قصه/ راز گلهای خندان

آخرین خبر/ شب بخیر بچه های نازنین! آمادهاید بریم به یه دنیای خیالی و یه قصه قشنگ بشنویم؟
توی یه دهکده کوچیک و سرسبز، یه باغ بزرگ و زیبا بود که پر از گلهای رنگارنگ و خوشبو بود. اما یه چیزی توی این باغ عجیب بود: گلها هیچ وقت نمیخندیدن!
یه روز، یه دختر کوچولو به اسم “آوا” که خیلی مهربون و کنجکاو بود، تصمیم گرفت راز این گلها رو بفهمه. اون هر روز به باغ میرفت و با گلها حرف میزد، براشون شعر میخوند و قصه تعریف میکرد.
اما گلها هنوز هم نمیخندیدن. آوا خیلی ناراحت بود و نمیدونست چیکار کنه. یه شب، توی خواب یه پری مهربون رو دید. پری بهش گفت: “راز گلهای خندان توی قلب توئه. تو باید عشقت رو بهشون نشون بدی.”
آوا از خواب بیدار شد و فهمید که پری چی میخواد بگه. اون رفت به باغ و شروع کرد به نوازش گلها، با دقت بهشون آب داد و علفهای هرز رو از کنارشون دور کرد. اون با تمام وجود به گلها عشق میورزید.
کم کم اتفاق عجیبی افتاد. گلها شروع کردن به لبخند زدن! لبخندشون کوچیک بود، اما هر روز بزرگتر میشد. طولی نکشید که تمام باغ پر شد از گلهای خندان و خوشحال.
آوا فهمید که عشق و مهربونی میتونه هر چیزی رو تغییر بده. اون یاد گرفت که حتی گلها هم به محبت نیاز دارن. از اون روز به بعد، آوا همیشه به گلها سر میزد و باهاشون حرف میزد تا گلهای خندان همیشه شاد بمونن.
بچه ها، این قصه به ما یاد میده که عشق و مهربونی میتونه دنیای ما رو زیباتر کنه. پس بیاید با هم مهربون باشیم و به همه کسانی که دوستشون داریم، عشق بورزیم. شب بخیر و خوابهای رنگی ببینید!
بخش «آخرین خبر بچه ها» جذاب و مفید برای بچه های 5 تا 12 سال