چگونه از دستاوردهای نبرد ۱۲ روزه حراست کنیم؟

ایرنا/ تهران - ایرنا - بعد از شلیک آخرین موشکها در سوم تیرماه امسال و آغاز اجرای آتش بس میان ایران و اسرائیل در جنگ تحمیلی ۱۲ روزه، اولین سئوالی که در بین خیلی از شهروندان و هموطنانمان شنیده میشد، این بود که «مهمترین راهبرد دشمن در جنگ اخیر چه بود و چه هدف مشخصی را برای شکست ایران دنبال کرده است؟»
هدف اسرائیلیها، از بین بردن صنعت هستهای کشور بود؟ یا براندازی نظام جمهوری اسلامی و یا وادار کردن ایران به دست کشیدن از مبارزه علیه صهیونیسم اشغالگر؟
مروری بر نحوه اجرای عملیات و مواضع رسمی و رسانهای در اسرائیل و آمریکا که با یک اقدام غافلگیرانه در بحبوحه مذاکرات ایران و آمریکا آغاز شد، میشود دریافت که هدف رژیم اسرائیل و آمریکا در جنگ اخیر، فراتر از موارد پیش گفته بوده است.
به نظر میرسد، بنیامین نتانیاهو و دونالد ترامپ، تحت اطلاعات و برآوردهای غلط و نادرست از اوضاع اجتماعی ایران در خصوص نسبت میان ملت و حکومت و ضریب گیری غیر حرفه ای در خصوص مرکز گریزی اقوام و مذاهب و اقلیت ها که از عوامل داخلی و برخی همسایگان دریافت کرده بودند، تصمیم خود را در بامداد جمعه ۲۳ خرداد به اجرا گذاشتند.
هدف چه میتوانست باشد؟
اجرای یک عملیات غافلگیرانه، ورود مخالفان و ناراضیان به کف خیابانها در ابرشهرهای ایران مانند تهران، اصفهان، تبریز، مشهد و شیراز در مرحله اول؛ ورود کشور به جنگهای داخلی منبعث از شکافها و حرکت گسلهای اجتماعی در مرحله دوم؛ ورود عناصر مسلح و تروریست از آن سوی مرزها به داخل کشور در مرحله سوم که همه اینها میبایست در عملیات دو هفتهای اتفاق میافتاد.
در مرحله چهارم کنترل اوضاع از دست نظام و نیروهای امنیتی و ارتش خارج میشد و پایتخت در محاصره اتباع خارجی و عناصر نفوذی از بیرون مرزها قرار می گرفت و به مانند سوریه سال ۲۰۱۱ و عراق ۲۰۱۴ که ریف دمشق و کمربند بغداد را طراحی و تعریف کرده بودند، تهران به نفسهای آخر میرسید.
مرحله پنجم، کشور درگیر تغییر نظام سیاسی باید میشد و دیگر فرقی نداشت این نظام در چارچوب مرزهای فعلی باشد یا نه؟! نتانیاهو در این مرحله کار خود را به اتمام میرساند. بعد از سقوط و فروپاشی هم جویهای خون راه افتاده ربطی به قصاب غزه و یا ترامپ نداشت؛ کشتار چند ماه و چند سال ادامه می یافت، فرقی نمیکرد و این سناریوی فرضی محتمل در راهاندازی جنگ علیه ایران بود.
در طول این دوره میبایست تمام زیرساختهای نظامی و امنیتی کشور نابود شود؛ مانند سوریه و لیبی و عراق! زیر ساختهای اقتصادی، صنعتی و کشاورزی نیز طبیعی بود که در جنگهای بیپایان داخلی از بین میرفت؛ حال چه تفاوتی داشت که آینده کشور در چارچوب مرزهای جغرافیایی امروزین ترسیم شود یا در شرایطی که همه چیز در آتش می سوخت و تکه تکه های آن را باد می برد.
از نگاه کارشناسان و نخبگان سیاسی، امنیتی و اجتماعی، مهمترین هدف و راهبرد دشمن در جنگ ۱۲ روزه برای ضربه نهایی به ایران، فروپاشی اجتماعی از داخل و فرو بردن کشور به ورطه جنگ داخلی، وفق تجربه لیبی و سوریه و در نهایت تجزیه ایران بود.
شاید به همین دلیل است که تبریز همزمان با تهران و اصفهان، هدف بیشترین حملات قرار داشت. (تبریز را می گوییم، چرا که احتمالا در خصوص مردم قهرمان آذربایجانات تحلیلها و برآوردهای غلط به اسرائیلیها داده شده است؛ همانگونه که درباره مردم غیرتمند بلوچ نیز).
اما خلاف همه برآوردها و انتظارات نتانیاهو و عوامل داخلی و منطقهای او، تهران، تبریز، اصفهان و سایر مراکز استان در مناطق شمالی، شمال غربی، غربی و جنوب غربی و نیز مرکز کشور و در کنار آن سایر مردمان ایران زمین، یک دل و یک صدا همه محاسبات دشمن را به هم زدند؛ چپ و راست؛ شیعه و سنی و اقوام و اقلیت ها، یکپارچه رفتاری را بروز دادند که نتانیاهو هرگز فکرش را نکرده بود و آنهایی را که از داخل و خارج ایران به او گرا داده بودند، به کمای کلامی فرو برد.
شاید ۲۴ ساعت اول مردم در بهت و شوک و غافلگیری فرو رفته بودند، اما از همان دومین روز جنگ، ایرانیان امروزی همانند پدرانشان در سال ۵۷، مهربانی و عطوفت و مهرورزی را مشق کردند. گیلانی ها و مازندرانی های بسیاری درهای خانه های خود را بر روی اهالی شهرها و مناطق زیر بمباران گشودند. برخی مجانا و برخی به قیمت هایی بسیار پایین خانه و لوازمش را در اختیار میهمانان قرار دادند.
شوک اولیه به نانوایی ها و پمپ های بنزین و فروشگاه ها از روز سوم به بعد فروکش کرد و ساکت شد. اگرچه محدودیت در سوخت گیری در پمپ بنزین ها اعمال می شد، اما هیچکس ولع نمی زد. مردم شهرستان ها و استان های میزبان سراسر کشور، بگونه ای مهربانانه بااهالی شهرهای درگیر برخورد کردند که انگار در تعطیلات نوروزی بسر می بریم.
بودند بسیاری از کسبه که قیمت ها را در این چند روز دستکاری نکردند و بالا نبردند. مردم در روزهای سخت دست های هم را محکم گرفتند و فشردند تا آب در دل سربازان وطن تکان نخورد؛ تا مردان ارتش و سپاه بتوانند دلاورانه و بی دغدغه از خانه حفاظت کنند.
جنگ ۱۲ روزه یک مشق و یک تمرین برای همبستگی، وحدت و همدلی ایرانیان بود که توانستند دشمن را سورپرایز کنند و این معجزه نسبت میان حکومت و ملت بود.
اینک زمان پاسخ نظام و دولت است تا نشان دهند این ایستادگی مردم در بزنگاه خطرناک تاریخی را ارج نهد و از دستاوردهای این ۱۲ روز حراست و صیانت کند. نباید اجازه داد دوباره دوقطبی های کاذب و ساختگی، این پیوندها را از هم بگسلد.
حال سئوال اینجاست که چگونه از این دستاوردها و برکات جنگی که به ملت ایران تحمیل شد، حراست و نگهداری کنیم؟
به نظر می رسد، با اولویت بندی ضرورت ها و نیازها ، در سه حوزه اقتصادی ، سیاسی و رسانه ای و نظامی و امنیتی بتوان ضمن حراست از مرزهای کشور، روح همبستگی ملی را نیز صیانت کرد؛ نگاه ویژه و برنامه ریزی دقیق تر در حوزه معیشت مردم که می بایست در اولویت ماموریت های دولت قرار گیرد؛ دوم پایان دادن به کشمکش ها و دعواهای سیاسی بی حاصل و ممانعت از دو قطبی سازی های خطرناک، همزمان با مبارزه بی امان با فساد و سوم تمرکز بر روی تقویت و ارتقای سطح عملکردی پدافند تا آسمان میهن جولانگاه کرکسان نشود.