قتل به خاطر دختر عمو

ایران/ پسرجوان که متهم است مقابل چشمان دختر عمویش دوست او را به قتل رسانده در دادگاه مدعی شد به خاطر مصرف مشروبات الکلی حالت طبیعی نداشته است.
اردیبهشت سال 1403 گزارش یک درگیری خونین به پلیس اعلام شد. وقتی مأموران به محل درگیری رفتند در بررسیهای اولیه دریافتند درگیری میان دو موتورسوار با راننده یک دستگاه خودروی شاسی بلند رخ داده و وی به قتل رسیده است.
دختر جوانی به نام مریم که همراه مقتول بود در تشریح ماجرا گفت: «بهرام - مقتول- دوستم بود او دنبالم آمد تا برای تفریح به یک پارک برویم. پشت چراغ قرمز بودیم که به یکباره پسر عمویم نادر و دوستش کنار ما توقف کردند و از بهرام خواستند تا من را پیاده کند. صحبتهای آنها به درگیری لفظی کشیده شد و در نهایت نادر با چاقو ضربهای به بهرام زد و بعد هم با دوستش به سرعت از محل متواری شدند.»با ارائه این سرنخ و در حالی که مأموران به دنبال دستگیری متهم و همدستش بودند، نادر خودش را تسلیم پلیس کرد و همدست او نیز بازداشت شد.
وی در همان بازجوییهای اولیه به درگیری اعتراف کرد و گفت: «من حالت طبیعی نداشتم البته نمیخواستم کسی را بکشم دوستم هم نقشی در ماجرا نداشته است.»
با تکمیل تحقیقات، برای نادر به اتهام قتل عمد و برای دوستش به اتهام معاونت در قتل کیفرخواست صادر و پرونده برای رسیدگی به شعبه 10 دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.
در دادگاه چه گذشت؟
در ابتدای این جلسه پدر و مادر مقتول درخواست قصاص کردند.
پس از آن نادر به جایگاه رفت و با پذیرش اتهام قتل گفت: «روز حادثه مشروب خورده بودم و حالت طبیعی نداشتم جلوی در خانه ایستاده بودم که دیدم مریم کنار خیابان ایستاده و یک خودروی شاسی بلند جلوی پایش توقف کرد و او هم سوار شد. راننده را که دیدم شناختم. دوستانم پشت سرش حرفهای خوبی نمیزدند من هم غیرتی شدم و برای اینکه اجازه ندهم مریم با او برود موتور دوستم را گرفتم و تعقیبشان کردم. در مسیری که آنها را تعقیب میکردم دوستم سیروس را دیدم و او را نیز سوار کردم. دوستم وقتی فهمید ماجرا چیست چاقویم را گرفت که دست به کار خطرناکی نزنم. پشت چراغ قرمز کنار ماشین بهرام رفتم و از مریم خواستم پیاده شود که او توجهی نکرد بعد به بهرام گفتم دخترعمویم را پیاده کن که او برخورد بدی کرد و از ماشینش پیاده شد و با سر ضربهای به دهانم زد و من هم از شدت عصبانیت چاقویم را از سیروس گرفتم و یک ضربه به گردنش زدم و او روی زمین افتاد و با دوستم از محل فرار کردیم.»
قاضی از متهم پرسید:«اگر قصدت کشتن او نبود چرا مقتول را به بیمارستان نرساندید و فرار کردید؟»
متهم جواب داد:«از ترسم.»
پس از آن سیروس به جایگاه رفت و گفت: «من اتهام معاونت را قبول ندارم. چون از همان ابتدا قصد داشتم مانع درگیری نادر و بهرام شوم.»
با پایان رسیدگی به پرونده، قضات برای صدور رأی وارد شور شدند.