اخمهای ترش، لبخندهای شیرین
آخرين خبر
بروزرسانی

آخرین خبر/لیمو ترش اخم کرده بود. لیموشیرین با مهربانی پرسید: «لیمو جان! چرا اخم کردی؟» لیمو ترش لبهایش را جمع کرد و گفت: «هیچی!» لیموشیرین دوباره گفت: «لیموترش جان به من بگو چرا ناراحتی؟» لیموترش جواب داد: «آخه خیلی وقته اینجام. هیچکی ازم استفاده نمیکنه. بچهها تند تند میان لیموشیرین برمیدارن و میرن. اصلاً همه لیموشیرین رو بیشتر از من دوست دارن.» لیموشیرین لبخند زد و گفت: «اینطور نیست. بچهها همه مزهها رو دوست دارن. اصلاً تا وقتی ترشی نباشه، شیرینی معنی نداره.»
لیموترش خواست حرفی بزند که دستی آن را برداشت و آب گرفت. بعد با نمک و فلفل قاطی کرد و توی کاسه ریخت. کمی بعد صدای بچهها آمد که با خوشحالی میگفتند: «آخ جون! سالاد!» آب لیموترش از لای کاهو و کلمها به لیموشیرین لبخند زد.
ندبه محمدی