باشکوه، بیرحم؛ لالیگا در قفس رئال مادرید

ورزش 3/عملکرد خیرهکننده رئال مادرید و آماری که به جای گذاشته است، نوید یک تیم ترسناک و رقیبی غیرقابل مهار را میدهد.
بازیهایی هستند که نقطه عطفی را رقم میزنند. نه فقط به خاطر نتیجه، بلکه به این دلیل که احساسی عمیق بر جای میگذارند مبنی بر این که چیزی درونی و بنیادین تغییر کرده است. الکلاسیکو یکی از همان بازیها بود. رئال مادرید آن پیروزی را با شور و هیجان لحظات بزرگ جشن گرفت، هرچند که معنایش کسب یک جام نبود اما آنچه واقعاً اهمیت داشت، اتفاقی بود که پس از آن رخ داد: آنها از شدت و تمرکزشان کم نکردند. در دیدار مقابل والنسیا، تیم ژابی آلونسو دوباره با همان شدت، همان انضباط و همان عطش رقابت کرد. شاید این بزرگترین پیروزی آنها از زمان حضور آلونسو روی نیمکت باشد.
در تنها ۱۴ بازی، پس از یک پیش فصل پرآشوب و بدون فرصت تردید، رئال مادرید پیشاپیش هویت تازهای برای خودش ساخته است که مهر غیرقابل انکار سرمربیاش را بر خود دارد و در دل هر بازیکن نقش بسته است. این دیگر صرفاً یک تغییر تاکتیکی نیست. بازیکنان باور دارند، اعتماد دارند و خود را در چشماندازی مشترک از نو پیدا میکنند. فوتبال روانتر شده است، انرژی چند برابر میشود و در میانه این ریتم پرشتاب، آرامشی درونی شکل میگیرد. نتیجه، تیمی است که با برنامهای بیامان، بازی را کنترل میکند، حریف را خفه میکند و کاملاً تحت سلطه میگیرد.
هیچکس از میدان مین آنها جان سالم به در نمیبرد
رئال مادرید پرسینگ شدید را به یک مهندسی کامل تبدیل کرده است. مسئله فقط دویدن بیشتر نیست، بلکه هوشمندانهتر دویدن است. هر حرکت هدفی دارد و مجالی برای نفس کشیدن به حریف نمیدهد. بازیسازی آنها برای رقیب به میدان مین تبدیل شده و مجموعهای از تلههای کاملاً هماهنگ و حساب شده است.
ژابی آلونسو قفسی ساخته اما نه هر قفسی. قفسی مرگبار که با جاه طلبی گروهی تغذیه میشود که دیگر حاضر نیست منتظر بماند، چه رسد به این که بیهدف به عقب برگردد. حالا آنها با تمام وجود میجنگند تا حتی یک وجب زمین را واگذار نکنند و بازیکنان این را درک میکنند. سرمربی پس از آخرین پیروزیشان گفت: «ما با تحرک زیاد بازی کردیم، هنگام از دست دادن توپ پرس میکردیم. انرژی مثبت، فداکاری، این که همه میخواهند برای سود تیم کمک کنند، این انرژی و همدلی ایجاد میکند و همین چیزی است که ما میخواهیم.»
کلمات ساده به نظر میرسند اما اجرای آنها دشوار است. چنین سیستمی نیازمند تعهد، آگاهی و ارتباطی غریزی میان بازیکنان است. پرس پس از لو رفتن توپ به عنوان مفهومی که به شعار مربیان مدرن تبدیل شده، در اینجا یکی از تهاجمیترین و موثرترین شکلهایش را یافته است. آنچه بیش از آمارها چشمگیر است، عطش و ولعی است که این تیم از خود نشان میدهد. هیچ توپی رها نمیشود، هیچ حریفی حتی یک ثانیه آسوده نیست. ژابی آلونسو به رختکنش شدت کسانی را تزریق کرده که میدانند در مسیر کمال، هیچ مصالحهای وجود ندارد.
اعدادی که انقلاب را توضیح میدهند
دادهها آنچه در زمین میبینیم را تایید میکنند. رئال مادرید تحت هدایت ژابی آلونسو میانگین تعداد پاسهای حریف پیش از لو دادن توپ را به ۱۱.۸ کاهش داده است، آماری که میزان تهاجم و دقت تاکتیکی آنها را نشان میدهد. هر بازیابی توپ فوراً به یک فرصت حمله تبدیل میشود. در سطح اروپا، کوموی شگفتانگیز با سسک فابرگاس با میانگین ۶.۷۶ در این شاخص پیشتاز است و از پرس از جلو برای تاثیرگذاری در سری آ بهره میبرد اما در یک حوزه، هیچ تیمی با رئال قابل مقایسه نیست: آنها بیشترین توپگیری در یک سوم دفاعی حریف را در اختیار دارند (۳۷).
پس از آن استراسبورگ (۳۴)، برست (۳۳)، برایتون (۳۲) و بارسلونا (۳۱) قرار دارند. این اعداد از ساختاری منسجم حکایت دارند که همه، از مهاجمان تا هافبکها، در تلاش جمعی برای بازپسگیری توپ سهیم هستند. فدریکو والورده به خوبی آن را خلاصه میکند: «ما بازیکنان باکیفیت زیادی داریم.
همیشه دوست دارم آن غرور در بازپسگیری توپ را برجسته کنم، وقتی حریف آن را در اختیار دارد. این که به محض ازدست دادن توپ سریعاً پرس کنیم. همان زمان است که بیشترین موقعیتها را خلق میکنیم. باید همچنان این بخش را بهبود ببخشیم. بازیکنان بسیار باکیفیتی داریم که برای بازپسگیری توپ تلاش زیادی میکنند و ما که در خط دفاع هستیم، به کارشان افتخار میکنیم.»
والورده تعریف خوبی از تیمی داشت که در حال یادگیری گاز گرفتن است، تیمی که از طریق پرسینگ سلطه پیدا میکند. قفس بسته شده است و درون آن، درندگان گرسنه هستند.

















