلیون تومان متغیر است. اگر عکاسی و فیلمبرداری حرفهای هم بخواهید، باید رقمی بین ۱۰ تا ۲۰ میلیون تومان پرداخت کنید. در پکیجهای کاملتر، همهچیز از لباسهای هماهنگ تا تدوین داستانی فیلم، لوکیشنسازی، مصاحبههای احساسی با پدر و حتی موسیقی پسزمینه طراحی میشود. و همه این رقمها جدا از هزینههای معمول بیمارستان برای زایمان مادر و گذراندن دوران نقاهت است.
زایمان یا تولید محتوای اینستاگرامی؟
مسئله اینجاست که ماجرا خیلی وقتها از یک «ثبت خاطره» ساده عبور میکند. مادر، در یک موقعیت دشوار تبدیل میشود به مدل عکاسی. نورها تنظیماند، دوربینها آماده، لباسها هماهنگ و لبخندها تمرینشدهاند. حتی در بعضی از پکیجها، از مادر و پدر خواسته میشود که دیالوگهای خاصی را جلوی دوربین بگویند. انگار از تولدی واقعی خبری نیست و همه در حال اجرا برای یک تیزر تبلیغاتی هستند.
هزینههای آشکار و پنهان یک نمایش تجملی
زایمان لاکچری فقط بعد مالی ندارد. جدا از هزینههای سنگین که گاهی به صد میلیون تومان میرسد، این روند آسیبهای روانی هم بهدنبال دارد. ماجرا وقتی نگرانکننده میشود که این روند، دیگر فقط انتخابی شخصی نیست. ترویج این تصاویر لوکس و بینقص از زایمان، استانداردی جعلی برای دیگران میسازد. مادری که توان مالی ندارد یا دلیلی برای این نمایش نمیبیند، ممکن است احساس کند در حق فرزندش کم گذاشته یا تمام مراحل زایمان را کامل طی نکرده! این همان جاییست که انتخاب فردی، به اجبار جمعی تبدیل میشود. نتیجه آن افرادی هستند که برای عقب نماندن از قافله این تجملگرایی و کم نیاوردن جلوی دوست و آشنا مجبور به قرضکردن و گرفتن وام میشوند تا تصاویری از این فرایند را منتشر کنند. یکی از مادرانی که اتاق زایمانش را تزئین کرده، میگوید: «همه این کارو کرده بودن، احساس کردم اگه من نکنم انگار برای بچهم کم گذاشتم.»
وقتی بیمارستانها هم وارد بازی میشوند
این چرخه تقاضا و نمایش، تنها انتخاب خانوادهها نیست؛ بیمارستانها هم با آن همکاری میکنند. مراکز درمانی حالا خودشان در پشتصحنه دستی بر آتش دارند و به تهیهکنندههای این برنامه تجملاتی تبدیل شدهاند. از طراحی لوکیشن و اجاره اتاقهای ویژه گرفته تا هماهنگی با تیمهای فیلمبرداری و حتی تغییر برنامه زایمان برای ثبت یک تاریخ خاص؛ همهچیز با هدف پاسخ به تقاضاییست که از دل چشموهمچشمی آمده.
روزهایی مثل ۱۴۰۴/۴/۴ یا ۱۴۰۳/۳/۳ فقط عدد نیستند؛ برای بعضی بیمارستانها، اینها روزهای طلایی فروشاند. فهرست نوبتگیری زودتر از همیشه پُر میشود، و پزشکانی هستند که با دریافت هزینههای جداگانه، سزارین را دقیقاً در همین تاریخها برنامهریزی میکنند؛ حتی اگر بدن مادر آمادگی نداشته باشد. به اینترتیب، روندی که باید در خدمت سلامت مادر و نوزاد باشد، به یک فرصت تجاری و نمایشی تبدیل میشود که سودش برای مراکز درمانی است و هزینهاش، برای بدن و روان مادر.
تصویری که از مادر باقی میماند
پشت این روند چه چیزی پنهان است؟ رواندرمانگران معتقدند زایمان باید تجربهای عمیقاً درونی، ایمن و دور از فشار باشد؛ اما این حجم از برنامهریزی، اجرا و تولید محتوا، آن تجربه را به نمایشی از پیشساخته تبدیل میکند.
در دنیای امروز، همهچیز باید «قابل نمایش» باشد؛ حتی مادریکردن. «قاب مادرانه» باید شاد، هماهنگ و بینقص باشد. اما پشت آن قابها، خیلی وقتها زنی ایستاده که خسته است، مضطرب است، یا حتی دوست نداشته که این نمایش را اجرا کند. اینکه چرا چنین روندی در حال افزایش است، بیارتباط با فرهنگ مصرفزدگی، رقابتهای طبقاتی و حضور سنگین شبکههای اجتماعی نیست. این روند نگرانکننده زایمانهای نمایشی به مرور از یک انتخاب شخصی به یک رسم نانوشته تبدیل میشوند طوریکه نسل بعد با الگوهایی که از دل شبکههای اجتماعی آمده بزرگ میشود و تجمل و چشموهمچشمی را ارزش میداند.