ماجرای زنی که مواد افیونی را سوزاند!

خراسان/ من سمیرا زنی۲۵ساله هستم و درخانوادهای چهارنفره با یک برادرکوچکتراز خودم بزرگ شدم.پدرم کارمند ادارهای کوچک و مادرم خانهداربود.اگرچه پدرم درزندگی سختکوشی بسیاری داشت اما به دلیل فشارهای کاری و مشکلات اقتصادی،کمکم به مواد مخدر روی آورد. مادرم هم که ازتنهایی و مشکلات خانه رنج میبرد، به تبع او معتاد شد. هیچکدام توجه واقعی به من نداشتند؛ نه حرفم را میشنیدند و نه دردهایم را درک میکردند.تحصیلاتم تا کلاس هشتم ادامه داشت، اما به دلیل بیتوجهی پدرومادرم و مشکلات مالی، ناچاربه ترک تحصیل شدم. تنها مانده بودم و هرروزحس میکردم کسی نیست که از من حمایت کند. درهمین شرایط، والدینم مرامجبورکردند که ازدواج کنم. دلیل زود ازدواج کردنم، ترکیبی ازفشارخانواده و احساس ناامنی بود.
پس ازازدواج، زندگی با همسرم برایم سخت وسنگین بود.به خاطرشرایط شغلی همسرم ناگزیر شدیم به شهردیگری برویم.ازخانواده ام خیلی دور شدم .او مرد مهربان و خوش قلب ولی بیتجربه درمراقبت ازیک همسرجوان بود و من هیچ راه فراری نداشتم، روزها درخانه تنها بودم و تلفنی با مادرم صحبت می کردم. بعد ازیکسال ازتنهایی خسته شدم تا این که بهانه دیدار پدرومادرم باعث شد به شهرخودم برگردم.
فکر میکردم کنار خانوادهام آرامش پیدا میکنم، اما واقعیت چیزدیگری بود.خانه پرازدود وتریاک بود. پدر ومادرم هر دو معتاد شده بودند و من که ازمهر ومحبت محروم بودم، کمکم به سمت اعتیاد کشیده شدم. همسرم چندین بار به دنبالم آمد که سرخانه و زندگی ام برگردم اما قبول نکردم و درخواست طلاق دادم. بالاخره بعد از۶ماه با بخشیدن تمام حق و حقوقم جدا شدیم .اعتیاد من ابتدا فقط کنجکاوی بودولی بعد وسیلهای برای فرارازتنهایی، وسپس تبدیل به عادت شد.برای تهیه مواد، گاهی از پساندازهای اندکم استفاده می کردم ،گاهی ازدوستانم قرض می گرفتم و گاهی نیز ازکمک اندک خانواده بهره مند می شدم.خلاصه اعتیاد زندگیام را نابود کرد. تحصیلاتم را رها کرده بودم، روابطم با همه به هم ریخته بود طلاقم از یک سو و نگاه تحقیرآمیز اطرافیان از سوی دیگر خیلی برایم آزار دهنده شده بود و احساس میکردم هیچ آیندهای ندارم. یکسال کامل درکنار مادر و پدر و برادر کوچکم بودم. اما یک روز وقتی درآینه خودم را دیدم درسن۲۱ سالگی با صورتی پر از چین و چروک و بدنی لاغر اندام به خودم آمدم و دیدم آن همه زیبایی که داشتم به خاطر مواد جایش را به زشتی و کک و مک صورتم داده است ، فهمیدم که ادامه این مسیر مرابه طورکامل نابود میکند. تصمیم گرفتم ترک کنم.به مرکزترک اعتیاد رفتم. روزهای اول پر از درد و خستگی بود، اما با حمایت مشاوران و کسانی که مسیر ترک را قبلاً طی کرده بودند، به زندگی دوباره وآینده ای زیبا امیدوار شدم .ماهها گذشت و من از همه آلودگی های مواد افیونی پاک شدم. دیگر وابسته نبودم و میتوانستم زندگیام را دوباره بسازم.
با بازگشت به همسرم، او با دیدن تغییرات و ارادهام، مرا پذیرفت. باورش سخت بود، اما فهمید کسی که امروز مقابلش ایستاده، شایسته عشق و زندگی دوباره است...خیلی سعی کردم والدینم را به مرکز ترک اعتیاد بفرستم اما آن ها غرق در موادشده بودند و به دلیل عدم صلاحیت برادر کوچکم را به بهزیستی فرستادند ... سالها بعد خداوند به ما فرزندی داد و حالا هر روز که او را در آغوش میگیرم، به یاد میآورم که چگونه از تاریکی گذشتم و مسیر روشنایی را انتخاب کردم. آری من سمیرا هستم، زنی که سقوط کرده اما دوباره برخاسته، و حالا در روشنایی زندگی میکند. اما ای کاش...
گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است: به دستور سرهنگ علی ابراهیمیان(رئیس کلانتری ) بررسی های کارشناسی و اقدامات مشاوره ای برای تحکیم زندگی این زوج جوان در دایره مددکاری اجتماعی کلانتری ادامه دارد.