قتل هولناک مرد جوان با شمشیر و گلوله

هفت صبح/ متهمان با اسلحه و شمشیر به جان مقتول افتاده بودند.
در نیمههای شب یکشنبه، چهارم خرداد، تماسهای پیدرپی با مرکز فوریتهای پلیسی ۱۱۰ خبر از وقوع درگیری خونین در محدوده خیابان دماوند و روی پل امام علی(ع) داد. صدای درهمپیچیده موتور، فریادهای کوتاه و بعد سکوتی سنگین، صحنهای را رقم زده بود که وقتی مأموران کلانتری و تیمی از کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی تهران بزرگ به همراه بازپرس محسن اختیاری از دادسرای جنایی به محل رسیدند، جز پیکر خونین مردی ۳۶ ساله و خودرویش باقی نمانده بود.
کارآگاهان در همان بررسیهای اولیه دریافتند که قربانی با دو ضربه شمشیر به صورت و گردن و اصابت گلوله به شکم کشته شده است. خودروی او، یک دستگاه KMC، در گوشهای پارک شده بود و در بازرسی از آن مقدار زیادی مواد مخدر کشف شد؛ نکتهای که مسیر تحقیقات را به سمت گذشته پرحاشیه مقتول برد.
یکی از مأموران آگاهی همان شب گفت:«با بررسی سوابق متوجه شدیم که مقتول تنها ده روز پیش از زندان آزاد شده است. او پیشتر به جرم حمل مواد و درگیری به چهار سال زندان محکوم شده بود. بنابراین احتمال انتقامجویی یا اختلافهای قدیمی بسیار جدی بود.»
سرنخهای بعدی از دوربینهای مداربسته و شهادت عابران به دست آمد. تصاویر نشان میداد که مقتول ساعاتی قبل در یک قمارخانه در نظامآباد دیده شده و با چهار مرد موتورسوار مشاجره کرده است. این دیدار بینتیجه نمانده و به درگیری شبانه ختم شده بود.
دستگیری نخستین متهم
۵۴ روز پس از جنایت، پلیس موفق شد یکی از عاملان را در یکی از کمپهای ترک اعتیاد تهران شناسایی کند؛ همان کسی که در شب حادثه اسلحه کمریاش را کشیده بود. او در بازجویی گفت: «مقتول را نمیشناختم. اختلاف او با دوستم در قمار باعث درگیری شد. دوستم به من گفت که مقتول برای او شاخ و شانه میکشد و با او قرار دعوا گذاشته بود.
من هم همراه دوستم در حالی که اسلحه همراه داشتم به محل قرار آنها رفتم. وقتی به محل قرار دعوا رسیدیم مقتول به سمت ما حمله کرد و من برای دور کردن او شلیک کردم. من سه تیر شلیک کردم که فقط یکی به شکمش خورد. در همان حال دوستم هم به او ضربه میزد. وقتی فهمیدیم آن جوان فوت شده هر دویمان فراری شدیم و الان نمیدانم دوستم کجا مخفی شده است.» این اعترافات بخشی از معمای قتل را روشن کرد، اما هنوز متهم اصلی در سایه بود.
پایان فرار در خراسان شمالی
دیروز اما عملیاتهای پلیسی به ثمر نشست. دومین متهم در روستاهای خراسان شمالی و در مخفیگاهی که برایش ترتیب داده بودند، شناسایی و بازداشت شد. او بعد از انتقال به اداره آگاهی تهران، داستانی متفاوت از ریشههای درگیری روایت کرد.
او با صدایی گرفته گفت: «اختلاف من از جای دیگری شروع شد. من با مردی به نام حسام در کار خرید و فروش ملک مشکل مالی داشتم. او مرا زیر فشار گذاشته بود و برای تهدید، مقتول را اجیر کرده بود که مرا از سر راه بردارد. چند بار پیغام داد که اگر پول را ندهم، جان خانوادهام در خطر است. تصور کنید وقتی کسی اسم بچههایت را بیاورد و تهدید کند، دیگر خواب از چشمت میرود.»
به گفته متهم، روز حادثه با مقتول قرار میگذارد: «درگیریهای من و مقتول به خاطر مشکل من با حسام اینقدر ادامه پیدا کرد تا اینکه روز حادثه او بار دیگر در پیامهایش شروع به فحاشی وتهدید من کرد. وقتی دوباره فرزندانم را تهدید به مرگ کرد خون جلوی چشمانم را گرفت و به او گفتم اگر جرئت داری سر قرار بیا تا درس درست و حسابی به تو بدهم. به این ترتیب با او قراردعوا گذاشتم اما پیش از آن از رفیقم خواستم با من به محل قرار بیاید.
او هم با در دست داشتن اسلحه با من همراه شد.وقتی به محل قرار دعوا رسیدیم شب بود. مقتول پیش از ما رسیده بود و ماشینش را پشت شمشادها پارک کرده و همان جا پنهان شده بود. اول فحاشی کرد و بعد مستقیم خانوادهام را تهدید به مرگ کرد. من هم دیگر نتوانستم تحمل کنم.
با دوستم جلو رفتیم و درگیری شروع شد. او هم سلاح داشت. همهچیز در چند دقیقه رخ داد، خیلی سریعتر از آنچه فکرش را میکردم. دوستم به سمت او تیراندازی کرد و من هم با شمشیری که در دست داشتم به او ضربهای زدم. وقتی دیدیم او نقش زمین شد، فرار کردیم. ابتدا متوجه نشده بودیم که او جانش را از دست داده است اما روز بعد فهمیدیم که او به کام مرگ فرو رفته است.»
او ادامه داد: «بعد از آن ماجرا هر لحظه در ترس بودم. جا به جا میشدم، شبها آرام نمیخوابیدم. فکر میکردم کسی که پشت این ماجرا بود دوباره سراغم بیاید. برای همین به روستاهای خراسان پناه بردم، جایی که خیال میکردم پلیس پیدایم نمیکند. اما بالاخره آمدند و تمام شد.»
رسیدگی به این پرونده در حالی ادامه دارد که پزشکی قانونی علت تامه فوت را هم شلیک گلوله و هم ضربات شمشیر اعلام کرده است. بنابراین گزارش رسیدگی به این موضوع برای طی روال قانونی در دستور کار قضایی قرار گرفت.