نماد آخرین خبر
  1. برگزیده
تحلیل ها

واکاوی کارنامه ضعیف عراقچی: مسئله اساسی «جسارت» است

منبع
شرق
بروزرسانی
واکاوی کارنامه ضعیف عراقچی: مسئله اساسی «جسارت» است

شرق/متن پیش رو در شرق منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست

در ۴۰۶ روزی که از سکانداری عباس عراقچی بر دستگاه سیاست خارجی دولت چهاردهم گذشته است، آنچه رخ داده بیشتر به فهرستی از همه احتمالات منفی شباهت دارد تا به مسیری برای خروج کشور از بن‌بست؛ از استمرار رکود، سردی و حتی انجماد در روابط با برخی کشورها گرفته تا شکست مذاکرات هسته‌ای، وقوع جنگ در کشور و دست آخر هم بازگشت تحریم‌ها و قطع‌نامه‌های شورای امنیت. همه این اتفاقات به‌مثابه حلقه‌های زنجیری هستند که نهایتا کشور را به وضعیت بی‌سابقه کنونی کشانده‌اند. بی‌تردید نمی‌توان نقش شرایط دشوار داخلی، منطقه‌ای و بین‌المللی را نادیده گرفت، در‌عین‌حال سهم اشتباهات عراقچی در اتخاذ مواضع، تصمیمات، انتصاب‌ها و چینش‌های تیمی نیز در این فرایند پررنگ و انکارناپذیر است. کارنامه یک ‌سال ‌و یک ‌ماه‌ و ۹‌روزه او، به‌روشنی کلکسیونی از بحران‌ها را به نمایش می‌گذارد؛ کارنامه‌ای که برخلاف انتظارات اولیه، نه‌تنها امیدی برای خروج از بحران نیاورد بلکه تهران را در نقطه‌ای به‌غایت بحرانی‌تر قرار داد. در آغاز، تصور بر این بود که تجربه و پیشینه دیپلماتیک عراقچی، چه در دوره برجام و چه دوره احیای برجام، می‌تواند برای ایران روزنه‌ای از گشایش ایجاد کند؛ اما اکنون در برابر واقعیت تلخ «اَبَربحران»، تردیدی نیست که هنر و توان او در مدیریت شرایط، با پرسش‌های جدی روبه‌رو است.  برای بررسی دقیق‌تر و روشن‌تر کارنامه عباس عراقچی به گفت‌وگویی با دکتر ساسان کریمی، عضو هیئت علمی دانشگاه تهران و معاون مؤسسه پایاب، نشسته‌ایم تا از نگاه او، دلایل و پیامدهای عملکرد وزیر امور خارجه دولت چهاردهم را واکاوی کنیم.

‌ جناب کریمی، محوریت بحث با حضرت‌عالی ناظر بر آسیب‌شناسی و نگاه آسیب‌شناسانه به کارنامه ۴۰۶روزه عباس عراقچی است. برخلاف تصورات و ارزیابی‌های اولیه ما، اکنون در نقطه‌ای قرار داریم که بسیاری به کنایه می‌گویند حتی اگر سعید جلیلی هم وزیر خارجه بود، همین اتفاقات رخ می‌داد. اما با علم به مقوله ساختار-کارگزار و حوزه اختیارات وزیر امور خارجه در ترسیم و اجرای تصمیمات کلان سیاست خارجی و همچنین با در نظر گرفتن مجموعه‌ای از بحران‌ها، چه ترور اسماعیل هنیه که با آغاز به کار ریاست‌جمهوری پزشکیان همراه شد و چه وعده صادق ۲، بازگشت دونالد ترامپ به کاخ سفید، آغاز کارزار فشار حداکثری بر تهران، وقوع جنگ ۱۲روزه و... باز هم عباس عراقچی در جایی قرار گرفته که منتقد بسیار دارد. پیش از ورود به نقد و جزئیات این ناکامی‌ها، می‌خواهم به مصاحبه قبلی با شما درباره کارنامه عراقچی بازگردم که از آن دفاع کردید. اکنون هم بعد از یک ‌سال‌ و یک ‌ماه ‌و ۹ روز از سکانداری عراقچی، کماکان نگاه قبل را دارید؟

من با گفته شما مخالفم و پیش‌فرضی را که عنوان کردید، به‌هیچ‌عنوان قبول ندارم؛ چون اولا وضعیت تغییر پیدا کرده است، دوم اینکه من همواره ترکیبی از انتقاد و حمایت را در قبال کارنامه وزارت امور خارجه آقای دکتر عراقچی مطرح کرده‌ام‌.

‌ یادتان هست در مصاحبه قبلی در همین روزنامه «شرق»، شما حامی عراقچی بودید و از اقدامات او دفاع کردید؟

باز هم حرف شما را قبول ندارم. من از ایشان حمایت کردم، اما به این معنا نیست که همه اقدامات، تصمیمات و گفته‌های او را قبول دارم و این را به‌صراحت به شما در همین روزنامه «شرق» می‌گویم که اگر من جای آقای دکتر عراقچی بودم، شاید طور دیگری عمل می‌کردم و در اداره‌کردن دستگاه سیاست خارجی و حل پرونده‌های محوله، مسیر دیگری را طی می‌کردم. بنابراین نه من و نه هیچ فردی نمی‌تواند از تک‌تک اقدامات، تصمیمات و مواضع آقای دکتر عراقچی در این مدت دفاع کند. پس کماکان مانند مصاحبه قبلی، اکنون هم مواضع من‌ ترکیبی از دفاع و انتقاد است‌.

‌ همین‌جا توقف کنیم. تا انتهای مصاحبه صرفا روی انتقادات جلو می‌رویم و این پیش‌فرض را هم مدنظر داریم که رقبا و حتی دشمنان کشور‌ و مشخصا ترامپ و نتانیاهو، براساس اقتضای دشمنی و رقابت، به دنبال تحمیل فشار، جنگ، تحریم، قطع‌نامه و... در راستای منافع خود هستند. پس این پارامتر را کنار می‌گذاریم و فقط روی آسیب‌شناسی عملکرد عراقچی متمرکز می‌شویم که ایران به این نقطه رسید. واقعا چه شد که عراقچی انتظارات را برآورده نکرد؟ نه‌تنها انتظارات را برآورده نکرد، بلکه در نقطه مقابل آن چیزی که تصور می‌شد، قرار گرفت.

من نمی‌خواهم با این تندی که شما گفتید، مصاحبه را پیش ببرم. به هر حال آقای دکتر عراقچی در همین مدت بیش از یک‌ساله زحمات بسیار زیادی کشیدند، اما باید اذعان کرد که دستگاه سیاست خارجی دولت چهاردهم، چه در سال ۱۴۰۳ و چه در سال ۱۴۰۴، در خواندن بازی و سناریوهای رقبا و دشمنان، ضعیف و کم‌توان عمل کرد. با وجود توصیه‌هایی که به آقای دکتر عراقچی و دستگاه سیاست خارجی شده بود، آنها مسائل را جدی نمی‌گرفتند و توصیه‌ها را هم جدی نمی‌گرفتند.

‌ فقط همین مشکل بود که ما را به اینجا رساند؟

خیر، ضعف دیگر برخورد صنفی دستگاه سیاست خارجی بود که چندان برخورد دوستانه‌ای با اهالی خارج از دستگاه سیاست خارجی نداشت و نوعی دافعه وجود دارد.

‌ چرا؟

چون گویا تمایلی به گرفتن مشورت و همفکری با دوستان بیرون از وزارت خارجه وجود ندارد. همواره خود را جدا می‌کنند، به‌‌گونه‌ای که احساس نداشتن اعتمادبه‌نفس در آنها دیده می‌شود. اما پیرو نکته درستی که شما گفتید، همه می‌دانیم که عملکرد اسرائیل، آمریکا و اروپا علیه جمهوری اسلامی ایران ظالمانه است. اساسا روابط سیاست بین‌الملل هم عادلانه نیست و رفتار غرب هم در قبال ما کاملا زورگویانه است. همه اینها را می‌دانیم. اما ما که نمی‌توانیم منتظر تغییر رفتار آنها باشیم و این انتظار را داشته باشیم که در راستای منافع ما عمل کنند. نکته جالب اینجاست که همه کشورهای دنیا در همین چارچوب و در همین شرایط، دیپلماسی و سیاست خارجی خود را تعریف کرده و پیش می‌برند تا منافع و امنیت ملی خود را تأمین کنند. پس انتظار این بود که آقای دکتر عراقچی و دستگاه سیاست خارجی دولت چهاردهم در همین شرایط به دنبال ایجاد وضعیت یا تعریف وضعیت برای ایران باشند که به نظر من در این زمینه اهتمام کافی صورت نگرفت.

از طرف دیگر، آقای دکتر عراقچی باید «زمان‌شناس» و «مقدارشناس» هم باشد؛ به این معنا که نمی‌توان در عالم سیاست خارجی هر پیشنهاد یا راهکاری را در هر زمانی پی گرفت. سیاست خارجی مثل بازی تنیس یا پینگ‌پنگ می‌ماند. اگر شما راکت تنیس را با پنج ثانیه تأخیر بلند کنید، دیگر توپ در آن نقطه ثابت نمی‌ایستد؛ یعنی وقتی شما همان حرکت را انجام می‌دهید، وقتی توپ وجود ندارد، پس خروجی نمی‌بینید. عالم سیاست خارجی هم همین است؛ چون ما با یک فضا و وضعیت به‌شدت سیال مواجهیم. همه‌ چیز به‌سرعت و با شدت تغییر پیدا می‌کند و باید متناسب با زمان و مکان‌ تصمیم‌گیری کرد. تصمیم‌گیری در لحظه دیرتر یا زودتر، نتیجه مطلوب را در پی ندارد. بنابراین آقای دکتر عراقچی و تیم سیاست خارجی در زمان‌بندی راهکارها دقت عمل نداشتند. متأسفانه همه پیشنهادها، راهکارها و راه‌حل‌ها را با تأخیر پیش گرفتند. ضمن اینکه آقای دکتر عراقچی و دستگاه سیاست خارجی، دُز درخور توجه و متناسب با وضعیت بحرانی را هم اعمال نکردند. مثلا در جنگ ۱۲روزه، جمهوری اسلامی ایران هر روز یک راکت به سمت اسرائیل شلیک کند، در ظاهر تهران به دنبال پاسخ‌گویی و ادامه عملیات نظامی است، اما قطعا اثر لازم را برای برتری در جنگ به دنبال ندارد.

وقتی آن‌قدر ضعیف عمل کنیم که هیچ اثری ندارد، در واقع تفاوتی با انفعال پیدا نمی‌کند. پس در مجموع باید گفت آقای دکتر عراقچی‌ هم «دیر» و هم «کم‌اثر» عمل کرده است. از این‌رو در یک سال و یک ماه گذشته می‌توانستیم ابتکارات متعددی را روی میز بگذاریم، اما وقتی دیر شد، بهترین راهکارها هم دیگر جواب نمی‌دهد. طرف‌های مقابل هم براساس اقتضائات و منافع خود عمل می‌کنند و تا جایی که می‌خواهند یا تا جایی که می‌توانند، شرارت و رفتار زورگویانه خود را ادامه می‌دهند. پس اینکه آمریکایی‌ها و اروپایی‌ها به دنبال بهانه و فشار و زورگویی بودند، بله، در آن شکی نیست. اما بهانه‌زدایی و سیاست خارجی مؤثر، زمان، مکان و راه‌حل خود را دارد.

‌ حالا قبل از اینکه وارد بقیه مصادیق شویم، این سؤال را هم بپرسم که اگر از نگاه شما، اروپا، آمریکا و اسرائیل به دنبال بهانه و فشار و زورگویی بودند و سیاست خارجی مؤثر، زمان و مکان و راه‌حل خود را دارد، اگر ساسان کریمی، وزیر امور خارجه بود، چه زمانی را انتخاب می‌کرد که این سیاست خارجی مؤثر واقع شود؟ به‌طور مشخص‌ یک بازه زمانی می‌خواهم.

به باور من‌ از دور دوم مذاکرات مسقط‌ ما می‌توانستیم با ارائه راهکارها و راه‌حل‌ها، یک سیاست خارجی مؤثر را پیاده کنیم، نه اینکه همه‌چیز را به هفته آخر، روز آخر و ساعات و دقایق آخر مذاکرات حواله بدهیم.

‌ واقعا آن‌گونه که طیفی معتقدند، جنگ ۱۲‌روزه حاصل عملکرد ضعیف عراقچی در مذاکرات مسقط بود، هرچند خود او اخیرا عنوان کرده در هر دور مذاکره با ویتکاف، وی با دستور کار جدیدی از واشنگتن وارد  گفت‌وگوها می‌شد؟

خیر، من با این خط تحلیلی هم مخالفم که جنگ ۱۲روزه‌ آورده آقای دکتر عراقچی از شکست در مذاکرات مسقط است.

‌ حداقل می‌توانست طوری عمل کند که تروئیکا در جبهه اسرائیل بازی نکند؟

این را هم قبول ندارم؛ چون تروئیکا اساسا بر مبنای منافع خود عمل می‌کند.

‌ یعنی منکر این هستید که آلمان، فرانسه و انگلستان در خط ترسیم‌شده اسرائیل و آمریکا علیه ایران عمل کردند و در نهایت تروئیکا در جبهه اسرائیل قرار گرفت؟

من معتقدم تروئیکا در جبهه اسرائیل قرار نگرفت... .

‌ پس چرا این‌گونه در برابر ما عمل کردند؟

چون آنها انتقام جنگ اوکراین را از ما گرفتند.

‌ اینجا تناقض می‌بینم. پس به گفته شما اگر پای انتقام‌گیری جنگ اوکراین در میان باشد که قطعا هست، نمی‌شد به هر طریقی و در هر زمانی آلمان، فرانسه و انگلستان را راضی کرد؟

خیر، شما پیش‌داوری کردید. منظور من این است که ما می‌توانستیم، اما راهکارها، پیشنهادها و راه‌حل‌های ما خیلی دیر روی میز قرار گرفت. ما می‌توانستیم زودتر و مبتکرانه‌تر عمل کنیم.

 اتفاقا در راستای همین جمله شما، ما شاهد دو بسته پیشنهادی عباس عراقچی، چه در جریان تماس با وزرای خارجه اروپا و چه در جریان سفر به نیویورک و قبل‌تر از آن توافق قاهره بودیم. اما واقعا چرا وزیر امور خارجه با آن تجربه دوره برجامی، عملا همه‌چیز را به روزها و ساعات آخر، بعد از ارسال نامه تروئیکا برای فعال‌سازی مکانیسم ماشه حواله داد؟ چرا تصور داشت که با دیپلماسی دقیقه ۹۰ می‌تواند با کمترین هزینه موفق به مدیریت بحران شود؟

مسئله اساسی درخصوص آقای دکتر عراقچی، «جسارت» است. یعنی باید فرد در مقام وزیر امور خارجه، جرئت و توان پرداخت هزینه در داخل را داشته باشد. واقعا یک وزیر امور خارجه، آن‌هم در شرایط بحرانی کنونی، باید خود را از حاشیه امن بیرون بیاورد و جسارت و توان پذیرش هزینه‌های داخلی را داشته باشد که کنشگری لازم و تأثیرگذاری مثبت او بروز و ظهور پیدا کند.

‌ قطعا عراقچی از آخر و عاقبت جسارت و هزینه‌کرد داخلی می‌ترسد؟

بله، نکته شما درست است. این دست جسارت‌ها و هزینه‌کردن‌ها در داخل، آخر و عاقبت ندارد، اما به هر حال و به صراحت می‌گویم، اگر کسی نمی‌خواهد جسور باشد و با جسارت عمل کند، نباید مسئولیت وزارت امور خارجه را هم قبول کند. نمی‌شود که دوسره بازی کرد؛ از یک سو وزیر امور خارجه شد و از سوی دیگر در حاشیه امن قرار گرفت. به هر حال، کشور در یک شرایط سخت، بغرنج و پیچیده قرار دارد و آقای دکتر عراقچی هم می‌دانست در چه شرایطی وزیر امور خارجه می‌شود، راهکارها چیست و چه هزینه‌هایی را باید تقبل کند.

‌ چه می‌دانست و قبول نکرد و چه نمی‌دانست و قبول نکرد، هر دو عذر بدتر از گناه است؟

دقیقا، چون مثلا آقای دکتر صالحی به‌عنوان وزیر امور خارجه اسبق کشورمان، مذاکرات عمان را که مقدمات مذاکرات برجامی شد، در شرایطی شروع کرد و پی گرفت که اصلا چنین مذاکراتی در دستور کار نبود و کاملا در یک بن‌بست قرار داشتیم. اما آقای دکتر صالحی با جسارت جلو رفت و با هزینه در داخل، ایجاد وضعیت کرد. یعنی با پذیرفتن تمام مسئولیت‌ها و هزینه‌های داخلی، مذاکرات عمان را ایجاد کردند. آقای دکتر صالحی جسارت  به خرج دادند.

‌ و این هزینه‌کرد برای ایجاد وضعیت در عراقچی وجود ندارد؟

نه اینکه وجود ندارد. متأسفانه درخصوص آقای دکتر عراقچی، این هزینه‌کردن‌ها برای ایجاد وضعیت، کم‌رنگ‌تر است و اتفاقا به دلیل همین کم‌رنگ‌بودن جسارت است که بقیه اتفاقات رخ داد. حالا اینکه می‌توانستیم جلوی جنگ را بگیریم یا مذاکرات مسقط را به نتیجه برسانیم، موضوع دیگری است. اما در برهه‌های مشخصی می‌توانست تیم مذاکراتی را به شکل دیگری بچیند.

‌ منظور مشخص و مصداقی شما کیست؟ یعنی نباید روانچی و غریب‌آبادی مذاکرات را ادامه می‌دادند؟

لزومی ندارد که تیم مذاکره‌کننده حتما شورای معاونان وزیر امور خارجه باشد. اینجا جا داشت که آقای دکتر عراقچی به‌عنوان وزیر امور خارجه، نگاه صنفی کمتری را پی می‌گرفت و با هزینه‌کردن‌ها و ایجاد وضعیت و با وسعت دید و وسعت اختیارات، با تیم مذاکراتی دیگری گفت‌وگوها را پی می‌گرفت.

‌با این اوصاف و به باور شما، گفته عراقچی بهانه است که هر بار ویتکاف در پنج دور مذاکره، گفته‌هایش را تغییر می‌داد یا تیم مذاکره‌کننده ترامپ مشخص نبود که چه می‌خواهد یا چه می‌کند و از این دست موضع‌گیری‌ها؟

اینکه ما هر دور مذاکره می‌کردیم و بعد در دور بعدی، آمریکایی‌ها حرف خود را عوض می‌کردند، در عالم سیاست خارجی معنا ندارد، آن‌هم درخصوص آمریکایی‌ها. این مسئله بسیار  واضح است. 

خلق و خوی آمریکایی‌ها و به‌ویژه دولت ترامپ این‌گونه است که هیچ‌گاه روی مواضع خود ثابت نمی‌مانند و در کتاب‌های متعدد درباره دیپلماسی آمریکا به این مسئله اشاره شده است. اما با همین خلق و خو، همه کشورها دارند با آمریکا و با همین دولت ترامپ مذاکره و توافق انجام می‌دهند. دشمنان آنها هم دارند مذاکره می‌کنند. ما هم در دوره‌های قبلی با آمریکایی‌ها مذاکره کردیم و حتی در برهه برجام به توافق هم رسیدیم. طبیعتا دو ساعت مذاکره غیرمستقیم در عمان، ایتالیا یا هر جای دیگری به فواصل چند هفته‌ای که اسمش مذاکره نیست. کاملا مشخص و قابل پیش‌بینی بود که آن نوع مذاکرات با آن شیوه و با آن فواصل زمانی به نتیجه نمی‌رسد.

‌ باز هم تناقض. به نحوی دارید این نکته من را تأیید می‌کنید که شیوه مذاکرات عراقچی، مقدمات قطع‌نامه شورای حکام و در نهایت تجاوز اسرائیل را رقم زد؟

خیر، می‌گویم نوع مذاکرات می‌توانست به شیوه بهتر، جدی‌تر، منسجم‌تر، مداوم‌تر و در فواصل زمانی کوتاه‌تر انجام شود. شما نمی‌توانید انتظار داشته باشید که درباره یک بحران پیچیده مانند پرونده هسته‌ای، آن هم با یک طرف پیچیده مانند آمریکا و دولت ترامپ یا تروئیکای اروپا و با در نظر گرفتن منافع مختلف و حتی متضاد، چه در منطقه و چه در محیط جهانی، بشود با یک مذاکره دو‌ساعته، آن هم به فاصله چند هفته تا یک ماه، به نتیجه رسید؛ آن هم در مذاکرات غیرمستقیم. اگر بخواهیم تقسیم‌بندی کنیم، مذاکرات عمان در آن پنج دور، متوسط می‌شود ۱۵ دقیقه تا نیم‌ساعت مذاکره غیرمستقیم در هر هفته. حالا شما تصور کنید برای بحران هسته‌ای، بخواهیم با هفته‌ای ۱۵ دقیقه در مذاکره غیرمستقیم با آمریکا و دولت ترامپ به نتیجه برسیم؟ بدیهی بود آن نوع عملکرد، عملکرد واقع‌بینانه‌ای نبود. با وجود نکاتی که گفتم، اینجا جا دارد یک دفاعی هم از آقای دکتر عراقچی و تیم مذاکره داشته باشم که آنها به هر حال تمام تلاش خود را در حوزه اختیارات انجام دادند. نمی‌شود همه قصور، کوتاهی و شرایط کنونی را به گردن آقای دکتر عراقچی و تیم مذاکرات انداخت.

‌ چرا نمی‌شود؟ چون از ابتدای مصاحبه گفتیم تکلیف رقبا و دشمنان ایران کاملا مشخص هستند و بر اساس اقتضای خود عمل می‌کنند. قرار بر این بود که سهم عراقچی و تیم مذاکرات را در این بین روشن کنیم...

نکته شما درست. اما این را هم در نظر بگیرید، از یک نقطه‌ای به بعد، دیگر آقای دکتر عراقچی، تیم مذاکرات و در کل جمهوری اسلامی ایران، هر پیشنهادی روی میز گذاشتند، طرف مقابل قبول نمی‌کرد و هرچقدر تهران انعطاف از خود نشان داد، غربی‌ها و مشخصا واشنگتن دیگر پذیرا نبود. البته همان‌طور که در پاسخ به سؤالات قبلی گفتم، بخشی از آن هم به همان مدیریت زمان و ارائه راهکار درست، دقیق و متناسب با بحران در زمان درست است. شاید ما راهکار درستی با بسته پیشنهادی یا توافق قاهره داشتیم، اما دیر شده بود و چون زمان گذشته بود، دیگر بهترین پیشنهاد هم مؤثر واقع نمی‌شود.

حکایت آن راکت تنیسی است که اگر چند ثانیه دیرتر بالا بیاید، دیگر فایده ندارد. منتها باید سهم رقبا را هم ببینیم و تأکید کنیم که هر‌کسی، نه‌تنها آقای دکتر عراقچی، بخواهد با آنها مذاکره کند، گرفتار این خلق و خوی آمریکایی‌ها خواهد شد. منتها باید رفتار طرف مقابل را بداند و با علم و آگاهی به این پیچیدگی‌ها و خلق و خوی آمریکایی‌ها، مذاکرات را با شرایط درست، راه‌حل درست و در زمان و مکان درست پی بگیرد. به‌‌ویژه درباره آقای دکتر عراقچی که سابقه طولانی در وزارت امور خارجه دارد و در مذاکرات برجام حضور داشت، به طریق اولی این انتظار می‌رفت.

‌ از دیگر مصادیق بگوییم. محمد صدر (عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام) در مصاحبه جنجالی اخیر خود، انتقاد جدی به عراقچی داشت که او ادبیات دیپلماتیک ندارد و مرتبا با ادبیات نظامی به دنبال خط و نشان کشیدن و تهدید است. درست است که ما شاهد جنگ ۱۲‌روزه و فضای امنیتی بودیم، اما به قول حشمت‌الله فلاحت‌پیشه، تنها کار یک دیپلمات آن است که جنگ را از کشور دور کند و وقتی کشور وارد جنگ شد، یعنی رفوزه‌شدن وزیر امور خارجه و تیم سیاست خارجی. شما تا چه حد این نقد را قبول دارید؟

ادبیات وزیر امور خارجه، ادبیاتی است که شاید بعضی‌ها آن را بپسندند و بعضی آن را نپسندند.

‌ شما چطور؟ آن را می‌پسندید یا نمی‌پسندید؟

نه، من این ادبیات را نمی‌پسندم.

‌ به چه دلیل؟

ادبیات نظامی مختص مسئولین نظامی و امنیتی است و ادبیات دیپلماتیک هم مختص وزیر امور خارجه و دیپلمات‌ها. شاید در این بین، کسانی که این ادبیات را می‌پسندند، معتقد باشند این نوع ادبیاتی که آقای دکتر عراقچی به کار برده است، برای موازنه و اهرم چانه‌زنی بیشتر و رجزخوانی‌ها شکل خواهد گرفت، اما متأسفانه این دست مواضع باعث یکنواختی در سخنان مقامات داخلی می‌شود و در قرائت بیرونی، صلابت کمتری را داشته باشد. واقعیت امر آن است که دشمنان و رقبای جمهوری اسلامی ایران، هیچ‌گاه ارزیابی نظامی خود را بر اساس گفته‌ها و مواضع کلامی یا خط و نشان کشیدن‌های آقای دکتر عراقچی ترسیم نمی‌کنند، بلکه با اشراف اطلاعاتی و آگاهی از میزان توان نظامی، دست به ابتکارات و اقدامات خود می‌زنند. آنها منابع موثق‌تری برای گرفتن اطلاعات دارند. اگرچه ما شاهد وقوع جنگ ۱۲روزه بودیم، اما اینکه تصور کنیم آقای دکتر عراقچی به عنوان وزیر امور خارجه بتواند با یک لحن، ادبیات نظامی و خط و نشان کشیدن‌ها، طرف مقابل را بترساند یا انفعال و انعطافی در آنها ایجاد کند، کاملا دور از واقعیت است. چیزهایی که واقعا برای غرب ترسناک است، آنها را می‌ترساند و چیزهایی هم که ترسناک نباشد، در آنها تأثیری ندارد. با لحن و ادبیات آقای دکتر عراقچی، چیزی عوض نمی‌شود، کمااینکه حتی با تهدیدات آقای دکتر عراقچی هم دیدیم چیزی عوض نشد. جنگ شد، ترور شد، اسنپ‌بک فعال شد و تحریم‌ها برگشت. لذا من این ادبیات را در شرایط فعلی، ادبیات درست و مناسبی برای آقای دکتر عراقچی و دیگر مقامات دستگاه سیاست خارجی نمی‌بینم.

‌ درباره نگاه صنفی که عنوان داشتید، می‌توان از زاویه دیگری به مسئله ورود کرد. اینکه عراقچی در این مدت، انتصاب‌هایی را در وزارت امور خارجه انجام داده که به‌هیچ‌عنوان قابل دفاع نیست. از انتخاب وحید جلال‌زاده به عنوان معاون کنسولی وزارت امور خارجه تا حسین نوش‌آبادی به عنوان معاون پارلمانی وزارت خارجه... در صورتی که هیچ‌کدام از این افراد شناخت و تجربه دیپلماتیک ندارند. اتفاقا همین دست انتصابات در وزارت امور خارجه مورد انتقاد طیفی از دیپلمات‌ها قرار گرفته است و شائبه معامله سیاسی عراقچی با برخی جریان‌های داخلی را به ذهن متبادر می‌کند...

این سؤال شما بیشتر یک سؤال مربوط به حوزه سیاست داخلی است که من به آن ورود نمی‌کنم. درباره انتصاب افرادی که نام بردید یا سایرین، شاید محاسبات و مناسباتی وجود داشته باشد که به صلاحدید و روش مدیریتی آنها، اکنون باید از این افراد استفاده کرد. من خیلی به بازی جریانات اصلاح‌طلب و اصولگرا وارد نیستم، به آن اشراف ندارم و خیلی هم علاقه و تمایل ندارم که در این باره اظهارنظری بکنم. اما منظور مشخص من از مسئله صنفی یا برخورد صنفی وزارت امور خارجه در دولت آقای دکتر عراقچی این بود که برخی از افراد بیرون از وزارت امور خارجه که دانش و سواد آکادمیک این حوزه را دارند و صلاحیت، توان و تجربه بالاتری هم دارند، اکنون طرف مشورت وزارت امور خارجه قرار نمی‌گیرند و در این باره نوعی دافعه وجود دارد.

‌ یکی دیگر از مصادیق انتقادی به عباس عراقچی، پیش‌بینی‌های درست در کنار تحلیل‌های غلط است. عراقچی، چه زمانی که هنوز وزیر امور خارجه نبود و چه زمانی که به سکان‌داری سیاست خارجی دولت چهاردهم رسید، پیش‌بینی تقریبا درستی از تحولات داشت، اما چه شد که پیش‌بینی درست به یک تحلیل درست و یک تصمیم‌گیری درست منتج نشد؟

روش حل کم‌هزینه و پر‌فایده بسیار مطلوب است، اما در هر زمانی امکان پیگیری آن وجود ندارد. لذا اگر برخی این روش‌ها را پیشنهاد نمی‌کنند، نه اینکه عقل‌شان نمی‌رسد یا در حال خیانت به منافع و امنیت ملی کشور هستند، بلکه شرایط آن وجود ندارد. کما‌اینکه ما در دولت مرحوم رئیسی هم شاهد همین وضعیت بودیم. چرا اجازه داده نشد که در انتهای دولت دوازدهم و حتی در دولت سیزدهم، برجام احیا شود؟ چون تصور این بود که با امتیازات بیشتری می‌توان برجام را احیا کرد و در عین حال هزینه کمتری پرداخت کرد، اما در انتها دیدیم که نشد. اکنون هم همین ادعا مجددا وجود دارد و همین تحلیل غلط روی پیش‌بینی‌های آقای دکتر عراقچی که درست بودند، سایه انداخت. در این دوره هم تصور می‌شد که می‌توانند هزینه کمتری بپردازند و امتیازات بیشتری دریافت کنند یا حداقل همین مقداری که غربی‌ها می‌خواهند را می‌توانند بدهند، اما با هزینه کمتر. اما در نهایت دیدیم که این اتفاق نیفتاد و کسی هم که توافق نکرده باشد، نمی‌تواند مورد بازخواست قرار گیرد، چون دیکته نانوشته غلط ندارد. مثلا درباره برجام، اکنون همه انتقادات متوجه توافق هسته‌ای است، چون توافقی است که انجام شده و نقاط ضعف و قوت آن مشخص است.

‌ و اینجاست که دوباره پارامتر جسارت و هزینه‌کرد توسط وزیر خارجه پررنگ‌تر می‌شود؟

دقیقا. در یک وضعیت بحرانی، وزیر امور خارجه باید بین هزینه شخصی و هزینه منافع ملی، یکی را انتخاب کند.

‌ سؤالات بسیاری دارم، اما برای پرسش پایانی، این را هم به بوته نقد ببریم که بعد از وقوع جنگ ۱۲روزه و تجاوز اسرائیل، کلیدواژه «تغییر پارادایم» در کشور پررنگ شد. مشخص‌ترین، جدی‌ترین و مستقیم‌ترین تغییر پارادایم، ناظر به حوزه سیاست خارجی بود و تصور می‌شد که سیاست خارجی بعد از جنگ با قبل از جنگ، تفاوت فاحشی پیدا می‌کند. چه شد که این تغییر ریل شکل نگرفت و نهایتا به جایی رسیدیم که از بامداد یکشنبه این هفته، شاهد بازگشت قطع‌نامه‌های شش‌گانه شورای امنیت بودیم؟ آیا آینه عبرتی به نام محمدجواد ظریف باعث شده است که وزرای بعدی دیگر سراغ جسارت و هزینه‌کرد از خود نباشند و یک مسیر مطلوب کم‌هزینه در راستای منافع ملی و امنیت ملی را تعریف نکنند و پیش نبرند؟

سؤال شما دو بخش داشت. درباره بخش پایانی، اینکه واقعا آقای دکتر ظریف به آینه عبرتی برای دیگر وزرا تبدیل شده است، خب طبیعتا وقتی شما می‌بینید که پرتوان‌ترین و لایق‌ترین دیپلماتی که طی ۴۰ سال گذشته، بهترین و بیشترین ابتکارات را به خرج داده است و با جسارت تمام از خود هزینه کرده و هزینه می‌کند تا منافع و امنیت ملی تأمین شود، این‌گونه با او برخورد و آقای دکتر ظریف قربانی می‌شود، طبیعتا شرایطی را به وجود می‌آورد که دیگر وزرا احتیاط بیشتری به خرج بدهند و حاضر نباشند از خود جسارت به خرج داده و هزینه کنند. این به‌هیچ‌عنوان برای دستگاه مدیریت کشور خوب نیست که شرایطی را تعریف کنیم که مسئول یا وزیر، حاضر به هزینه‌کردن نباشد و قدرت و توان جسارت را از او بگیرند. مدیرانی موفق بودند و هستند که جسارت داشتند و هزینه کردند. اما اینکه چرا جنگ ۱۲‌روزه تبدیل به نقطه عطفی در سیاست خارجی نشد و شاهد تغییر پارادایم در دیپلماسی دولت چهاردهم نبودیم، به این دلیل است که ما گرفتار تحلیل‌های پیشین خود هستیم. به بیان دیگر، اصطلاحا ما در صف آش خودمان ایستاده‌ایم. واقعا ما در دنیا کمتر موردی شاهد داریم که مقامات و مسئولیتشان مرتبا در تلویزیون و دیگر رسانه‌ها در حال موضع‌گیری و تحلیل باشند. خب این میزان از پرگویی، یک ادبیات و گفتمانی را ایجاد می‌کند که مانند یک طناب طولانی، دور دست و پای مسئولین را می‌بندد و فرصت برای ابتکار عمل از آنها گرفته می‌شود.

🔹"آخرین خبر" در روبیکا
🔹"آخرین خبر" در ایتا
🔹"آخرین خبر" در بله

اخبار بیشتر درباره

اخبار بیشتر درباره