0
0
357
0
0
357
آخرین خبر/نرگس یه روز دید که خواهر کوچولوش، نازنین، با مداد رنگیهاش قهر کرده! مدادها رو پرت کرده بود و گفته بود: «نمیتونم قشنگ بکشم!»
نرگس آروم کنارش نشست و گفت: «میخوای با هم یه نقاشی بکشیم؟»
یه کاغذ بزرگ آورد، خورشید رو کشید، بعد گفت: «تو گلها رو بکش، هرجوری دوست داری!»
نازنین با ذوق شروع کرد به رنگ کردن گلهای صورتی و بنفش.
وقتی نقاشی تموم شد، نرگس گفت: «این قشنگترین باغیه که دیدم!»
نازنین خندید و گفت: «منم دیگه با مدادها قهر نیستم!»
مامان نقاشی رو روی دیوار زد و گفت: «چه تیم هنرمندی!»