تثبیت جایگاه شبکه نمایش خانگی در زمان جنگ

عصر ایران/متن پیش رو در عصر ایران منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
نمایش خانگی برای بخش بزرگی از مردم، نقش یک پناهگاه روانی را ایفا کرد. سریالها و فیلمهایی که در این مدت در دسترس قرار داشتند، بیآنکه الزاماً با موضوع جنگ در ارتباط باشند، بستری برای فاصله گرفتن از هیاهوی خبری، خلق فضایی برای تأمل شخصی یا حتی ایجاد لحظاتی از همدلی و آرامش فراهم آوردند.
نهال موسوی| بعد از جنگ 12 روزه خبرگزاری مهر خبری منتشر کرد که در این ایام پلتفرمهای نمایش خانگی افزایش بیننده داشته است و مطرح کرد: «براساس آماری که یک داده کاوی معتبر نشان میدهد فیلیمو و آپارات رشد ٣۵ درصدی مصرف روزانه را داشتهاند. گپفیلم با دوبله اختصاصی و انتشار رده اول این حوزه را داشته که افزایش سه برابری دوبله را داشته است.»
این نشان میدهد که در بحبوحه جنگ، در حالی که رسانههای رسمی، شبکههای اجتماعی و تحلیلگران سیاسی هر لحظه در حال پوشش ابعاد نظامی، دیپلماتیک و انسانی ماجرا بودند، یک پلتفرم مهم از عرصه عمومی غایب نماند: نمایش خانگی.
درست در دورانی که ترس، اضطراب، خشم و ابهام، روح جمعی جامعه را در برگرفته بود، نمایش خانگی نه بهعنوان صرفاً رسانهای برای سرگرمی، بلکه بهمثابه یک نهاد فرهنگی با توان بالقوه در «مدیریت روانی جامعه»، به شکل پررنگتری ظاهر شد.
وقتی که قرار بود سریال جدید شکارگاه در تاریخ 1404/04/04 پخش آن آغاز شود و به تعویق افتاد، بسیاری از مخاطبان در فضای مجازی از این بد عهدی گلهمند شدند و در این خصوص پلتفرم فیلمیو اعلام کرد:«برای ایران و روزهای سختی که پشت سر گذاشتیم، تصمیم گرفتیم چند روزی روایتمان را عقب بندازیم؛ نه از سرِ تاخیر، که از سرِ احترام.» همچنین پخش نشدن قسمت نوزدهم سریال تاسیان هم باز واکنش کاربران را به همراه داشت.
بهر جهت نمایش خانگی برای بخش بزرگی از مردم، نقش یک پناهگاه روانی را ایفا کرد. سریالها و فیلمهایی که در این مدت در دسترس قرار داشتند، بیآنکه الزاماً با موضوع جنگ در ارتباط باشند، بستری برای فاصله گرفتن از هیاهوی خبری، خلق فضایی برای تأمل شخصی یا حتی ایجاد لحظاتی از همدلی و آرامش فراهم آوردند.
با این حال، این موقعیت بحرانی بار دیگر ضعف زیرساختی و فکری در نمایش خانگی را آشکار کرد: فقدان محتوای استراتژیک متناسب با موقعیتهای اضطراری ملی.
در حالی که سینمای مقاومت در کشورهای مختلف توانسته در بزنگاههای تاریخی آثاری ماندگار خلق کند، نمایش خانگی ایران هنوز در آغاز راه است و با چالشهایی همچون سانسور، محدودیت بودجه، و نگاه محافظهکارانه در پرداخت به سوژههای سیاسیاجتماعی مواجه است.
در دورهای که مخاطب ایرانی بهواسطه اینترنت و فضای مجازی با انبوهی از روایتهای متضاد مواجه است، نقش نمایش خانگی صرفاً سرگرمکننده نیست. او به دنبال روایتی انسانی، صادقانه، و گاه انتقادی است.
این تجربه نشان داد تولید آثاری با محوریت شخصیتهای درگیر در بحران، تجربه زیسته مردم در روزهای موشکباران، یا حتی ترسهای پنهانشده در پشت نقاب روزمرگی، میتواند نمایش خانگی را از جایگاه "فرار از واقعیت" به "مواجهه هنرمندانه با واقعیت" ارتقا دهد.
این آثار میتوانند در بلند مدت به بخشی از حافظه فرهنگی جامعه تبدیل شوند؛ حافظهای که نه صرفاً بازتاب دهنده وحشت، بلکه بیانگر تابآوری، پرسشگری و تخیل جمعی در دل بحران است.
پیشنهاد مشخص این است که نهادهای هنری، پلتفرمهای نمایش خانگی و تهیهکنندگان، در کنار پرداختن به موضوعات عامپسند، به شکل هدفمند به مستندسازی هنری تجربههای بحران در قالب درامهای خانوادگی، اجتماعی یا حتی طنز سیاه بپردازند.
جنگ ۱۲ روزه میان ایران و اسرائیل، آزمونی بود نه فقط برای سیاستمداران و نظامیان، بلکه برای نهادهای فرهنگی کشور. نمایش خانگی، در این میان، توانست نقش آرامبخش و گاه همدلانهای ایفا کند، اما هنوز تا ایفای نقش فعالانه در روایتسازی بحران، فاصله دارد.
این فاصله، فرصتی است برای بازاندیشی در مأموریتهای فرهنگی پلتفرمهای نمایش خانگی؛ مأموریتی که در عصر اضطراب، بیش از هر زمان دیگری ضروری به نظر میرسد.