نماد آخرین خبر
  1. جذاب ترین ها
آخرین خبر بچه‌ها

بادکنک: از اوج غرور تا کف زمین!

منبع
آخرين خبر
بروزرسانی
بادکنک: از اوج غرور تا کف زمین!

آخرین خبر/من از همه پرزورترم
بادکنک داد زد: «هیچ‌کس در این باغ از من بهتر نیست. من از همه پر زورترم.»
درخت شاخه‌هایش را مرتب کرد. سنگِ بزرگ و پسرش، آب را بین زمین‌هایِ باغ تقسیم می‌کردند.
درخت پرسید: «چرا فکر کردی خیلی پرزوری؟» بادکنک یک دهانِ پُر، باد خورد و گفت: «ببینین چقدر بزرگم.» او چند لقمه بزرگ باد خورد و گفت: «بزرگ‌تر هم میشم.» بادکنک سوار باد شد. در هوا چرخی زد و گفت: «تو نمی‌تونی مثل من حرکت کنی.»
خارِ درخت گفت: «یک درسِ حسابی به این بادکنکِ مغرور بدم؟» درخت گفت: «صبر داشته باش.»
بادکنک پشت سر هم لقمه‌های بزرگ باد خورد و بزرگ‌تر شد. پوستِ بادکنک نازک شد. بادکنک داد زد: «دیدید گفتم هیچ‌کس به اندازه من زور نداره.»

خار به درخت نگاه کرد. درخت آهسته گفت: «صبر داشته باش.»
بادکنک چشم‌هایش را بست و فریاد زد: «هیچ‌کس مثل من نیست. هیچ‌کس.»
او حواسش نبود. به خار نزدیک و نزدیک‌تر شد. بادکنک به خار نگاه کرد و خودش را عقب کشید. بادکنک به برگ‌ها خورد. داد زد: «خار. خارِ تیز.»
بادکنک پشت سر هم داد می‌زد و همین‌طور بادش خالی می‌شد. او در هوا دور خودش می‌چرخید و کوچک و کوچک‌تر می‌شد.
بادکنک کنار آب روی زمین افتاد. دور و برش را نگاه کرد و گفت: «فکر نکنید من ترسیدیم. داشتم شوخی می‌کردم.»
او شروع کرد به آب خوردن. بزرگ و بزرگ‌تر شد. بادکنک به سنگِ کوچک گفت: «تو چرا همه‌اش این‌جا ساکت نشسته‌ای؟ من از همه شما بهترم.»
سنگِ کوچک به پدرش نگاه کرد.
سنگِ بزرگ آهسته گفت: «صبر داشته باش.»

حسین مجاهد


 

به پیج اینستاگرامی «آخرین خبر» بپیوندید
instagram.com/akharinkhabar

اخبار بیشتر درباره

اخبار بیشتر درباره