ماجرای تماس رمزآلود از زندان!

خراسان/ سرکرده یک باند سرقت مسلحانه که به منازل شهروندان اهوازی دستبرد میزدند، در حالی با رصدهای اطلاعاتی کارآگاهان پلیس آگاهی خراسان رضوی در مشهد دستگیر شد که به زندگی مخفیانه خود در یکی از سوئیتهای اجارهای هسته مرکزی شهر ادامه میداد.
این متهم خطرناک که چند روز قبل توسط افسران کارآزموده اداره جنایی و در خواب خوش صبحگاهی غافلگیر شد، در حاشیه بازجوییهای تخصصی و فنی کارآگاهان درباره سرگذشت خود نیز پاسخ داد.
خودت را معرفی میکنی؟ بله «امید –ب» هستم.
درس هم خواندهای؟ تا کلاس اول راهنمایی تحصیل کردم.
اهل کجایی؟ در اهواز به دنیا آمدم.
چند ساله هستی؟ متولد ۱۳۷۵ هستم.
چند خواهر و برادر داری؟ ۳ برادر و ۲ خواهر دارم که همه آنها ازدواج کردهاند.
پدرت چه شغلی دارد؟ پدرم مکانیک خودرو بود اما در سال ۱۳۹۰ از دنیا رفت.
متأهلی؟ بله! یک دختر و یک پسر هم دارم.
با همسرت چگونه آشنا شدی؟ ازدواج فامیلی داشتیم، همسرم دخترداییام است.
عاشق شدی؟ نه! من روی حرف مادرم حرف نمیزنم. وقتی دختر برادرش را برای من در نظر گرفت، من هم سکوت کردم.
یعنی دختر دیگری را دوست داشتی؟ بله! به دختر یکی دیگر از بستگانم علاقهمند بودم ولی مادرم صلاح ندانست که با او ازدواج کنم!
این خالکوبی شمع و غیره که روی دستانت خودنمایی میکند به همین خاطر است؟ بله! آن زمان عاشق آن دختر بودم ولی باز هم میگویم من هیچ وقت حرف مادرم را دو تا نمیکنم!
چه سالی ازدواج کردی؟ فکر کنم ۹۶ عقد کردیم و ۹۷ هم بعد از یک سال نامزدی، زندگی مشترکمان شروع شد.
فرزندانت چند ساله هستند؟ دخترم ۳ ساله است و پسرم ۵ سال دارد.
بعد از ترک تحصیل چه کار میکردی؟ چون پدرم مکانیک بود من و برادرانم نیز وارد همین شغل شدیم ولی من علاقهای به تعمیر خودرو نداشتم. به همین دلیل هم به خرید و فروش خودرو رو آوردم.
بیشتر توضیح میدهی؟ من از همان دوران کودکی علاقه عجیبی به خودرو داشتم. در واقع عاشق خودرو بودم. وقتی ترک تحصیل کردم به جستوجو در سایتهای واسطهگر پرداختم و خودروهای تصادفی و دارای نقص فنی را میخریدم، دستی به رویش میکشیدم و زمانی که شیک و بینقص میشد آن را در همان سایتهای واسطهگر میفروختم. درآمد بدی هم نداشتم.
سیگار هم میکشی؟ نه! اهل هیچ دودی نیستم.
سربازی هم رفتی؟ نه! به خاطر کفالت مادرم معاف شدم.
سابقه کیفری هم داری؟ بله!
چه شد که درگیر ماجرای سرقتهای مسلحانه شدی؟ دوستانم مرا درگیر این موضوع کردند. آنها بالای ۵۰ فقره سابقه سرقت دارند.
چرا به مشهد فرار کردی؟ وقتی یکی از دوستانم به نام «محمد-ح» توسط کارآگاهان پلیس آگاهی اهواز دستگیر شد، من درصدد شناسایی شاکیان او بودم که بتوانم رضایت آنها را بگیرم ولی فهمیدم که او همدستی مرا هم اعتراف کرده است.
چگونه این موضوع را متوجه شدی؟ حدود یک ماه از دستگیری دوستم میگذشت که روزی از زندان با من تماس گرفت و به طور رمزآلودی به من فهماند که مرا اعتراف کرده است. به همین دلیل تاکید کرد تا فرار کنم. چون معتقد بود اگر فرار نکنم ممکن است من هم موارد دیگری را لو بدهم و پرونده او سنگینتر شود.
در مشهد چه میکردی؟ زندگی مخفیانه داشتم. در سوئیتهای اجارهای زندگی میکردم تا شناسایی نشوم.
هزینه زندگی را چگونه تأمین میکردی؟ من با خودروی پژو و به همراه خانوادهام به مشهد گریخته بودم و با همین خودرو در تاکسی اینترنتی مشغول کار بودم.
طبق تحقیقات پلیس قصد داشتی سرقتهای مسلحانه را در مشهد ادامه بدهی؟ نه! چنین قصدی نداشتم.
پشیمانی؟ خیلی! در واقع به خاطر «هیچ» آینده خودم و خانوادهام را تباه کردم. کاش دیگرانی که در این مسیر قرار میگیرند، این حرفها را درک کنند.
فکر میکردی پلیس را خواب، بالای سر خودت ببینی؟ اصلا! از کارآگاهان پلیس خراسان رضوی خیلی شنیده بودم اما هیچوقت تصور نمیکردم این گونه مرا غافلگیر کنند.