تاسوعای لبیک

ایرنا/ روز نهم محرم هر سال انگار تاریخ دارد آخرین نفس هایش را میکشد و با آخرین رمق می خواند: " مکن ای صبح طلوع"...
محرم که میرسد، بیرقهای سیاه به اهتزاز در میآید، کربلاییان از حسین(ع) اذن میگیرند تا برایش مجلس عزا برپا کنند و هر کسی به زبانی از محرم و کاروان کربلا میگوید؛ اینجا فرسنگها دور از کربلا، دین و مذهب همه، عزت و آزادگی میشود، این رویه مختص پیروان هیچ مذهبی نیست.
کردستان مهد آیین های سنتی و فرهنگی است و اعلان عزای حسینی همه ساله از مناطق شرقی این استان و با آیین طشتگذاری آغاز میشود و با وجودی که فرسنگها از کربلا دور هستند اما در دلهایشان حرارتی است که تا ابد سرد نمیشود.
شهرها و مردمانش که سیاهپوش میشوند، دیگر هر محله و خیابانی میشود کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا.
محرم که به نهمین روز خود می رسد دست است که بر سر و سینه فرود می آید و اشک است که امان از چشمها می برد.
امروز به نام نامی قمر بنی هاشم، حضرت ابوالفضل (ع) تعلق دارد، کردستان در عزای اسوه غیرت، حضرت ابوالفضل(ع) لبریز از روضه آب و عطش بود.
در همراهی با علمداری که تمام کتاب خونرنگ عاشورا، با مقدمهای به نام نامی او آغاز میگیرد، کردستان یکسر مرثیه تاسوعا شد تا فردا پیمانی به سرخی عاشورا رقم بخورد.
امسال باز هم چتری از جنس علمداری بر همه شهرها سایه انداخته بود تا چشمانی که خیس از باران بودند، به حرمت نام بارانی آبرومندترین سقای تاریخ، دل را به درد آورند و همنوا با بزرگترین سردار عاشقی، از عشق و وفا بگویند.
این مردم سالهاست که در تشنگیهای دم به دم دنبال تو میگردند و هر سال با رسیدن محرم در صدای زنجیرها، سینهزنیها، هقهق بیوقفه اشکها خود را پیدا میکنند تا شاید دستهایی که در علقمه از تن جدا شد، اینجا دستگیری کند، گفتم شاید؟ نه یقینا تو دستگیر افتادگانی.
امروز در رد اماننامه علمدارت همه دست احترام به سینه داشتند، به قداست نام نامی قمر بنیهاشمت که هنوز پس از قرنها آوازه جوانمردی و وفاداریش بر بلندای هرچه افتخار است میدرخشد، امروز تاسوعای شما نبود، ما تاسوعانشین شدیم تا از بابالحوائج تو برای ورود به صحن مطهر عاشورا اذن دخول بگیریم، آخر حرمت ورودمان به بینالحرمین را باید عباس تو امضا کند.
سریشآبادیها، دلبرانیها، قروهایها، بیجاریها، کامیارانیها و همه کردستانیها در تاسوعایی به وسعت همه تاریخ در کربلایی جاری شدند که هر تکه از خاک زمینش به نام این قطعه بهشتی است و هر لحظهاش عاشورایی است به نام ۷۲ خورشید به خون نشسته تو.
امروز نه فقط مردم سریشآباد که همه آنهایی که باران را به نام تو میشناسند و هر ذرهای از افلاک، عزادار تو هستند.
عطرت در نفس عزادارانت جاری است، اشکها بوی گلاب میدهند و دستها در توسل به دستان علمدارت چقدر به آسمان نزدیک شده است.
هر سال با وزیدن عطر نامت، فریاد حیدر، زهرا، حسین و اباالفضل، هر زمان را مملو از عاشورا و هر مکان را کربلایی میکند...
میرعلمدار ابالفضل ...
وعده هر سال تاسوعایشان در یکی از نقطههای شهر سریشآباد، شهر شهداست، همه هیاتها میآیند تا ارادتشان را به مولای ادب و جوانمردی ابراز کنند.
صدای فردین ضیایی، مداح جوان بلند است و از رشادت علمداری میخواند که بعد از جدا شدن دستانش، علم آزادیخواهی و ولایتپذیری او لحظهای بر زمین نماند و ۱۴ قرن است که با تاسی به او، جانها شهد جوانمردی را مینوشند.
سریشآباد پایتخت حسینی کردستان است و هر سال اعلام عزایش با طشتگذاری شروع میشود و در تاسوعا برای عاشورایی دیگر حماسه میآفرینند.
مردم این شهر حسینیبودن و حسینیماندن را از مکتب ماه بنیهاشم (س) آموختهاند.
مردم این شهر سرشار از شور و شعور حسینی هستند و از آن لحظه که از مادر زاده شدند، با شیر محبت اهل بیت(س) رشد کردند تا آنگاه که همراه با پدر به هیات عزای تو آمدند، تنها نامی که در لحظه لحظه زندگیشان جاری شد، این بود: یا حسین(ع).
امروز جوانان در زیر آسمان عصر تاسوعا حال و هوای دیگری داشتند، فریادهایشان از جنس لبیک بود، هم به حسین(ع) و هم به امام زمانشان و هم بر نایب بر حقش، از بیدار بودن خود گفتند و نوشتند و بر آسمان فخر فروختند که حسینی هستند.
امسال رجزخوانی مداحان و عزاداران بر سر یزیدیان زمانه، آمریکا و اسرائیل کودک کش است.
تثلیث مقدسی از عشق در دلها برپا شده، بینالحرمین دلها در مسیر هروله از حسین(ع) تا ابوالفضل(س) و از آنجا تا حسین زمان حضرت امام خامنهای تنها ندای لبیک بود.