بازی شنبه غرب

صبح نو/متن پیش رو در صبح نو منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
در آستانه نشست شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی اتمی در ۹ ژوئن، منابع دیپلماتیک و خبری از تهیه پیشنویس قطعنامهای از سوی آمریکا و تروئیکای اروپایی (بریتانیا، فرانسه، آلمان) علیه ایران خبر دادهاند؛ قطعنامهای که بناست برای نخستینبار در دو دهه گذشته جمهوری اسلامی ایران را رسما به «نقض تعهدات پادمانی» متهم کند. این اقدام که با انتشار گزارشهای فصلی آژانس همراه خواهد بود، نقطه عطفی در مسیر منازعه غرب با برنامه هستهای ایران محسوب میشود. در همین راستا خبرگزاری رویترز نوشت: «قدرتهای غربی قصد دارند برای اولینبار در نزدیک به ۲۰ سال گذشته ایران را به نقض تعهدات خود در زمینه عدم اشاعه هستهای محکوم کنند. این اقدام احتمالا خشم تهران را برخواهد انگیخت و مذاکرات میان ایالات متحده و ایران در زمینه تحریمها و رفع نگرانیهای مربوط به برنامه هستهای این کشور را پیچیدهتر خواهد کرد.
تلاش برای اقدام علیه ایران در شورای امنیت آخرین باری که هیأت مدیره آژانس رسما ایران را به نقض تعهدات پادمانی متهم کرد، در سپتامبر ۲۰۰۵ بود. در فوریه ۲۰۰۶، قطعنامه دیگری از شورای حکام آژانس، ایران را به عدم پایبندی به تعهدات پادمانی متهم کرده و پرونده ایران را به شورای امنیت سازمان ملل ارجاع داد که منجر به اعمال تحریمهایی علیه ایران شد.
دیپلماتها میگویند هنوز مشخص نیست که قدرتهای غربی در چه مرحلهای ارجاع موضوع به شورای امنیت را دنبال خواهند کرد و همچنین معلوم نیست شورای امنیت چه اقدامی علیه ایران انجام خواهد داد. تأثیر فوری این قطعنامه احتمالا بر مذاکرات تهران با آمریکا و اقدامات بعدی ایران در زمینه برنامه هستهایاش خواهد بود.
شورای حکام آژانس اخیرا تمام قطعنامههای پیشنهادی قدرتهای غربی درباره ایران را تصویب کرده و انتظار میرود این قطعنامه نیز با اکثریت آرا تصویب شود.
اما چرا اکنون؟ چرا اروپا که مدعی حفظ برجام بود، در حال پیوستن کامل به سیاست فشار حداکثری آمریکاست و آیا چنین مانوری، ابزاری واقعی در اختیار اروپا قرار میدهد یا صرفا تلاشی نمادین پیش از بسته شدن پنجرههای حقوقی برای استفاده از مکانیزمهای فشار است؟
اروپا، شریک غایب در معادله هستهای
تحرک تازه اروپا در تدوین این قطعنامه، بیش از آنکه برآمده از واقعیات فنی یا نگرانیهای هستهای باشد، واکنشی به حاشیه راندهشدن آن در معادلات راهبردی اخیر است. با آغاز مجدد رایزنیهای غیرمستقیم میان ایران و آمریکا، بهویژه در ماههای اخیر که زمزمههای توافق موقت یا گامبهگام شنیده میشد، نقش اروپا به شدت کمرنگ شده است.
تجربه سالهای گذشته نیز نشان داده که اروپا در عمل فاقد اراده و استقلال برای ایفای نقشی مؤثر در مدیریت بحران هستهای است. ازاینرو، قطعنامه فعلی تلاشی برای ابراز وجود و بازیابی جایگاه در ساختار مذاکرات است، آنهم درحالیکه زمان اندکی تا انقضای مهلت مکانیزم ماشه باقی مانده است.
مکانیزم ماشه در آستانه بیاعتباری: رقابت با زمان
بر اساس قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت سازمان ملل، مهلت قانونی فعالسازی مکانیزم ماشه در اکتبر ۲۰۲۵ به پایان میرسد. با فرارسیدن این موعد، عملا امکان بازگرداندن تحریمهای شورای امنیت از سوی اروپا به شکل یکجانبه از میان میرود. از این منظر، قطعنامه احتمالی شورای حکام در ژوئن ۲۰۲۵ میتواند آخرین ابزار سیاسی و حقوقی اروپاییها برای اعمال فشار پیشگیرانه تلقی شود.
اروپا تلاش میکند در این بازه زمانی کوتاه، با بهرهگیری از مکانیسمهای نهادی آژانس، پروندهای سیاسی علیه ایران ایجاد کند که در صورت عدم همراهی آمریکا، زمینه را برای اجماع در شورای امنیت فراهم کند. به بیان دیگر، هدف نه جلوگیری از برنامه هستهای ایران، بلکه تولید فشار سیاسی و افکار عمومی به نفع بازسازی ساختار فشار بر ایران است.
ادعای نقض تعهدات پادمانی: یک تقلب سیاسی دیگر؟
در ادبیات آژانس «تعهدات پادمانی» به تعهدات الزامآور اعضای NPT برای اعلام مواد و فعالیتهای هستهای به آژانس بازمیگردد. ایران نهتنها عضو NPT است، بلکه توافقنامه پادمان جامع با آژانس دارد. هرگونه اختلاف فنی یا ابهام در تعاملات تهران با آژانس، در چارچوب مکانیسمهای تعریفشدهای چون راستیآزمایی، مذاکره فنی و بازرسی قابل حلوفصل است.
در چنین شرایطی، تلاش برای صدور قطعنامهای سیاسی و اتهامی، نه فقط انحراف از مسیر حقوقی حل اختلافات است، بلکه سوءاستفادهای آشکار از جایگاه آژانس برای دستیابی به اهداف سیاسی است. اروپا به خوبی آگاه است که ادعاهایی مانند «افزایش سطح غنیسازی» یا «رد پاسخدهی به پرسشها» هیچیک ناقض NPT نیستند، بلکه واکنش طبیعی ایران به خروج یکجانبه آمریکا از برجام و عدم ایفای تعهدات اروپا هستند.
قهرمانپور: اروپا را دستکم نگیریم؟
اظهارنظر اخیر قهرمانپور مبنی بر اینکه «اروپا را نباید دستکم گرفت» بازتاب دیدگاهی واقعگرایانه اما نیازمند تبیین دقیقتر است. اروپا اگرچه ابزار فشار مستقلی از آمریکا ندارد، اما در حوزههایی مانند پروندهسازی حقوقی، اقناع افکار عمومی غربی و انسجامبخشی به جبهه ضد ایرانی نقشآفرینی میکند. بااینحال، نباید این ظرفیتها را با ابزار قدرت واقعی در سطح راهبردی اشتباه گرفت. اتحادیه اروپا بارها در مواجهه با تحولات جدی بینالمللی، از بحران اوکراین تا چین و آمریکا، نشان داده که فاقد انسجام راهبردی و قدرت کنشگری مستقل است. قطعنامه اخیر نیز در بهترین حالت، تلاشی برای ترمیم چهره شکستخورده اروپا در برجام خواهد بود.
آیا اروپا قادر به اخلالگری واقعی است؟
سوال کلیدی این است که اروپا چه مقدار ابزار واقعی برای اخلالگری در مسیر ایران دارد؟ پاسخ کوتاه آن است که نه زیاد.
اروپا نمیتواند به تنهایی تحریمهای شورای امنیت را بازگرداند، در شورای امنیت با وتوی روسیه و چین روبهرو است، از قدرت اعمال تحریمهای جدید فراگیر محروم است و در حوزه انرژی نیز در موقعیتی نیست که بتواند ایران را بهطور مؤثر منزوی کند.
مهمتر آنکه، تلاش اروپا برای استفاده از نهادهایی چون آژانس در تقابل با ایران، با مقاومت جدی کشورهای مستقلتر در داخل آژانس و همچنین واکنش تقابلی ایران مواجه خواهد شد. تهران بارها در واکنش به قطعنامههای مشابه، سطح بازرسیها را محدود و سرعت غنیسازی را افزایش داده است؛ امری که توازن را به ضرر اروپا تغییر میدهد.
تلاش برای ارجاع به شورای امنیت: راهی که به بنبست میرسد؟
مهمترین سناریوی پیشروی اروپا، تلاش برای صدور قطعنامهای است که مقدمهای برای ارجاع موضوع ایران به شورای امنیت تلقی شود، اما این مسیر، در عمل، به چند مانع عمده برخورد میکند اول وتوی روسیه و چین است. برخلاف سالهای ۲۰۰۶ و ۲۰۱۰ که اجماع جهانی علیه ایران شکل گرفت، امروز ساختار قدرت جهانی متکثر شده و بلوک شرق اجازه اجماع علیه تهران را نخواهد داد.
دومین مانع عدم همراهی احتمالی دولت آمریکا است. دونالد ترامپ در انتخابات نوامبر ۲۰۲۴، گفته بود که سیاست آمریکا به سمت توافق با ایران پیش خواهد رفت و اروپا ممکن است از سوی واشنگتن نیز حمایت لازم را دریافت نکند. آمریکا این روزها نیز برای رسیدن به این توافق با ایران در حال مذاکره است.
افول قدرت نرم اروپا در غرب آسیا سومین مانع است. عملکرد اروپا در جنگ غزه و بیعملی در برابر جنایات اسرائیل، مشروعیت و اعتبار این بازیگر را در افکار عمومی منطقه به شدت تضعیف کرده است.
بررسی حقوقی مشروعیت قطعنامه پیشنهادی اروپا علیه ایران
اقدام کشورهای اروپایی در تهیه پیشنویس یک قطعنامه علیه برنامه هستهای ایران در شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی اتمی، نهتنها از منظر سیاسی محل تردیدهای جدی است، بلکه از نظر حقوقی نیز با اصول حقوق بینالملل، مفاد پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای (NPT)، توافقنامههای پادمانی و حتی تعهدات متقابل در برجام همخوانی ندارد.
بر اساس بندهای ۲۶ و ۳۶ برجام، ایران حق دارد در صورت نقض تعهدات طرفهای مقابل، اقدامات جبرانی انجام دهد. خروج ایالات متحده از برجام در سال ۲۰۱۸ و ناتوانی اروپا در اجرای تعهدات اقتصادی بهویژه در زمینه فروش نفت و تبادلات مالی، عملا تعادل توافق را بر هم زده است. اقدام اروپا به صدور قطعنامههای تنبیهی علیه ایران درحالیکه خود از انجام تعهدات اقتصادی سر باز زده، نقض اصل حسن نیت و «تعهد در برابر تعهد»
است.
کشورهای اروپایی که امروز علیه ایران قطعنامه تهیه میکنند، سالها در برابر فعالیتهای هستهای پنهانی اسرائیل سکوت اختیار کردهاند. رژیم صهیونیستی عضو NPT نیست، دهها کلاهک هستهای در اختیار دارد و هرگز تحت بازرسیهای آژانس قرار نگرفته است. این در حالی است که ایران عضو NPT است و بیشترین بازرسیها در سطح جهانی از تأسیسات آن انجام میشود. این رویکرد آشکارا با اصل برابری کشورها در تعهدات بینالمللی در تضاد است و مشروعیت اخلاقی و حقوقی تصمیم اروپا را تضعیف میکند.
نقض استقلال آژانس توسط بازیهای سیاسی
آژانس بینالمللی انرژی اتمی طبق اساسنامه خود، باید نهادی فنی، بیطرف و مستقل باشد، اما تجربه نشان داده صدور قطعنامههای ضدایرانی اغلب در نتیجه فشارهای سیاسی واشنگتن و تروئیکای اروپایی بوده است.
این مداخلههای سیاسی در روند تصمیمگیری فنی، ماهیت حقوقی آژانس را به چالش میکشد و مشروعیت اقدامات آن را بهویژه در قبال کشورهای مستقل مانند ایران، مخدوش میسازد.
اروپا در برابر خروج آمریکا از برجام، اعمال تحریمهای ثانویه و فشار بر دیگر کشورها برای توقف همکاری با ایران، کاملا سکوت کرده است.
این در حالی است که بر اساس ماده ۱۸ از کنوانسیون وین درباره حقوق معاهدات، طرفین نباید هیچ اقدامی انجام دهند که هدف معاهده را تضعیف کند. نهتنها خروج آمریکا، بلکه همراهی اروپا با سیاستهای فشار حداکثری، نقض آشکار این اصل است.
از نگاه حقوق بینالملل، تلاش برای صدور قطعنامه علیه کشوری که عضو NPT است؛ تحت نظارت گسترده آژانس قرار دارد، اقدامات جبرانیاش مبتنی بر نقض تعهدات طرفهای مقابل بوده و درعینحال، تحت تحریمهای غیرقانونی یکجانبه قرار دارد، نهتنها فاقد مشروعیت است، بلکه نشانهای از سوءاستفاده از سازوکارهای بینالمللی برای اهداف سیاسی است. ایران با تکیه بر اصول حقوقی فوق، میتواند مشروعیت هرگونه قطعنامه احتمالی را به چالش کشیده و در مراجع بینالمللی نیز مورد استناد قرار دهد.
قطعنامهای برای بقا، نه برای قدرت
در پایان باید گفت که پیشنویس قطعنامهای که اروپا علیه ایران تهیه کرده، نه نشانه قدرت، بلکه نشانه بحران مشروعیت، سردرگمی راهبردی و تلاش برای حفظ نقش در شرایط حذفشدگی است. اروپا، پیش از آنکه علیه برنامه هستهای ایران دست به اقدام بزند، باید پاسخگوی تعهدات نقضشده خود در برجام باشد.
در یک چشمانداز کلی، این اقدام بیش از آنکه بتواند مسیر پیشرفت برنامه هستهای ایران را متوقف کند، به تسریع روند استقلال راهبردی تهران، تعمیق همکاریهای فنی با روسیه و چین و تشدید تقابل تهران با غرب در نهادهای بینالمللی منجر خواهد شد.
پاسخ تهران به اروپا
تهران از طریق کانالهای دیپلماتیک به اروپا تأکید کرده که به هرگونه اقدام تنشآمیز با اقدامات هستهای متناسب و حسابشده پاسخ خواهد داد.
بدون تردید، واکنش ایران به هرگونه تشدید تنش از سوی تروئیکا از طریق آژانس، تأثیر منفی بر گفتوگوها با واشنگتن خواهد گذاشت و روند مذاکرات را پیچیده خواهد کرد.
در صورت حرکت به سمت فعالسازی سازوکار بازگشت تحریمها (مکانیزم ماشه) همه معادلات تغییر خواهد کرد و سیاست ایران در قبال برنامه هستهای بهطور کامل دگرگون میشود.
پنجره رسیدن به راهحل دیپلماتیک برای پرونده هستهای همچنان باز است و تروئیکای اروپایی باید با عقلانیت رفتار کند.