روایت پزشک ایرانی که پس از حمله اسرائیل از اروپا به ایران برگشت

تسنیم/ خانم دکتر حسینی، پزشک ۲۸ساله ایرانی که دستان پرمهرش مرهم دردهای بیماران سرطانی است، مدتی بود که در فرانسه مستقر بود اما وقتی خبر حمله رژیم صهیونیستی به کشور را شنید، سریعاً به وطن بازگشت.
«خبر حمله رژیم صهیونیستی به ایران که آمد، سریع گوشیام را برداشتم و با نزدیکانم در ایران تماس گرفتم، وقتی فهمیدم خبر واقعی است، دل توی دلم نبود که زودتر خودم را به کشور برسانم، حالا جز دغدغه سلامتی و غصه داغدار شدن هموطنانم، نگرانی دیگری هم داشتم، آن هم کنسل شدن پروازهایی بود که میتوانست من را به وطنم برساند.»
این جملهها را خانم دکتر حسینی میگوید، همان پزشکی که چندروزی است در فضای مجازی، داستان وطندوستیاش و تلاشش برای بازگشت از اروپا به ایران در پی حمله رژیم صهیونیستی به کشورمان، نقل میشود.
خانم دکتر حسینی یک پزشک جوانِ 28ساله و شاغل در یکی از بیمارستانها و یک درمانگاه است و به درمان تسکینی بیماران سرطانی نیز میپردازد، مدتی بود که به هلند رفته بود اما وقتی شنید که رژیم جنایتکار صهیونیستی به ایران حمله کرده است، عزمش را جزم کرد تا علیرغم لغو تمامی پروازهای کشور، هرجور شده خودش را از اروپا به ایران برساند.
دکتر حسینی درباره ماجرای اقامتش در هلند و بازگشتش به وطن برای خدمترسانی به هموطنان در پی تجاوز رژیم صهیونیستی به کشورمان، میگوید: برای شرکت در کنگرهای به هلند رفته بودم و از آنجا میتوانستم بهدلیل ویزای طولانی که داشتم به کشورهای دیگر اروپایی نیز بروم، به همین دلیل پس از شرکت در کنگره، به اسپانیا و سپس به پاریس رفتم و مدتی در فرانسه مستقر بودم، ساعت سه صبح روز جمعه بهوقت ایران بود که در هتل بودم و دیدم دوستان و همکارانم در ایران به من پیام دادند که رژیم صهیونیستی به کشور حمله کرده است، چند ساعت بعد، چند نفر از آشنایان و نزدیکان که در بارسلونا و اطراف پاریس بودند با من تماس گرفتند و از من دعوت کردند که تا آرام شدن شرایط به منزل آنها بروم، راستش ابتدا کمی تأمل کردم و فکر کردم حالا باید چهکار کرد، اما هرچه فکر کردم دیدم منطقی نیست که شرایط کشورم را در چنین شرایطی نادیده بگیرم و به همین دلیل تصمیم به بازگشت به وطن گرفتم.
آسمانِ بسته هم نتوانست مانع شوق بازگشت به وطن شود!
لغو پروازها، یکی از مشکلاتی بود که از همان روز ابتدایی آغاز حملات علیه ایران، مشکلات زیادی برای بسیاری از مسافران ایجاد و آنها را دچار سردرگمی کرد، اما یک راه برای خانم دکتر حسینی هنوز باقی مانده بود و آن، پرواز به استانبول و ادامه سفر بهصورت زمینی به ایران بود، این پزشک جوان و شجاع ایرانی میافزاید: تمام روز امیدوار بودم که پرواز به استانبول کنسل نشود. صبح شنبه بود که خودم را به فرودگاه رساندم و دیدم پروازها به استانبول برقرار است، خیلی خوشحال شدم اما در عین حال مطمئن بودم که اگر به استانبول برسم، پروازم به ایران بهدلیل شرایط جنگی کنسل میشود، تقریباً یک روز کامل در فرودگاه ماندم و با پرسوجوی فراوان یک شرکت حملونقل ترکیهای را پیدا کردم که بتواند من را از استانبول با اتوبوس به نزدیکی مرز ایران بیاورد.
ماجرای ایرانیهایی که با عشق به وطن برگشتند
فاصله استانبول تا مرز ایران علیرغم مسافت طولانی و سختیهایی که داشت، یک خاطره جذاب برای خانم دکتر حسینی بهجا گذاشت و آن هم، همسفر شدن با ایرانیهایی بود که عشق به وطن، آنها را از هزاران کیلومتر آنطرفتر، تا نزدیکی خاک ایران کشانده بود: وقتی سوار اتوبوس شدم دیدم تعداد زیادی از مسافران آن اتوبوس هم، هموطنانی هستند که از کشورهای اروپایی و آمریکایی در حال بازگشت زمینی به کشورمان هستند. یکی از آقایانی که در اتوبوس کنار ما نشسته بود میگفت فرزندانش در کانادا هستند و خودش نیز در ترکیه خانهای خریده بود و اقامت داشت اما میگفت؛ "حالا که شرایط اینطور شده، یک لحظه هم طاقت ندارم و باید خودم را سریعتر به کشور برسانم". یکی دیگر از مسافران هم فردی ایرانی و ساکن اسپانیا بود که سالها بود آنجا اقامت داشت، از او پرسیدم؛ "شما که سالهاست در اسپانیا زندگی میکنی، اکنون چرا داری به کشور بازمیگردی؟"، گفت؛ "اصلاً تحمل ندارم که در چنین شرایطی در وطن و کنار خانواده و مردم کشور خودم نباشم".
سختیهای سفر به مسافت طولانی استانبول تا مرز ایران ختم نمیشد اما شیرینی رسیدن به خاک وطن برای خدمت به مردم، همه چیز را از یاد خانم دکتر برده بود، میگوید: حدود 6 ساعت نیز در نزدیکی مرز ایران معطل شدیم که بتوانیم اتوبوسی را برای ورود به تبریز و خاک کشور پیدا کنیم، در نهایت اتوبوس بهلطف خدا مهیا شد و توانستم به تبریز و سپس از تبریز به تهران بازگردم. من در حال کار کردن با یک مؤسسه خیریه کنترل سرطان در کشور بودم و هستم که طب تسکینی را به بیماران سرطانی که احتمالاً در ماههای پایانی عمر خود بهسر میبرند ارائه میکنم و عصرها نیز در مطبی که در درمانگاه دارم بیماران عمومی را ویزیت میکنم.
وقتی مهر وطندوستی در گذرنامه خانم دکتر ثبت شد
آنچه از صحبتهای خانم دکتر حسینی روشن است، شوقش برای خدمت به بیماران و عشقش به زندگی در وطن است، وقتی از او میپرسم؛ "حالا با این شرایط جنگی و جنایات رژیم صهیونیستی که منجر به شهادت تعدادی از همکاران پزشکتان نیز شده است، یک درصد هم ته قلبتان از تصمیمی که گرفتید پشیمان نیستید؟"، با قاطعیت میگوید؛ "نه، اتفاقاً در فرانسه، وقتی افسر فرانسوی داشت مهر خروج از کشور را در گذرنامهام میزد، پرسید؛ «میدانی در کشورت جنگ شده است؟ مطمئنی میخواهی از فرانسه خارج شوی؟»، گفتم؛ «این قشنگترین مهر خروجی خواهد بود که در پاسپورتم ثبت میشود.»"