رویاهای بربادرفته پشت چراغ قرمز

ایرنا/ خورشید سوزان خرداد بیرحمانه بر خیابانهای بجنورد میتابد، اما سایهای کوچک پشت چراغ قرمز شهر ایستاده است؛ علی، نوجوان ۱۳ سالهای که به جای کتاب و دفتر، دستهایش پر از گرد و غبار شیشه ماشینهاست.
علی باید امروز سر کلاس درس میبود، اما سرنوشت او را به خیابانها کشانده است؛ جایی که هر روز با فروش فال، لقمه نانی برای خانوادهاش به دست میآورد.
علی در سکوت خود، داستان تلخ هزاران کودکی است که به جای کتاب و درس، بار سنگین فقر، بیعدالتی و مشکلات خانوادگی را بر دوش میکشند.
کودکانی که به جای یادگیری الفبا با تلخی بازماندگی از تحصیل دست و پنجه نرم میکنند و رویای دکتر شدن یا مهندس شدن برایشان به آرزویی دست نیافتنی بدل شده است.
هر ضربه شیشه ماشین، نه تنها صدای خرد شدن شیشه نیست، بلکه شکست روزافزون امیدهای کودکی است که میخواهد بداند روزی میتواند از مدرسه فارغ شود و آیندهای روشن داشته باشد.
اینها کودکان فراموششدهای هستند که فقر خانواده، مشکلات اقتصادی، ازدواجهای زودهنگام و نبود امکانات آموزشی آنها را از حق ابتداییشان یعنی تحصیل محروم کرده است، کودکانی که به جای بازی و کتاب، پای سفره خانواده نشستهاند تا سهمی از زندگی را فراهم کنند و این سؤال همچنان باقی است که چه زمانی برای پایان دادن به این تراژدی خاموش، چارهای اساسی اندیشیده میشود؟
تا آن روز، علی و هزاران کودک دیگر هر روز پشت چراغ قرمز با دل پر از حسرت و دلی پر از آرزو به رویاهای ناتمامشان نگاه میکنند؛ رویاهایی که شاید فقط یک قدم تا تحقق فاصله داشته باشد، اما فاصلهای دور و دورتر از دسترسشان است.
تحصیل، رویای محال کودکان کار
علی نه دانشآموز کلاس هفتم که نانآور خانهای کوچک در حاشیه شهر است و میگوید: پدرم سال ها پیش از روی داربست سقوط و جان خود را از دست داد و برای تامین مایحتاج زندگی خواهر و برادر کوچکتر از خود ترک تحصیل کردم.
این پسر کرمانج زبان گل میفروشد، اما دلش با مدرسه و زنگهای تفریح است و هنوز هم از ته دل میگوید: دکتر بودن را دوست داشتم تا بتوانم بیماران بی پول را رایگان درمان کنم.
دخترکی کوچک و لاغر قامت با دستانی ترکخورده از گرمای سوزان خیابان و لابه لای ماشین ها شیشه پاک می کند.
آوا نام دارد؛ ولی بسیار چابک بر روی شیشه ماشین ها آب می پاشد و یکی یکی از ماشین ها را می شوید هر از چندگاهی هم راننده ای شیشه را پایین می کشد و از سر ترحم اسکناسی به این دخترک زیبا می دهد.
درس خواندن برای این کودکان و نوجوانان رویاست، نانآوردن وظیفهای ناخواسته است که روی شانههای کوچک اما خمیدهشان سنگینی میکند، کودکانی که سطل آب و گل به جای دفتر به دست دارند.
اینها نه آمارند، نه سرفصل گزارشها؛ اینها زخمهای باز یک جامعهاند که در چراغ قرمزها پیدایشان میشود، اما در سبزی بیتفاوتی ناپدید میشوند.
۶ هزار و ۷۵۰ دانشآموز بازمانده در خراسان شمالی
بازماندگی از تحصیل یکی از مهمترین چالشهای نظام آموزشی است که استان خراسان شمالی نیز از آن مستثنا نیست، کودکان در این استان به دلایل گوناگون از جمله مشکلات مالی، فاصله زیاد از مدرسه، نبود مدارس متوسطه در روستاها، ازدواج زودهنگام و معلولیتهای جسمی یا ذهنی از ادامه تحصیل باز میمانند.
مدیرکل آموزش و پرورش خراسان شمالی در این خصوص گفت: تاکنون ۶ هزار و ۷۵۰ دانشآموز بازمانده از تحصیل در این استان شناسایی شدهاند که از این تعداد، ۴۵۰ نفر در مقطع ابتدایی، سه هزار نفر در متوسطه اول و سه هزار و ۳۰۰ نفر در متوسطه دوم هستند.
علی متقیان اظهار کرد: بازماندن از تحصیل دلایل متعددی دارد که از جمله آن میتوان به مهاجرت خانوارها، مشکلات مالی، نبود امکانات مدرسه در مناطق روستایی و شرایط خاص جسمی یا خانوادگی اشاره کرد.
وی با بیان اینکه تلاشهایی برای بازگرداندن این دانشآموزان به چرخه آموزش در جریان است افزود: آموزش و پرورش با شناسایی کودکان و رایزنی با خانوادهها، زمینه حضور مجدد بسیاری از آنان در مدارس را فراهم کرده است.
به گفته متقیان، برخی خانوادهها به دلیل بعد مسافت اجازه نمیدهند فرزندانشان در خوابگاه یا مدارس شبانهروزی بمانند و آنها را به کار میگیرند.
وی با اشاره به تلاشها برای تحقق عدالت آموزشی ادامه داد: اکنون در خراسان شمالی ۱۳ مدرسه با تنها یک معلم و یک دانشآموز و همچنین ۱۴۹ مدرسه با یک معلم و کمتر از پنج دانشآموز فعال است و این اقدام با هدف جلوگیری از بازماندن حتی یک کودک از تحصیل انجام شده است.
در حال حاضر بیش از ۱۹۵ هزار دانشآموز در قالب ۲ هزار مدرسه در سراسر خراسان شمالی مشغول تحصیل هستند.
این استان همچنین دارای یکهزار و ۲۳۶ کلاس چندپایه است که در آنها بیش از ۱۸ هزار دانشآموز، اغلب در مناطق دورافتاده، آموزش میبینند.