صحنه اعدام کارگردان مشهور اجرا نشد

هفت صبح/ با پذیرش اعاده دادرسی متهم بار دیگر محاکمه میشود
تابستان سال ۱۴۰۱ دختری ۱۵ ساله همراه مادرش وارد اداره پلیس شد. او که لرزان و مضطرب سخن میگفت، از تعرض کارگردانی مشهور پرده برداشت. دختر نوجوان توضیح داد که از کودکی به بازیگری علاقه داشته و با اصرار فراوان در یک آموزشگاه هنری ثبتنام کرده بود. در آنجا با «فریبا»، یکی از مربیان آشنا شد. این زن مدعی بود میتواند او را به دنیای حرفهای سینما معرفی کند.
فریبا در ادامه از فردی به نام «استاد» سخن گفت؛ کارگردانی که علاوه بر ارتباطات گسترده در سینما، ادعا میکرد تواناییهای ماورایی دارد و میتواند روح بازیگران را از «پلیدی» پاک کند. همین حرفها نوجوان پرشور را متقاعد کرد تا برای دیدار با او به خانهاش برود. اما دقایقی بعد، فریبای مربی به بهانهای او را تنها گذاشت و کارگردان نقشه شوم خود را عملی کرد.
ثبت سه شکایت دیگر
در حالی که تحقیقات درباره این شکایت در جریان بود، سه دختر نوجوان دیگر با ادعاهایی مشابه به پلیس مراجعه کردند. آنها نیز روایت کردند که تحت عنوان کلاسهای خصوصی یا جلسات «آمادگی برای بازیگری» به خانه این کارگردان کشانده شدهاند و همان سناریو برایشان تکرار شده است.
این شکایات زنجیرهای کافی بود تا تیم تحقیقاتی به سرعت کارگردان را در ویلای شمال تهران دستگیر کند. فریبا نیز بازداشت شد، اما هر دو متهم در نخستین بازجوییها منکر هرگونه تعرض یا فریب شدند.
نخستین دادگاه؛ روایت تلخ قربانیان
پرونده پس از تکمیل تحقیقات به شعبه ششم دادگاه کیفری یک استان تهران ارسال شد. نخستین جلسه با حضور چهار شاکی نوجوان برگزار شد. دختران یک به یک در جایگاه قرار گرفتند و جزئیات رنجآور ماجرا را برای قضات بازگو کردند. آنان تأکید کردند که علاوه بر خودشان، دختران دیگری هم قربانی شدهاند اما به دلیل ترس یا شرم، لب به شکایت نگشودهاند.
در ادامه، فریبا در دفاعیات خود مدعی شد که نه تنها معاونت در جرم نداشته بلکه خودش نیز قربانی این کارگردان است. اما قضات با توجه به شواهد، او را در شکلگیری نقشهها شریک دانستند. در پایان این مرحله، حکم اعدام برای کارگردان و حبس طولانیمدت برای فریبا صادر شد. اما پرونده به دلیل اعتراض متهمان به دیوان عالی کشور رفت. قضات دیوان با استناد به برخی ابهامات، رأی را نقض و دستور تحقیقات تکمیلی دادند.
دومین دادگاه؛ بازگشت به نقطه اول
پرونده به شعبه پنجم دادگاه کیفری یک ارجاع شد. دومین جلسه دادگاه نیز با حضور قربانیان و متهمان تشکیل گردید. شاکیان بار دیگر تأکید کردند که خواستار اشد مجازات هستند. کارگردان و همدستش همچنان منکر شدند و سعی داشتند خود را بیگناه نشان دهند.
اما این بار، مستندات پرونده سنگینتر بود. گزارش پزشکی قانونی، شهادت شاکیان، بررسی پیامها و مدارک دیجیتال، همه نشان میداد که تعرضها صورت گرفته است. قاضی پس از پایان جلسه اعلام کرد که مدارک کافی برای صدور حکم وجود دارد.
اعاده دادرسی
در نهایت کارگردان به اعدام محکوم شد و فریبا به جرم معاونت در ارتکاب جرم، به ۲۰ سال حبس تعزیری محکوم گردید. این بار وقتی پرونده به دیوان عالی کشور رفت، قضات پس از بررسی دقیق مستندات، احکام صادره را عادلانه و قانونی دانسته و آنها را تأیید کردند.
به این ترتیب، پرونده پرحاشیه که از تابستان ۱۴۰۱ آغاز شده بود، پس از دو سال رفتوآمد در دادگاهها با حکم قطعی پایان یافت. اما درست در حالیکه شمارش معکوس برای اجرای حکم اعدام آقای کارگردان آغاز شده بود،او دادخواست اعاده دادرسی ارائه داد و مدعی شد در زمان ارتکاب جرایم همسرش در دسترس او نبوده است.
به این ترتیب همسر متهم به شعبه پنجم دادگاه کیفری یک استان تهران احضار شد و در تحقیقات به عمل آمده مدعی شد به دلیل فشار کاری سنگین و درگیری کارهای فیلمبرداری، از همسر خود دور بوده و با او ارتباط سردی داشته است.
بنابراین اعاده دادرسی متهم پذیرفته شد و اجرای حکم متوقف شد. به زودی متهم بار دیگر در شعبه همعرض از خود دفاع خواهد کرد.