قصه شب/ روضه خانگی در ماه محرم برای زهرا

آخرین خبر/ زهرا کوچولو خیلی دوست داشت امسال شب اول ماه محرم، با مامان و باباش بره روضه. لباس قشنگش رو آماده کرده بود، ولی مامان و بابا سر کار بودن و نمیتونستن ببرنش. زهرا دلش گرفته بود. چقدر دوست داشت با صدای بلند نوحهها رو بشنوه و اشکهاش رو بریزه.
اما مادربزرگ مهربونش یه ایده عالی داشت. گفت: « نگران نباش عزیزم، امشب یه روضه کوچولو تو خونه خودمون میگیریم!»
زهرا با چشمهای برقزده گفت: «واقعا؟»
مادربزرگ با لبخندی مهربون، یه سینی پر از شیرینی و چای گذاشت و گفت: « بریم بچههای همسایه رو هم دعوت کنیم. هممون باهم نوحه میخونیم و اشک میریزیم.»
و همینجوری شد. با کمک زهرا و بچههای همسایه، یه روضه قشنگ و گرم توی خونه مادربزرگ برگزار شد. همگی با صدای نوحههای قشنگ، دلشون رو به غم امام حسین(ع) سپردند. زهرا هم با تمام وجودش از این روضه کوچولو لذت برد. اون شب، زهرا فهمید که مهم اینه که با محبت و مهربونی کنار هم باشیم و غم امام حسین(ع) رو با هم درک کنیم، حتی اگه نتونیم روضه عمومی رو تجربه کنیم.