مهران در تَبِ تیر؛ گذرگاهی به سوی خورشید کربلا

ایرنا/ در گرمای سوزان تیرماه، بیش از ۱۱۰ هزار زائر از مرز مهران راهی کربلا شدند؛ در چهرههایشان خبری از خستگی نیست، تنها شوق وصال است و اشکهایی که پیش از رسیدن به ضریح از شوق دیدار از گونه ها سرایز می شود.
مرز مهران در میانه تابستان نیز آرام ندارد. این روزها هزاران زائر، با چفیهای بر دوش، بطری کوچکی آب در دست و نام حسین(ع) بر لب، از دل خاک، سنگ و آفتاب گذر میکنند تا به خاک کربلا برسند.
اینجا همه چیز رنگ دلدادگی دارد؛ حتی نفسهایی که در هوای داغ مهران تنها با ذکر «یا حسین» دوام میآورند. تنی گرمازده، چهرهای آفتابسوخته و پایی تاولزده... اما در این مسیر، نه گرما مانع است، نه خستگی، نه مسافت.
در دهه نخست ماه محرم، بیش از ۱۱۰ هزار نفر از این گذرگاه عبور کردهاند؛ در حالی که دمای هوا از ۴۵ درجه گذشته و آسفالت داغ، گامها را میسوزاند، در چهره زائران چیزی فراتر از اراده دیده میشود؛ شعفی پنهان و شوری وصفناشدنی که واژهها از بیانش ناتوانند.
پدرانی با عرق بر پیشانی و کولهای بر دوش، مادرانی با کودکان در آغوش، نوجوانانی که برای نخستین بار عازم کربلایند و پیرمردانی که به ضریح وعده دادهاند اگر جان در بدن باشد، بازخواهند آمد تا بار دیگر این مسیر عشق را بپیمایند.
مهران در این روزها تنها یک مرز نیست؛ معبری است میان زمین و آسمان، گذرگاهی برای آنان که زمزمه عشق سر دادهاند و با اشتیاقی وصفناپذیر راهی دیدار یارند.
صدای «لبیک یا حسین» در صفوف زائران پیچیده است و هر گام، روضهای خاموش و بیصداست، مردمانی آمدهاند که جز نام حسین(ع) چیزی نمیطلبند و جز کربلا جایی نمیشناسند.
ایستگاههای صلواتی در مرز و جادههای منتهی به آن بیوقفه آب و شربت توزیع میکنند و داوطلبان خسته اما لبخند بر لب، با دستانی پر از نذر از زائران پذیرایی میکنند.
چایهایی که زیر آفتاب دم میکشد، نانی که در گرمای سحر پخته میشود و سایهای کوچک از چادرهای مواکب، برای زائران طعم بهشت دارد.
زائران این راه را با دل طی میکنند، نه با پا. برخی با دمپایی، برخی پایبرهنه؛ کفشها خاکیاند و دلها روشن از یاد اباعبدالله، آنها که با دل آمدهاند، هرگز خسته نمیشوند.
مرز مهران این روزها تماشاییست؛ نه تنها برای دوربینها که برای دلهایی که میخواهند معنای «حبالحسین یجمعنا» را بفهمند.
اشکهایی که بر گونهها میچکند پیش از رسیدن به کربلا به مقصد رسیدهاند؛ در ضریح ششگوشه، نینی چشمها متبرک شده است.
زائران گرچه خسته، اما سرشار از امید در گرمایی که نفس را میگیرد به دنبال نفس عشقاند؛ با تنی داغ، پایی تاولزده و چهرهای آفتابسوخته.
این تنها یک سفر نیست؛ هجرتی است دلانه به سوی نوری که قرنهاست از کربلا میتابد، نوری که در امتداد تاریخ میدرخشد و دلها را روشن میسازد.
این جذبه عشق، رمزی است میان عاشق و معشوق که جز سالکان راه حقیقت، محرم آن نیستند.
گذرگاه عاشقی همچنان در گذر تاریخ امتداد دارد و مرز مهران، امنترین پناه زائران، آنان را به وصال یار میرساند.
و این سفر همچنان ادامه دارد...