غرور دردسرساز جوان کشتیگیر

آخرین خبر/در روزگاری دور، کشتیگیری ماهر زندگی میکرد که بیش از سیصد و شصت فن کشتی را بلد بود؛ یعنی برای هر روز سال یک فن جداگانه داشت. او شاگردی بااستعداد داشت و بیشتر فنها را به او یاد داد، اما یکی را نزد خود نگه داشت. شاگرد با تمرین زیاد، در کشتیگیری چنان ماهر شد که هیچکس در برابرش تاب نمیآورد. روزی با غرور گفت: «استادم فقط بهخاطر سن و احترام، از من برتر است. در قدرت و فن، با او برابر هستم!» این سخن به گوش پادشاه رسید و او دستور داد مسابقهای میان استاد و شاگرد برگزار شود.
در روز مسابقه، شاگرد با نیرویی شگفتانگیز وارد میدان شد. اما استاد، همان فن پنهان را بهکار برد و شاگرد را به زمین کوبید. مردم فریاد شادی سر دادند. پادشاه به استاد جایزه داد و شاگرد را سرزنش کرد.
شاگرد گفت: «استادم از من قویتر نبود، فقط یک فن را به من یاد نداده بود و امروز با همان پیروز شد.»
استاد گفت: «هیچگاه همه توانت را به کسی نده، شاید روزی رقیبت شود.»
راستی این حکایت زیبا و درسآموز از «گلستان سعدی» به نظرتون چهطور بود؟
« آخرین خبر بچهها » رو معرفی کنید.