هزینهسازان به دنبال امتیازگیری سیاسی

فرهیختگان/متن پیش رو در فرهیختگان منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
بالا گرفتن نزاعها و اختلافات سیاسی در شرایطی که کشور نه در موقعیت توقف جنگ قرار دارد و نه در شروع آن، جز آنکه فضا را برای دشمن فراهم میکند که دچار محاسبات خطا شود، نتیجه دیگری ندارد. سلیمینمین کارشناس مسائل سیاسی معتقد است که رادیکالهایی که در این موقعیت دعوا و اختلاف سیاسی راه میاندازند، فرصت طلبند و دنبال سهمخواهی. در ادامه مشروح گفتوگوی «فرهیختگان» با او را از نظر میگذرانید.
در شرایط پسا جنگ و در موقعیتی که چیزی به نام آتش بس وجود ندارد، باز تولید اختلافات و نزاعهای سیاسی چه معنایی دارد؟
به نظر من دشمن از همه ذخیرههای خودش استفاده میکند تا شرایط اجتماعی ما را به گونهای رقم بزند که اینبار اگر تحرکی علیه ایران داشت، زمینهها از قبل فراهم شده باشد و از همه ظرفیتها در جنگ روانی و در ایجاد فضای حاد بین گروهها تلاش میکند. این مسئله نقطهای است که مسئولیت سنگینی را بر دوش رسانهها، بهویژه رسانه ملی میگذارد. رسانه ملی نباید اجازه بدهد افرادی به عنوان کارشناس، بحثهایی فراتر از نقد را دنبال کنند، یعنی نسبتهایی بدهند که صحیح نیست. قطعاً موجب ناراحتیها و بدبینیهایی حتی نسبت به خود رسانه ملی خواهد شد. ضمن اینکه اگر رسانه ملی کارشناسی آورد که فردی را نام برد و با ذکر نام نسبتی به او داد، همان میزان زمانی که به آن فرد داده را به فرد مورد حمله هم اختصاص دهد تا بتواند از خودش دفاع کند. دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی باید در شرایط کنونی دقت و نظارت داشته باشند که اگر افرادی فضا را آلوده میکنند، با آنها برخورد شود و معرفی شوند. باید نماینده دستگاه اطلاعاتی باید اعلام موضع کند که فردی که چنین حرفی میزند، درواقع خط دشمن را تقویت میکند وگرنه اینکه کسی بیاید با سوءاستفاده از مصونیت نمایندگی هر حرفی که به دهانش برسد بزند، قابل قبول نیست. رئیسجمهور قابل نقد است، ما هم نقدهایی داریم، اما اینکه گفته شود رئیسجمهور عامل اسرائیل است، قطعاً نادرست است. این دیگر نقد نیست، فحاشی است.
مصونیت نمایندگی برای طرح انتقادات است، نه برای فحاشی. این دیگر مصونیت نمایندگی نیست و باید با چنین فردی برخورد جدی شود. دیگران هم همینطور؛ آنهایی که بیانیههایی صادر میکنند، معلوم نیست چه پشتپردهای دارد. خیلی از اصلاحطلبان مهم از آن اعلام برائت کردهاند. پس باید دستگاه اطلاعاتی مشخص کند چه کسانی عقبه مورد نیاز دشمن را برای تحرکات سخت فراهم میکنند تا با آنها برخورد شود.
اینطور نیست که کسی نفهمد در شرایط کنونی باید وحدت را در نظر گرفت. اگر نفهمد، اصلاً جایگاهش در مجلس نیست. الان شما در خیابان از هر فرد عادی بپرسید وظیفه چیست، میگوید: «حفظ انسجام، وحدت و همدلی.» قطعاً میفهمند، منتها برخی افراد با چند واسطه هدایت میشوند. حتی اگر خودشان وابسته نباشند، واسطهها هدایتشان میکنند. خب، اینها باید مورد پیگرد قرار بگیرند. باید به آنها تذکر داده شود. اگر خوابند، بیدارشان کنند؛ اگر نمیفهمند، آگاهی بدهند و اگر اصرار دارند بر خطا، با آنها برخورد شود. این کمکاری دستگاههای ذیربط در این قضیه کاملاً محسوس است و باید اصلاح شود.
در شرایطی که انسجام اجتماعی در شرایط بعد از جنگ شکل گرفته بود، گویی برخی سیاستمداران در حال برهم زدن آن هستند.
علت این است که سهمخواهند. یعنی تصور میکنند پیروزی بزرگی به دست آوردهاند و باید از این پیروزی استفاده کنند تا به زعم خودشان مشکلات را حل کنند. برای مثال این دولت را دولتی در راستای فکر و اندیشه خودشان نمیدانند و فکر میکنند فرصت خوبی است که آن را زمینگیر کنند. دعواهایشان دعواهای سهمخواهی و فرصتطلبی است.
چه بیانیهای که به نام اصلاحطلبان صادر شده و چه اقدامی که از سوی آنها صورت میگیرد، همهاش سهمخواهی و امتیازگیری است. آنها فکر میکنند نظام در شرایطی است که میتوانند از آن امتیاز بگیرند و مسائل گذشته خود را پاک کنند؛ حتی اگر اشتباهات فاحشی در گذشته مرتکب شدهاند، بدون عذرخواهی از ملت دوباره وارد ساختار سیاسی شوند. این عین فرصتطلبی است.
از آن طرف هم تندروهای اصولگرا به همین ترتیب فکر میکنند. تصورشان این است که شرایط جهانی بسیار مناسب است و میتوانند از شرایط به نفع خود استفاده کرده و منویات سیاسی و کجفکریهایشان را پیگیری کنند. علت اینکه فهم اینها نازلتر از فهم معدل جامعه است، این است که درحالیکه مردم ایثارگری و فداکاری میکنند، اینها دنبال فرصتطلبی و امتیازگیریاند؛ منتها نه امتیاز مالی بلکه امتیاز سیاسی. تودهها ایثار میکنند، فداکاری میکنند، سختیهایی را که دشمن تحمیل میکند تحمل میکنند و مقاومت میکنند تا استقلال کشور حفظ شود، اما این افراد مسائل دیگری را دنبال میکنند. آنها میخواهند مسائل سیاسی خودشان را سادهتر حل کنند. همین باعث میشود وارد موضوعاتی شوند که انسان انگشت به دهان بماند که چطور یک نماینده مجلس اینقدر متوجه نمیشود که الان زمان طرح چنین کجاندیشیهایی نیست و میخواهد از یک موقعیت برای تحکیم جایگاه خودش، سوءاستفاده کند.
تندروها نیز همین کار را میکنند. البته به نظر من برای مردم ارزشی ندارد و چندان توجهی به این موضوع نخواهند داشت. اما چرا این خطرناک است؟ چون دشمن دلگرم میشود و ممکن است در تحلیلهایش دچار خطا شود. کارهای این افراد فرصتطلب و تندرو، چه در این جناح و چه در آن جناح، دشمن را به خطا بکشاند. این آقایان باید بفهمند که این کارها برایشان هزینهزا خواهد بود. نهتنها سهل نخواهد بود، بلکه باید با عالم سیاست خداحافظی کنند، چون مشخص میشود هیچ فهم و درک سیاسی ندارند و عملاً ضد انسجام اجتماعی عمل میکنند. الان و در شرایطی که باید رئیسجمهور مستقر را تقویت کنند، به او انگ وابستگی به بدترین دشمن بشریت میزنند! درحالیکه رهبری تصریح کرده است که دولت باید تقویت شود.
آیا این حمایت از رهبری است؟ این دفاع از اصول و ارزشهاست؟ خیر. مسئله آنها فقط قدرت است. اگر واقعاً طرفدار رهبری باشند، رهبری بهصراحت تأکید کرده که وظیفه همه تقویت دولت است. حتی اگر طرفدار رهبری نباشند، به این آب و خاک تعلق داشته باشند و فهم سیاسی داشته باشند، باید بدانند در شرایطی که امور دست دولت است، اگر دولت تقویت شود، میتواند مشکلات را حل کند و مسائلی که دشمن از طریق تحریمها به آن امید بسته، برطرف خواهد شد.
اگر بخواهیم مشکلات تحریمها را حل کنیم، باید به دولت کمک کنیم. اگر فهم اجتماعی و سیاسی داشته باشیم، این را میفهمیم. اما اینها بعضاً کور میشوند چون میخواهند مشکلات خودشان را فرصتطلبانه حل کنند.
فرصتطلبی در بیانیه اصلاحطلبان موج میزند. فرصتطلبی در اظهاراتی که در مجلس مطرح میشود موج میزند و هدفشان این است که آنچه را که میپسندند به دست بیاورند.