نماد آخرین خبر

ستون های لرزان ازدواج مجازی!

منبع
خراسان
بروزرسانی
ستون های لرزان ازدواج مجازی!

خراسان/زن 30 ساله در توضیح زندگی خود گفت: اشتباه کردم،نفهمیدم! آن زمان که در فضای مجازی با «ستار»آشنا شدم در یک سن هیجانی جوانی قرار داشتم و در رویاهایم زندگی می کردم؛ اما بعد از ازدواج وقتی بدبینی ها و بددلی های او شروع شد تازه فهمیدم که ...

زن ۳۰ ساله‎ای که برای شکایت از همسرش به اتهام ایجاد مزاحمت وارد مرکز انتظامی شده بود، به کارشناس اجتماعی کلانتری گلشهر مشهد گفت: بعد از گرفتن دیپلم در یک آموزشگاه ، حرفه خیاطی را آموختم و سپس در یک کارگاه تولیدی مشغول کار شدم. آن زمان تازه یک گوشی هوشمند خریده بودم که در فضای مجازی با «ستار» وارد رابطه شدم؛ اما وقتی برادرم فهمید،گوشی را از من گرفت تا این که «ستار» به خواستگاری ام آمد ولی نتیجه اعتیاد او مثبت شد و با انکارهای «ستار»که قرص مصرف کرده است،مدتی ازدواج مان به تاخیر افتاد. او مدعی بود نقاش خودرو است و با پدرش که صافکاری دارد، در یک کارگاه با هم کار می کنند ولی بعد از مدتی او شاگرد صافکاری در منطقه قاسم آباد مشهد شد. با وجود این، درآمدش کفاف هزینه های زندگی را نمی داد؛  به همین خاطر در یک باغ ویلای منطقه طرقبه سرایدار شدیم و در اتاقک کوچکی که صاحب باغ در اختیار ما گذاشت ، زندگی می کردیم. ولی بعد از مدتی دریافتم که زوج صاحبکارمان راضی نیستند و معتقدند که ما نمی توانیم امور باغ را انجام دهیم. این بود که از آن جا بیرون آمدیم و با دریافت وام ازدواج خانه کوچکی را رهن کردیم ولی دراین مدت همسرم به مصرف شیشه و کریستال آلوده شده بود و دیگر شک و بدبینی همه وجودش را فراگرفت.
خیلی تلاش کردم تا او را ترک بدهم و چندبار هم توسط من و خانواده اش در یکی از مراکز ترک اعتیاد بستری شد؛ اما فایده ای نداشت. با فروش طلاهایم یک مغازه برایش رهن کردیم تا کار کند اما بازهم نتوانست و پول رهن را هم کم کم دود کرد.
بعد از این ماجرا به خرید و فروش موادمخدر صنعتی روی آورد ولی بازهم قاچاقچیان موادمخدر تقلبی به او دادند و این گونه همه پول ها را به باد داد ، به طوری که اختلافات ما نیز شدت گرفت؛ با این حال هنوز تلاش می کردم تا شاید راه نجاتی برایش پیدا کنم! اما او همچنان در میان توهم ناشی از مصرف شیشه و کریستال دست وپا می زد و مدام به بهانه این که قرار است کسی مرا بدزدد، در خانه می ماند! و شب ها هم نمی خوابید!
خلاصه ۸ سال از این همه شکاکی و بددلی رنج بردم و سختی کشیدم تا این که بالاخره کارد به استخوانم رسید و در حالی تصمیم به طلاق گرفتم که او در منزل را به رویم قفل می کرد و من زندانی می شدم.

در این شرایط به خانه خواهرم رفتم و از او شکایت کردم؛ اما او چند روز قبل با یکی از دوستانش که او را مامور معرفی کرده بود، به درِ خانه مادرم رفت و مدعی شد که ما حکم جلب داریم و شما به تحمل شلاق هم محکوم شده اید! حالا به کلانتری آمدم تا تکلیفم را با این مرد بی مسئولیت یکسره کنم. با آن که ستون های این ازدواج مجازی به لرزه درآمده است اما دلم به حال فرزندانم می سوزد. ای کاش ...

🔹"آخرین خبر" در روبیکا
🔹"آخرین خبر" در ایتا
🔹"آخرین خبر" در بله

اخبار بیشتر درباره

اخبار بیشتر درباره