
روایت تاریخی پزشکیان از علت اداره مملکت توسط گردنکلفتها و قلدرها
ایرنا/ رییس جمهور در نشست با فرهیختگان و فعالان فرهنگی قزوین گفت: در برابر هر دانشی ممکن است صاحب آن دانش ظاهر یا اعتقادی متفاوت از من داشته باشد. اما حقیقت و عدالت، آن چیزی نیست که من میگویم یا بر اساس ظاهر مذهبی یا قالبی که برای خودم ساختهام تشخیص میدهم؛ حقیقت همان است که خدا میخواهد، نه آنچه من تصور میکنم. قرآن میگوید: هر کسی میگوید من درست میگویم. در حالی که معیار درستی، شواهد علمی و مستند و اثرگذار است. فرقی نمیکند چه کسی آن را ارائه کرده باشد؛ حق با کسی است که شواهد معتبر دارد. فهم دانش و تحلیل علمی هم کار پیچیدهای نیست؛ ابزار فهم و شناخت وجود دارد و میشود با دلایل روشن تشخیص داد که کدام مسیر درستتر است. پس چرا باید دعوا کنیم؟ در برابر حقیقت باید سر فرود آورد. اگر مدیران، سیاستمداران و هر صاحب قدرتی فقط همین اصل ساده را بپذیرند، بسیاری از مشکلات کشور حل خواهد شد. من همیشه وقتی فیلمهای تاریخی را میدیدم یا از گذشته میخواندم — حتی درباره مغولهایی که به خشونت مشهور بودند — به این نکته توجه میکردم که آنها در عین قساوت، بهدنبال دانشمندان و نخبگان جامعه میگشتند و از آنها مشورت میخواستند. نگاه کنید: چه درباره ابنسینا، چه خواجه نصیرالدین طوسی، و چه بسیاری دیگر؛ همیشه این گردنکلفتها و دیکتاتورها محتاجِ انسانهای بافهم و باشعور بودند و برای حضورشان منت میکشیدند تا بتوانند کشور را اداره کنند. در دربارشان، مشاورانشان افراد عاقل، خردمند و دانشمند بودند، نه کسانی که از عرصه دانش و عقلانیت دور باشند. به همین دلیل هم میتوانستند کشور را اداره کنند.










