دنیای خاکستری ازدواجی که میگویند سفید است!

ایرنا/ تهران- ایرنا- نارضایتی از ساختارها و قواعد حقوقی، مشکلات اقتصادی و هزینههای سنگین تشکیل خانواده در کنار شکافهای عمیق نسلی باعث شده تا همباشی به عنوان گزینهای پیش روی جوانان خودنمایی کند؛ پدیدهای که شبکههای مجازی در سالهای اخیر به ترویج آن پرداختهاند اما کمتر در مورد پیامدهای روانی و اجتماعی آن در دنیای واقعیت سخن به میان میآید.
زندگی کردن زیر یک سقف بدون ازدواج رسمی که به آن «همباشی» میگویند و برخی آن را «ازدواج سفید» میخوانند، پدیدهای است که در تغییرات نسلی و شکلگیری سبکهای متفاوت زندگی بروز یافته است. این شیوه زندگی در کشور ما فاقد چارچوبهای قانونی و مذهبی و دارای چالشهای خاص خود است که بیشترشان از فقدان تعهد رسمی و ناپایداری حقوقی در این روابط برمیآید.
از دید متخصصان مسائل روانی، ناامنی عاطفی و اضطراب مزمن از جمله مهمترین پیامدهای این نوع همزیستی است که با وسواس فکری و ترس از رها شدن گره خورده است. این بیثباتی مداوم میتواند به شکل جدی عزت نفس و احساس ارزشمندی فرد را خدشهدار کند و بر سلامت روان او تأثیرات منفی و پایداری بگذارد.
این نوع رابطه همچنان که اشاره شد، با بافت عمیق فرهنگی، مذهبی و اعتقادی جامعه ایران در تضاد است. عدم پذیرش اجتماعی، به ویژه برای زنان، گاه فشار پنهان روانی، احساس شرم و بیارزشی را در پی دارد. همچنین، فقدان هر گونه قرارداد یا توافق مشخص برای تقسیم مخارج یا حل مشکلات، منجر به سردرگمی و عدم پاسخگویی در زمان بحران میشود.
در این ارتباط پژوهشگر ایرنا با «ندا بذرافشان» روانشناس و مدرس دانشگاه و «حسن ابراهیمی» مدیر یک مرکز تخصصی ازدواج و خانواده گفتوگویی داشته و نظر این دو کارشناس در مورد پدیده همباشی را جویا شده که شرح آن را در ادامه میخوانید:
زمینههای گرایش به زندگی منهای ازدواج رسمی
بذرافشان همباشی را پدیدهای رو به رشد و نوظهور در جامعه امروز ایران، بهویژه میان متولدان دهههای هفتاد و هشتاد معرفی میکند و بر این باور است که این پدیده نیازمند بررسی عمیق و جدی از سوی روانشناسان و جامعهشناسان است.
او تاکید دارد که این نوع رابطه، با توجه به شرایط فرهنگی، مذهبی و اعتقادی جامعه ایران، میتواند آسیبهای جدی و پایدار به همراه داشته باشد چرا که بر خلاف برخی جوامع غربی، جامعه ایرانی آمادگی پذیرش و هضم این سبک زندگی را ندارد. با این وجود، برخی جوانان امروزی با تمایل به تابوشکنی و تجربه روابط جدید، به سمت ازدواج سفید گرایش پیدا کردهاند.
به گفته بذرافشان، گرایش برخی جوانان ایرانی به همباشی، حاصل تلاقی و همزمانی سه عامل اصلی و تاثیرگذار است: نخست، بحران اقتصادی فراگیر و ناامیدی از آیندهای مبهم. بذرافشان توضیح میدهد که بیکاری گسترده، تورم لجامگسیخته، نبود امنیت شغلی و هزینههای سرسامآور زندگی از جمله اجاره مسکن، باعث شده تا ثبات مالی از جوانان سلب شود. این وضعیت، حس عمیق ناامیدی نسبت به آینده را در آنها ایجاد میکند و باعث میشود احساس کنند از پسِ تامین هزینههای یک رابطه جدی و متعهدانه مانند ازدواج رسمی برنمیآیند. در نتیجه، بسیاری از زوجین به سمت ازدواجی میروند که تعهد مالی کمتری داشته باشند، بتوانند هزینهها را تقسیم یا نصف کنند و فشار اقتصادی را کمتر احساس کنند. ازدواج سفید در این شرایط، به عنوان یک راه حل برای فرار از مخارج سنگین یک زندگی رسمی و سنتی تلقی میشود.
بذرافشان: عدم پذیرش اجتماعی پدیده همباشی، میتواند منجر به احساس شرم، گناه و بیارزشی در فرد شود چرا که این روابط در جامعه ما اعتباری ندارند. علاوه بر این، قطع ناگهانی و بدون هشدار رابطه در ازدواج سفید که بسیار شایع است، شوک روانی عظیمی به یکی از طرفین وارد میکند
دومین عامل کلیدی، شکاف عمیق میان نسلها و تغییرات ارزشی مرتبط با آن است. بذرافشان به تفاوت قابل توجه باورهای نسلهای ۷۰ و ۸۰ با دهههای ۴۰ و ۵۰ اشاره میکند. این شکاف، ارزشهای سنتی ازدواج را دگرگون کرده است. بخشی از نسل جدید دیگر ضرورتی در عقد شرعی یا حقوق قانونی در تعهد رسمی نمیبیند. آنها به استقلال فردی، آزادی عمل و شناخت عمیق قبل از هر تعهد دائمی اهمیت بیشتری میدهند. این نسل معتقد است ازدواج سفید میتواند بدون محدودیتهای شرعی و حقوقی، هویت و استقلال آنها را حفظ کند و زندگی مشترک آزادانهتری برایشان فراهم آورد.
عامل سوم، نارضایتی فزاینده جوانان از ساختارهای حقوقی و قانونی ازدواج رسمی است. از یک سو، خانمها از مسائلی مانند نداشتن حق طلاق، حق حضانت فرزندان و حق سرپرستی ناراضی هستند. از سوی دیگر، آقایان نیز از قوانین سنگین مهریه و دشواریها و پیچیدگیهای مربوط به فرآیند طلاق گلهمندند. مجموع این نارضایتیها و چالشهای حقوقی موجود در ازدواج رسمی، جوانان را به سمت روابطی سوق میدهد که تعهدات حقوقی سنگین و دست و پا گیر کمتری برایشان داشته باشد و از زیر بار این قوانین رها شوند. آنها تصور میکنند با این شیوه میتوانند از مشکلات و تعهدات مرسوم ازدواجهای ثبت شده فرار کنند.
پیامدهای روانی همباشی
بذرافشان بیان میدارد که فقدان تعهد رسمی در ازدواج سفید همواره با ناامنی روانی و عاطفی همراه است. سوالات وسواسگونهای نظیر «اگر ترکم کند؟» یا «اگر وارد رابطه دیگری شود؟» ذهن را درگیر میکند. این بیثباتی عاطفی منجر به اضطراب مزمن، وسواس فکری و حساسیت بیش از حد میشود که گاهی به کنترلگری افراطی میانجامد. ترس دائمی از رها شدن به دلیل غیررسمی بودن این روابط، بصورت دائم وجود دارد. جدایی ناگهانی میتواند عزت نفس و ارزشمندی فرد را به شدت زیر سوال ببرد.
او تصریح میکند: بلاتکلیفی و استیصال را میتوان یکی از بدترین احساساتی دانست که افراد در ازدواج سفید تجربه میکنند. در این نوع رابطه، همواره یک «تعلل» در تصویرسازی از آینده وجود دارد و فرد مدام در شک و تردید است که «آیا واقعاً من را میخواهد؟» یا «آیا میتوانم با او آینده مشترکی داشته باشم؟»؛ این ابهامات فرد را در وضعیتی از اضطراب مزمن قرار میدهد.
دراین روابط هیچ قرارداد یا توافق مشخصی برای تقسیم مخارج، وفاداری یا حل مشکلات احتمالی وجود ندارد. این عدم وضوح، باعث میشود تا در زمان بحران، هیچ پاسخگویی مشخصی نباشد و افراد احساس سردرگمی کنند.
به گفته این روانشناس، فشار پنهان اجتماعی و روانی، بهویژه برای خانمها، در جامعه ایران که این نوع رابطه را نمیپذیرد، بسیار سنگین است. این عدم پذیرش اجتماعی، میتواند منجر به احساس شرم، گناه و بیارزشی در فرد شود، چرا که این روابط در جامعه ما اعتباری ندارند. علاوه بر این، قطع ناگهانی و بدون هشدار رابطه در ازدواج سفید که بسیار شایع است، شوک روانی عظیمی به یکی از طرفین وارد میکند. این شوک، منجر به اضطراب شدید و بروز اختلالات روانی متعدد، از جمله اختلالات طیف افسردگی و اضطرابی میشود. نبود حمایت حقوقی یا جبران خسارت نیز، چالشهای جدی اقتصادی و روانی را به وجود میآورد.
بذرافشان تاکید میکند که شکست عاطفی در همباشی به مراتب جدیتر از روابط عادی است، زیرا فرد فاقد حمایتهای قانونی و اجتماعی طلاق رسمی است. این فقدان حمایت، بار روانی را دوچندان کرده و میتواند به افسردگی شدید و بحران هویت منجر شود. نشخوارهای فکری مداوم درباره «ارزشم چقدر بود؟» یا «چرا راحت کنار گذاشته شدم؟» به افسردگیهای بلندمدت میانجامد. این وضعیت باعث انزوا و تشدید رنج فرد میشود، چرا که نمیتواند تجربهاش را با کسی مطرح کرده یا از مراجع قانونی کمک بخواهد. در نهایت، این آسیبها میتوانند منجر به ترس از ورود به روابط جدید و انزوای عاطفی شوند، زیرا ذهن فرد نگران تکرار تجربههای تلخ گذشته و طرد شدن مجدد است.
روابطی از سر آگاهی یا ناآگاهی؟
ابراهیمی در گفتوگو با پژوهشگر ایرنا میگوید که این نوع روابط تا حد زیادی بازتابی از بحرانهای فرهنگی-اجتماعی در نسل جدید است، اما نمیتوان آن را کاملاً یک انتخاب آگاهانه برای سبک زندگی دانست. این پدیده در برخی از جوانان، ریشه در بسترهای نامناسب فرهنگی و اجتماعی دارد که منجر به تقلید و گسترش این الگو در نهاد خانواده شده است. این شرایط، دوگانگی سنت و مدرنیته را تشدید کرده و بسیاری از جوانان را با بحران هویت و تعلق مواجه ساخته است. در چنین وضعیتی، سازمان شخصیتی رشدنایافته فرد، او را به سمت همباشی و همزیستی بدون عقد رسمی سوق میدهد.
ابراهیمی تصریح میکند که برخی افراد نیز با سازمان شخصیتی رشدیافتهتر، آگاهانه و با هدف دستیابی به آزادی فردی و گذر از تعارضات، به سمت تجربه رابطه عاطفی بدون تعهد حقوقی یا مذهبی میروند. آگاهانه بودن این انتخاب، بیشتر در میان طبقات تحصیلکرده و آشنا با جریانهای فرهنگی غرب دیده میشود. با این حال، بخش عمدهای از جوانان، بیشتر تحت تأثیر تبلیغات و فشارهای اجتماعی قرار دارند تا اینکه تصمیمی کاملاً آگاهانه اتخاذ کرده باشند. این امر حاکی از آن است که تأثیرپذیری از محیط و بحران هویت، نقش پررنگی در گرایش به ازدواج سفید دارد و لزوماً هر انتخابی در این زمینه، محصول آگاهی کامل نیست.
تعهد نیمبند و ناپایداری عاطفی در یک رابطه نامتعارف
مدیر مرکز تخصصی ازدواج در پاسخ به این پرسش که تعهد عاطفی در ازدواج سفید چگونه تعریف میشود، اظهار میدارد: اگر تعهد عاطفی را همراه با مؤلفههای اصلی عشق در نظر بگیریم، عموماً به دلیل تکمیل نشدن تمام جنبههای عشق، این تعهد موقتی و با جنبه فردی خواهد بود. این رویکرد نه تنها مدیریت روابط عاطفی را از منظر روانشناسی تحتالشعاع قرار میدهد، بلکه در بستر اجتماعی و فرهنگی نیز به عنوان یک تعهد عملی شناخته نمیشود.
پژوهشها نشان دادهاند نبود پایبندی رسمی، نوعی عدم امنیت عاطفی و اضطراب زیادی را در افراد ایجاد میکند که این شرایط در درازمدت، روابط را به سمت بیثباتی عاطفی و آسیبهای روانشناختی سوق میدهد.
این روابط به دلیل ماهیت خود، زمینه را برای بروز ناپایداریهای عاطفی فراهم کرده و میتوانند سلامت روانی هر دو طرف را به شدت تهدید کنند.
ابراهیمی: طیفی از رسانهها با نشان دادن سبک فانتزی و رمانتیک بودن این نوع زندگی آزاد، خواسته یا ناخواسته ثبات ماهیتی و عاطفی خانواده را هدف گرفتهاند. محتوای نمایش دادهشده اما اغلب با واقعیت فاصله زیادی دارند و میتوانند انتظارات غیرواقعبینانهای را در ذهن جوانان ایجاد کند
زنان در برابر همباشی از مردان آسیبپذیرترند
ابراهیمی با اشاره به تفاوتهای روانشناختی مردان و زنان در این نوع روابط، بیان میکند که مردان عموماً دسترسی راحتتری به روابط غیرمتعهدانه داشته و احساس ناامنی کمتری دارند.
در مقابل، زنان به دلیل ناامنیها و آسیبهای اجتماعی یاد شده و با توجه به نگاه منفی جامعه و عدم حمایتهای نهادی، آسیبپذیرتر هستند. این تفاوت در آسیبپذیری، ناشی از هنجارهای اجتماعی و فشارهایی است که به طور سنتی بر زنان تحمیل میشود و همین موضوع میتواند سلامت روانی آنها را به مراتب بیشتر به خطر اندازد.
نقش شبکههای اجتماعی در عادیسازی «ازدواج سفید»
ابراهیمی، نقش شبکههای اجتماعی و دسترسی به الگوهای خارجی در عادیسازی این پدیده در ایران را بسیار پررنگ میداند. به گفته او، رسانهها و شبکههای اجتماعی با القای «آزادی فردی» و «گذر از ارزشهای سنتی و فرهنگی»، به سرعت این نوع سبک زندگی را راحتتر، قابل هضمتر و آرامشبخشتر معرفی میکنند.
این رسانهها با نشان دادن سبک فانتزی و رمانتیک بودن این نوع زندگی آزاد، خواسته یا ناخواسته ثبات ماهیتی و عاطفی خانواده را هدف گرفتهاند. محتوای نمایش دادهشده اما اغلب با واقعیت فاصله زیادی دارند و میتوانند انتظارات غیرواقعبینانهای را در ذهن جوانان ایجاد کنند.
وی در خصوص آسیبهای روانی بلندمدت و کوتاهمدت همباشی برای طرفین، توضیح میدهد که در کوتاهمدت، این سبک زندگی میتواند منجر به احساس گناه، اضطراب، ترس از افشا، بیثباتی رابطه، احساس کمارزشی اجتماعی و فشار خانواده شود. همچنین در بلندمدت، افزایش ریسک افسردگی، اختلالات اضطرابی، اختلال هویت و عزت نفس، رشد حس بیاعتمادی بینفردی و مشکلات عاطفی در روابط بعدی، به علاوه آسیبهایی مانند احتمال بهرهکشی عاطفی و جنسی، فقدان حمایت قانونی و طرد اجتماعی را به فرد، جامعه و خانواده تحمیل خواهد کرد.
ابراهیمی به پژوهشهای در دست انجام مرکز تخصصی ازدواج و خانواده همتا اشاره میکند و میگوید که این مرکز در راستای رسالت فرهنگی و اجتماعی خود، پرسشنامه ارزیابی میزان تمایلات جوانان به ازدواج سفید و رسمی را در دست بررسی دارد و در حال ارزیابی کیفی آن است.
چه کسانی بیشتر به همباشی روی میآورند؟
به گفته این فعال حوزه ازدواج و خانواده، در حال حاضر، با نظرسنجی میدانی این مرکز مشخص شده است که گرایش به ازدواج سفید عمدتاً در شهرهای بزرگ و در میان نسل متولد دهه ۷۰ و ۸۰ بیشتر است. سطوح تحصیلاتی بالاتر (دانشجویان و فارغالتحصیلان) معمولاً گرایش بیشتری به این پدیده دارند، اما آمار در اقشار با سطح تحصیلات پایینتر نیز رو به رشد است.
ابراهیمی با ارائه آماری تکمیلی، بیان میکند که بیش از ۱۲ درصد از جوانان شهری با ازدواج سفید آشنا بوده، آن را تجربه کرده یا با آن موافق هستند. با این حال تاکید میکند که بیش از ۶۵ تا ۷۵ درصد کل جامعه، به ویژه در روستاها و شهرهای کوچک، همچنان ازدواج رسمی را گزینه نخست و ترجیحی میدانند. گرایش به ازدواج سفید نزد زنان با تحصیلات دانشگاهی، به خصوص در رشتههای علوم انسانی و هنری، رشد بیشتری داشته، اما اضطراب و فشار اجتماعی برای آنها بالاتر است. در مقابل، مردان عموماً کمتر از تبعات هویتی یا اجتماعی این نوع رابطه میترسند و گرایش منفعتمحورانه دارند که این تفاوتها نیازمند بررسیهای دقیقتر روانشناختی است.