فعال اصلاح طلب: کورسوهای امید را دریابیم

هم میهن/متن پیش رو در هم میهن منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
بدرالسادات مفیدی-روزنامهنگار و عضو هیئترئیسه جبهه اصلاحات| رئیسجمهور پزشکیان دیروز پس از نواختن زنگ شروع به کار مدارس کشور، برای شرکت در اجلاس سالانه مجمع عمومی سازمان ملل، راهی نیویورک شد و عصر امروز در حالی سخنرانی خواهد کرد که بحث مذکره با آمریکا و احتمال دیدار با رئیسجمهوری این کشور منتفی شده است.
از هنگام ارسال نامه سه کشور اروپایی به شورای امنیت در ۶ شهریور (۲۸ اوت ۲۰۲۵)، فرآیند فعالسازی مکانیسم ماشه یعنی بازگشت خودکار همه تحریمهای سازمان ملل بدون نیاز به رأیگیری دوباره علیه ایران رسماً آغاز شده و تنها 3 روز تا پایان این فرآیند مهلت باقی مانده تا بتوان از تمامی ظرفیتهای دیپلماتیک خود استفاده کرد.
تمدید نشدن قطعنامه پیشنهادی لغو دائمی تحریمهای ایران در شورای امنیت در روز جمعه گذشته با ۴ رأی موافق، ۹ رأی مخالف و ۲ رأی ممتنع مانع استفاده از آخرین فرصت در نظرگرفته شده در چارچوب توافق هستهای سال ۲۰۱۵ یعنی برجام شد و در واقع مسیر را برای بازگشت تحریمهای سازمان ملل هموارتر کرد.
این در حالی است که وقتی دولت اول ترامپ دو سال بعد از خروج از برجام یعنی 5 سال پیش با طرح این ادعا که ایران تعهدات برجام را نقض کرده، از شورای امنیت خواست مکانیزم ماشه فعال شود، اعضای این شورا همراهی نکردند و شورای امنیت آن درخواست را با این استدلال که آمریکا پس از خروج از برجام، دیگر مشارکتکننده این توافقنامه نیست رد کرد.
در واقع درست است که با توجه به عدم همراهی مشارکتکنندگان باقیمانده در برجام با آمریکا، این رأی حقوقی جلوی فعال شدن مکانیزم ماشه در سال ٢٠٢٠ را گرفت، اما اینک دیگر این اروپاییهای عضو برجام مدعی عدم پایبندی اساسی ایران به مفاد این توافقنامه شدهاند.
هرچند در آستانۀ سفر دکتر پزشکیان به نیویورک کورسوهای امیدی شکل گرفت تا شاید این سفر مقدمه و فرصتی برای یافتن راهحلهای برونرفت از شرایط پیچیده و سخت ایجادشده برای ایران از طریق دیدار با سران کشورهای طرف درگیر و گفتوگو با آنها باشد اما رفتارهای غیردوستانه اخیر آمریکا و سه کشور اروپایی با ایران، احتمال نرمش و انعطاف آنها در این مقطع را بسیار کاهش داد و بعید است از تصمیم خصمانه خود به این راحتی منصرف شوند اگرچه وزیر خارجه در نیویورک گفتوگوهایی انجام داده است.
در این میانه نمیتوان از فشار جریان تندرو داخلی بر روی دولت غافل ماند که با اصرار بر اینکه بازگشت تحریمها تأثیری در وضعیت ایران نخواهد داشت، سخت در تلاشاند برنامه خروج از انپیتی و قطع همکاری کامل با آژانس انرژی اتمی را به پیش ببرند. به موازات بحثهای دیپلماتیک حاکمیت نمیتواند از چارهاندیشی برای حفظ انسجام و همبستگی ملی که مستلزم پیشبرد سیاست خارجی و پشتوانهای برای گرفتن امتیاز است، غافل بماند و این همبستگی جز با کاهش شکاف میان حاکمیت و ملت از طریق تغییر رویکرد در شیوه حکمرانی و اصلاحات ساختاری در داخل حاصل نمیشود.
هرچند بارها منتقدان مصلح این توصیه را مطرح کردهاند اما هیچگاه تغییر چشمگیری رخ نداده و به برخی اصلاحات صوری آن هم فقط در مقاطعی خاص بسنده شده گاه ایجاد محدودیت بیشتر فضای سیاسی کشور و بعضاً برخورد قضایی و امنیتی با این منتقدان را شاهد بودهایم. ضعیف شدن جامعه مدنی اعم از گروهها و احزاب سیاسی، انجمنهای صنفی، تشکلهای غیردولتی و سازمانهای مردمنهاد و حذف سرمایههای انسانی شایسته و چهرههای ملی از حضور در قدرت و از سوی دیگر نحیف شدن طبقه متوسط شهری ناشی از سنگینی بار فشار اقتصادی علاوه بر کنترل سبک زندگی آنها و سوق یافتن جماعت کثیری از این طبقه به موقعیت فرودستان طی سالیان دراز و در مقابل فربه شدن هواداران خاص و شکلگیری شبکههای قدرتمند فساد اقتصادی، درهمتنیدهشدن بحرانهای مختلف سیاسی- اجتماعی، از جمله پیامدهای ساختار معیوب حکمرانی است که اگر هر چه سریعتر در سیاستگذاریها و تصمیمات کلان برای اداره امور کشور اصلاحی صورت نگیرد، با توجه به تشدید فشارهای خارجی انسجام ملی را تهدید خواهد کرد.
برحسب همین ضرورت اخیراً جبهه اصلاحات ایران به عنوان یک جریان ائتلافی به انتشار بیانیهای ۱۱ بندی به اتکای استراتژی اصلاح از درون، اقدام کرد. این بیانیه که تحت نام آشتی ملی بر سر زبانها افتاد، تصویری از سه راه پیش رو در شرایط فعلی یعنی تداوم وضع موجود با آتشبسی شکننده و آیندهای مبهم، یا تکرار الگوی ۲۲ سال گذشته با انجام مذاکره تاکتیکی برای خرید زمان بیآنکه ریشه بحرانها درمان شود و یا انتخاب شجاعانه آشتی ملی و ترک تخاصم در داخل و خارج کشور؛ با هدف اصلاح ساختار حکمرانی ارائه کرده و سپس با تأکید بر راه سوم برای عملیاتی کردن اصلاحات ساختاری در دو حوزه داخلی و سیاست خارجی راهکارهایی را در چارچوب قانون اساسی پیشنهاد داد.
هرچند جبهه اصلاحات ایران بابت صدور این بیانیه که با احساس مسئولیت و به قصد نجات کشور، راهحلهای پیشنهادی خود را برای بازگشت به اصل حاکمیت مردم ارائه داده، مورد هجمه وسیع رسانههای تندرو و جریان افراطی قرار گرفت اما چنین حملاتی به توصیههای خیرخواهانه، واقعیت بحران ناکارآمدی در حل مسائل خرد و کلان کشور را تغییر نمیدهد.
نارضایتیهای گسترده مردمی با توجه به تورم و گرانیهای خارج از توان مالی کثیری از اقشار جامعه، رکود و رشد منفی تولید ناخالص ملی، ورشکستگیهای پیدرپی بنگاههای اقتصادی، قطعی آب و برق و تعطیل شدن تعداد زیادی از واحدهای بزرگ و کوچک صنعتی و تولیدی ناشی از آن و نیز متأثر از چالشهای ایران با نظام بینالملل و تحریمها و اختلال در واردات ماشینآلات موردنیاز و بیکار شدن کارکنان آنها و افزایش فقر و گرسنگی و...، رو به تزاید است.
دال مرکزی این بیانیه اتخاذ رویکرد آشتی ملی توسط حاکمیت است که چند سال قبل و پیش از شکلگیری اعتراضات 1401 از سوی سیدمحمد خاتمی مطرح شد اما پاسخ به آن بیمهری و نادیده گرفتن فرصتها بود. فرصتهایی که بارها در بزنگاههای حساس تاریخی برای حل بحرانها اعم از اقتصادی، اجتماعی و محیط زیستی پیش آمده اما به راحتی یکی یکی از دست رفت و آنچه برجای ماند تلنبار شدن بحرانها و تبدیل به ابرچالشهایی که مفر از آنها در غیاب همبستگی ملی و نبود جامعه مدنی قدرتمند ناممکن به نظر میرسد.
یک بار دیگر در اوج درگیریهای خیابانی و بگیر و ببندهای 1401، خاتمی برای جلوگیری از خودبراندازی و پایان دادن به منازعات حاکمیت و ملت، با تجدیدنظر در اصلاحطلبی به شیوه دوم خردادی، ۱۵ پیشنهاد را به منظور اصلاحات ساختاری در چارچوب قانون اساسی و با همان رویکرد آشتی ملی مطرح کرد اما مواجهه با این پیشنهادات نیز بیاعتنایی کامل بود و چنانکه در سایه این بیاعتنایی، دولت مرحوم ابراهیم رئیسی و سپس مجلس دوازدهم با کمترین میزان مشارکت مردم به لطف اعمال شدیدترین نظارت استصوابی در مقایسه با ردصلاحیتهای دورههای قبلی شکل گرفت که نهتنها بهبود شرایط برای مردم در داخل را به همراه نداشت بلکه در حوزه سیاست خارجی نیز نتیجه آن کاهش تلاشهای دیپلماتیک و افزایش رویکرد نظامی در منطقه و جهان بود.
این بار نیز بعد از ضعیف شدن نیروهای مقاومت همراه با ایران در منطقه، جنگ ۱۲ روزه ایران و اسرائیل و رو به پایان بودن مهلت فعال شدن مکانیزم ماشه و قرار گرفتن در آستانه خطر انزوای کامل بینالمللی، و از سوی دیگر فشارهای داخلی، جبهه اصلاحات ایران، انجام اصلاحات ساختاری را به حاکمیت گوشزد کرده و آشتی ملی و نتایج حاصل از آن را تنها راه نجات کشور و فرصتی دانسته که اگر باز هم مورد عنایت تصمیمگیرندگان اصلی کشور به منظور تأمین منافع ملی و حفظ تمامیت ارضی ایران و جلوگیری از هرج و مرج و فروپاشی، قرار نگیرد، دیری نخواهد گذشت که این امید نیز رنگ خواهد باخت.