حکایتی شیرین برای زندگی بهتر

آخرین خبر/ روزی روزگاری، قاطر و شتری با هم دوست بودند و همیشه کنار هم راه میرفتند. قاطر از اینکه زیاد زمین میخورد ناراحت بود؛ برای همین یک روز به شتر گفت: «دوست من، چرا من هر جا میروم میافتم ولی تو همیشه راحت و بدون مشکل جلو میروی؟ میشود رازت را به من بگویی؟»
شتر خندید و گفت: «راز من ساده است! من چون قدم بلندتر است و چشمم خوب میبیند، همیشه به جلو و دوردست نگاه میکنم و حواسم به راه هست. اما تو فقط جلوی پایت را میبینی، برای همین بیشتر میافتی.»
از آن به بعد، قاطر یاد گرفت موقع راه رفتن، بیشتر حواسش به جلو باشد تا کمتر زمین بخورد.
دوستان خوبم، حکایتی که خواندید از «مثنوی معنوی» انتخاب شده بود و به ما یاد میداد اگر در زندگی بهخوبی همه چیز را ببینیم میتوانیم موانع موفقیت و شادی را ببینیم و بهتر زندگی کنیم. راستی دوست دارید بازهم از حکایتهای شیرین مولانا بخوانید؟