نماد آخرین خبر
  1. برگزیده
تحلیل ها

مسئله زنان، اجتماعی شد

منبع
هم ميهن
بروزرسانی
مسئله زنان، اجتماعی شد

هم میهن/متن پیش رو در هم میهن منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست

به اعتقاد بسیاری از جامعه‌شناسان، اعتراضات 1401 فصل جدیدی از حرکت‌ زنان در ایران بود که توانست مطالبات آنها را به مسئله‌ای اجتماعی تبدیل کند و به حرکتی مترقی تبدیل شود؛ جریانی که به لایه‌های مختلفی از زندگی روزمره و زیست زنان پیوند خورد و آنها را به مهم‌ترین کنشگران این عرصه تبدیل کرد. حالا این حرکت اجتماعی وارد سومین سال خود شده و ابعاد مختلفی از آن دیده شده است؛ از واکنش‌های سیستم و نحوه تعامل با آن تا دربرگیری سایر مطالبات و ایجاد نوعی از همبستگی اجتماعی و البته دوقطبی‌هایی که هنوز هم پابرجاست. 

شیرین احمدنیا، عضو هیئت‌علمی دانشگاه علامه‌طباطبایی و مدیر گروه مطالعات‌زنان انجمن جامعه‌شناسی ایران در گفت‌وگو با «هم‌میهن» معتقد است که این حرکت اجتماعی این ظرفیت را دارا بود که شکاف میان مطالبات جنسیتی و مطالبات عمومی جامعه را از میان بردارد. خلاف گذشته که گاهی حرکت زنان به‌عنوان یک حرکت فرعی و با اولویت بعدی تلقی می‌شد، در این برهه حرکت زنان به «روح» حرکت اجتماعی بدل شد و همه گروه‌ها، فارغ از جنسیت، حول محور آن به هم پیوستند.

او می‌گوید، در ایران این حرکت اجتماعی ویژگی خاصی داشت: «توانست مطالبات جنسیتی را با مطالبات عمومی آزادی و عدالت‌خواهی پیوند زند. درحالی‌که در بسیاری از کشورهای منطقه، حرکت‌های اجتماعی زنان بیشتر در چارچوب اصلاحات قانونی یا حقوق مدنی تعریف می‌شوند، در ایران این اعتراضات با شعار «زندگی» و «آزادی» به یک حرکت ملی بدل شد. بنابراین اگرچه زمینه‌های مشترک وجود دارد، شکل بروز و پیامدها در ایران دربرگیرنده‌تر و فراگیرتر در سطح بین‌نسلی و حتی جنسیتی بوده است. همچنان‌که در مواردی، پسران در پیروی از دختران و با پذیرش پیش‌قراولی زنان، به میدان آمدند.» 

از نظر او، مهم‌ترین وجه تمایز این حرکت اجتماعی، حضور پررنگ نسل جوان و استفاده از شبکه‌های اجتماعی برای سازماندهی غیرمتمرکز بود. در اینجا زنان نه در چارچوب نهادها یا تشکل‌های رسمی، بلکه در قالب کنش‌های روزمره، خیابانی و دیجیتال نقش‌آفرینی کردند. این وجه تمایز ،حرکت اجتماعی را از قالب‌های سنتی کنش جمعی جدا کرد و به آن سرعت، انرژی و قابلیت انتشار گسترده داد.

احمدنیا معتقد است، این اعتراضات ظرفیت بالایی در تولید همبستگی اجتماعی داشت: «برای نخستین‌بار، گروه‌های مختلف جامعه اعم از زنان، مردان، اقوام و طبقات اجتماعی متفاوت توانستند حول یک شعار مشترک هم‌صدا شوند. این همبستگی در حمایت عمومی از زنان معترض، همراهی مردان و مقاومت مدنی در زندگی روزمره قابل مشاهده بود. در سه‌سال اخیر، این همبستگی به شکل‌های گوناگون ادامه یافته است؛ تقویت شبکه‌های کنشگری مدنی و همگرایی در فضای فرهنگی و هنری. همبستگی در سطح فرهنگ عمومی و روابط اجتماعی تداوم یافت و همانطور که اشاره کردم، به‌شکل نوعی «سرمایه اجتماعی پنهان» پدیدار شد.

در ضمن احتمالاً باید فراموش نکنیم که چگونه این حرکت در عرصه هنر، موسیقی و ادبیات هم بازتاب گسترده داشت و خلاقیت‌های فرهنگی را پدید آورد. بااین‌حال، می‌توان گفت که همبستگی اجتماعی میان گروه‌های مطالبه‌گر غالب‌تر بود. دوقطبی بیشتر در سطح گفتمان رسمی و بازنمایی رسانه‌ای برجسته شد، درحالی‌که در میان مردم، گسترش همدلی و هم‌پیمانی بیشتر محسوس بود. درواقع همبستگی اجتماعی در برابر قدرت سیاسی خود را آشکارتر نشان داد.» 

به اعتقاد احمدنیا، حرکت اخیر با بازتعریف نقش زن در جامعه، به‌طور غیرمستقیم مناسبات قدرت در خانواده را نیز متاثر کرد. بسیاری از زنان به بازتعریف روابط خانوادگی پرداختند و بر استقلال فردی خود تاکید کردند: «این راه، بستری برای بیان و تقویت سایر مطالبات آزادی‌خواهانه و عدالت‌جویانه زنان شد. در هر عرصه‌ای از مناسبات خرد و کلان، مطالبات زنان بیش از گذشته مشروعیت و اهمیت پیدا کرده و به‌رسمیت شناخته شده‌اند.

سه‌سال پس از آغاز حرکت اجتماعی زنان، فکر می‌کنم تغییر اصلی در سطح آگاهی، خودباوری، جسارت و تحولاتی در الگوی زیست زنان رخ داده است. آنان اکنون بیش از گذشته به‌عنوان کنشگران اجتماعی و سیاسی تاثیرگذار شناخته می‌شوند. درنتیجه می‌توان گفت، تحول بزرگ در «زندگی اجتماعی» زنان اتفاق افتاده است، هرچند در «سطح حقوقی» چندان تغییری ملاحظه نمی‌شود. این تحول فرهنگی و ذهنی، زمینه را برای آینده‌ای فراهم کرده که در آن مطالبات زنان با قدرت بیشتری پیگیری شود و امکان تغییرات نهادی نیز بیشتر شود.» 

سیمین کاظمی، جامعه‌شناس هم در گفت‌وگو با «هم‌میهن» حرکت اخیر را نقطه‌عطفی در جریان حرکت زنان در ایران می‌داند: «حرکت زنان ایران بیشتر از یک‌قرن قدمت دارد و در تمام این‌ مدت ذیل تحولات سیاسی و اجتماعی به حیات خود ادامه داده، اما زن، زندگی آزادی را باید نقطه‌عطفی در تاریخ حرکت زنان ایران دانست، چون برای اولین‌بار در تاریخ ایران است که وضعیت، حقوق و مطالبات زنان در مرکز یک حرکت اجتماعی قرار گرفته است و زنان هم محوریت پیدا کرده‌اند و هم عاملیت‌شان امکان ظهور پیدا کرده است.

درواقع در این حرکت است که سوژه زن در مرکز میدان ظهور و مشعلی را روشن می‌کند که به فضای سیاسی ایران نوری می‌تاباند تا در آن نابرابری جنسیتی قابل رویت شود. این حرکت سوژه زن را از سیاست مردانه رها کرد و این نوید را داد که زن به‌طور مستقل و بدون اینکه لازم باشد پشت‌سر دیگران قرار گیرد، قادر است برای حقوق‌اش دادخواهی کند.»

کاظمی توضیح می‌دهد که می‌توان بین این حرکت و سایر ‌حرکت‌های اجتماعی زنان در خاورمیانه پیوندی برقرار کرد: «خاورمیانه با تفوق سنت دیرینه مردسالاری، منطقه‌ای است که فرودستی زنان در آن حاکم بوده و حتی به‌عنوان امر فرهنگیِ ناگزیر پذیرفته شده است؛ یعنی گویا سرنوشت زن در این منطقه از جهان از غرب آسیا تا شمال آفریقا این است که با نابرابری، رنج، خشونت و فقر دمساز باشد و کنار بیاید. اما با وجود این نابرابری جنسیتی عمیق و شدید حرکت‌‌های اعتراضی و حق‌طلبانه زنان حدود یک‌قرن است که شکل گرفته و فراز و فرودهایی داشته اما در بهار عربی بود که ما نقش زنان را به شکل واضح و تاثیرگذار دیدیم.

درواقع زنان کشورهای منطقه ما در اعتراضات سیاسی و اجتماعی بهار عربی نقش برجسته‌ای داشته‌اند و حتی پیشرو این اعتراضات بوده‌اند. در مصر، تونس، لبنان، سودان و دیگر کشورها زنان پیشتاز اعتراضات اجتماعی بودند و در بعضی از این کشورها زنان دستاوردهای ملموسی هم داشته‌اند. ایران هم بخشی از این جغرافیاست و زنان ایرانی هم بخشی از این موج عصیان زنان در منطقه بوده‌اند. آنچه این حرکت‌های اجتماعی را به‌هم‌ پیوند می‌زند، سرگذشت مشترک زنان در این نقطه از جهان و قیام آنها علیه ستم و تبعیض است.» 

او مهم‌ترین وجه تمایز این حرکت را تبدیل‌شدن مسئله زنان به یک مسئله اجتماعی می‌داند و معتقد است که این حرکت، حرکت جمعی زنان و همین طور جامعه ایران است. حرکت اجتماعی‌ای که وجوهی از مسئله نابرابری جنسیتی را روشن کرد و به چالشی برای نظام فرهنگی، اجتماعی و سیاسی مردسالاری در ایران تبدیل شد؛ درواقع درحالی‌که حرکت زنان ایران به‌طور محدود و در حاشیه ‌حرکت‌‌های اجتماعی به حیات خود ادامه می‌داد، زن زندگی آزادی، جان تازه‌ای در آن دمید و مسئله زن را به یک مسئله اجتماعی تبدیل کرد که قابل نادیده‌گرفتن نیست. درواقع همان‌طور که مسئله نابرابری اقتصادی و فقر مسائل اجتماعی پراهمیت و نیازمند چاره‌اندیشی هستند، درحال‌حاضر مسئله زن هم یک مسئله اجتماعی است. 

کاظمی می‌گوید سایر تغییرات پذیرفته‌شده بسیار محدود هستند مثل بیشتر دیده‌شدن چهره زنان در رویدادها، بعضی جایگاه‌ها و دیوارهای شهر که البته منطبق با نگاه حاکم است و مطرح‌شدن لزوم تجدیدنظر درباره ممنوعیت موتورسواری زنان،‌ اما با وجود این تغییرات جزئی، هنوز تغییر بنیادین و اساسی در مورد حقوق زنان پذیرفته نشده: «مشارکت اقتصادی زنان در پایین‌ترین سطح ممکن است و خشونت علیه زنان بدون چاره‌اندیشی جریان دارد. حتی در مواردی قوانین جدید به زیان زنان در مجلس مطرح شده مثل قانون کاهش مهریه، یا سیاست‌های جمعیتی که با نقض حق کنترل زن بر بدن پیش می‌رود.»

بعد از سه‌سال، زنان در جامعه ایران کجا ایستاده‌اند؟ پاسخ کاظمی به این پرسش، تاکید بر آگاهی زنان و نسبت به قدرت و توانایی خود است و اعتقاد دارد که بیشترین تاثیر این حرکت بر زنان بوده است؛ اینکه می‌توانند خواست‌های خود را در جامعه مطرح کنند و به تحقق آن امید داشته باشند.

سارا سبزی-نسیم سلطان بیگی

🔹"آخرین خبر" در روبیکا
🔹"آخرین خبر" در ایتا
🔹"آخرین خبر" در بله