آموریم همان فنخال است و میرود!

ورزش 3/شکست مقابل اورتون یک زنگ خطر جدی برای منچستریونایتد و روبن آموریم بود؛ شبی که نشانههای فروپاشی از پیش از شروع بازی دیده میشد. آموریم در نشست خبری خود صادقانه اعتراف کرد که "میترسد" تیم دوباره به فرم ناپایدار فصل گذشته برگردد و پذیرفت بازیکنانش "لحظات بازی را در طول ۹۰ دقیقه درک نکردند" و این مسئولیت اوست.
با این حال، منتقدان میگویند حالا نوبت خود آموریم است که مورد سؤال قرار گیرد. او به سختگیرترین و یکدندهترین مربی یونایتد از زمان لوئیس فنخال تبدیل شده؛ تیمی با بازیکنان درجهیک، اما اسیر ساختاری که انعطاف ندارد. فنخال روزگاری بازیکنانش را بابت دریبل زدن یا شوت زدن بدون «یکتاچ اضافه» توبیخ میکرد و فوتبال تیمش آنقدر خشک شده بود که هواداران تهدید به تمدید نکردن بلیتهای فصل کردند. یونایتدِ آموریم در بازی با اورتون دوباره خشکی و بیروحی ده سال پیش را تداعی کرد.
یونایتد حتی مقابل تیمی دهنفره هم شکل بازیاش را تغییر نداد. تعویض بین دو نیمه و ورود میسون مونت فقط چینش ۳-۴-۲-۱ را با جابهجایی نقشها تغییر داد، نه استراتژی را. دیوید مویس که استاد برنامههای «تا آخرین نفس دفاع کنید» است، کاملاً میدانست یونایتد از چارچوبش بیرون نمیآید و به عنوان کارشناس بازی به درستی این را گفت. گل دیرهنگام دوزبری-هال هم فقط تمرکز اورتون را بیشتر کرد.
انتقادات از آموریم بیش از هر چیز متوجه انتخابهای محافظهکارانه اوست. او دوباره با هفت بازیکن دفاعی آغاز کرد و فقط چهار مهره تهاجمی در ترکیب اصلی بودند، نباید از گل نزدن این یونایتد تعجب کرد؛ آن هم با مهاجمی مثل زیرکزی.
دو فولبک ثابت او، نصیر مزراوی و پاتریک دورگو، عملاً بالهای یونایتد را بستهاند. مزراوی به دلیل مصدومیت و نبود در تمرینات پیشفصل افت کرده و مقابل اورتون چهارمین بازیاش را انجام داد. دورگو هم که به عنوان خریدی کاملاً «دادهمحور» معرفی شده بود، هنوز نتوانسته ثابت کند انتخاب درستی بوده. او حتی از مواجهه با مدافعی مثل اوبرایِن هم میترسد و هواداران پشت دروازه استرتفورد صدای اعتراضشان را بلند کردند. آنها نمینوانستند قبول کنند که چنین فوتبالیستی بازیکن یونایتد است. نمونهاش در بازی با تاتنهام: پاس رو به عقب در حالی که امبومو در مسیر حمله بود و نگاه سرزنشآمیز آموریم به دورگو.
این ضعف در کنارهها دلیل از بین رفتن «هویت وینگرهای یونایتد» است؛ چیزی که حتی اگر نپذیریم که چیزی به اسم راه و روش یونایتد وجود دارد، باز هم باید قبول کنیم که بخش جداییناپذیر باشگاه بوده است. با خروج رشفورد، سانچو و آنتونی، هرکدام با حاشیههای فراوان، فقط آماد مانده، اما او هم یک تنه نمیتواند هیجان را به سکوها برگرداند.
یونایتدِ آموریم نه جاهطلب است، نه سرگرمکننده، و نه انعطافپذیر. اگر این روند ادامه یابد، خطر تکرار چرخه فنخال کاملاً واقعی است؛ چرخهای که با شکستهای تلخ آغاز شد و با از بین رفتن حمایت سکوها به پایان رسید.
















