چرخش باهنر؟

صبح نو/متن پیش رو در صبح نو منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
نشست اخیر جامعه اسلامی مهندسین با سخنرانی محمدرضا باهنر، نه تنها یک نشست رسانهای معمول نبود، بلکه به یکی از بحثبرانگیزترین موضعگیریهای سالهای اخیر از سوی یکی از چهرههای قدیمی اصولگرایی تبدیل شد. باهنر در جایگاه دبیرکل این تشکل که خود را عضو «جبهه پیروان خط امام و رهبری» معرفی میکند، رسماً اعلام کرد که «اعتقادی به حجاب اجباری نداشته و ندارد»، و حتی پا را فراتر گذاشته و مدعی شد «قانون حجاب اجباری در کشور لازمالاجرا نیست». این اظهارات، پرسشهای اساسی درباره هویت سیاسی جریان راست سنتی و میزان پایبندی آن به ارزشهایی که سالها خود را نماینده رسمی آن معرفی میکرد، بهوجود آورده است.
وقتی دبیرکل جامعه اسلامی مهندسین، موضع رسمی جریان خود را نقض میکند
سخنان باهنر درباره «پایان حجاب اجباری» را نمیتوان یک اظهار نظر شخصی دانست. این جملات در جایگاه یک فعال فرهنگی یا چهره دانشگاهی بیان نشد؛ بلکه از زبان دبیرکل یکی از قدیمیترین تشکلهای اصولگرا، رئیس جبهه پیروان خط امام و رهبری و نماینده ادوار مجلس مطرح شد. بنابراین مخاطب این سخنان نه فقط رسانهها، بلکه بدنه اجتماعی جریان انقلابی و حتی نهادهای رسمی کشور بودند.
سؤال اساسی این است:آیا آنچه باهنر گفته، موضع رسمی «جامعه اسلامی مهندسین» است؟ اگر هست، چرا این تشکل بهصورت رسمی بیانیه نمیدهد و اعلام نمیکند که موضعش در قبال مسئله حجاب تغییر کرده است؟ و اگر صرفاً نظر شخصی باهنر است، آیا رسمی است که دبیرکل یک تشکل، نظر شخصی خود را به نام تشکیلات بیان کند؟
تناقض از همینجا آغاز میشود؛ باهنر در جایگاه تشکیلاتی سخن میگوید، اما مضمون سخنش تکنوکراتیک و شخصی است. این همان الگوی رفتاری است که در سالهای گذشته حسن روحانی و برخی چهرههای دولت یازدهم دنبال میکردند؛ استفاده از اعتبار ساختار برای بیان مواضع شخصی.
از مسئله فرهنگی حجاب تا دوگانهسازی خطرناک «زندگی / دین»
باهنر تنها به نفی حجاب اجباری اکتفا نکرد، بلکه با تقسیمبندی جامعه به «۱۰ درصد حزباللهی که نمیخواهند زندگی کنند» و «۹۰ درصد که میخواهند زندگی کنند»، سطح مسئله را از بحث فقهی - فرهنگی به یک دوگانهسازی خطرناک اجتماعی ارتقا داد.
این تقسیمبندی، چند پرسش اساسی را پیش میکشد: اول اینکه این آمار ۱۰/۹۰ بر اساس کدام تحقیق رسمی است؟ نظرسنجی ملی؟ برداشت شخصی؟ گزارش دفتر مشاوران؟
دوم آنکه کسی که به حجاب اعتقاد دارد یا سبک زندگی دینی دارد، یعنی «زندگی نمیکند»؟ آیا دینداری ضد زندگی معرفی میشود؟ همین تقسیمبندی، ایجاد قطبیسازی اجتماعی نیست؟ همان روندی که سالها اصلاحطلبان متهم به آن بودند.
باهنر ناخواسته یا آگاهانه، سبک زندگی غربی را مترادف «زندگی» معرفی کرده و سبک زندگی اسلامی را در مقابل آن قرار داده است. این الگو، دقیقاً همان روایتی است که رسانههای معاند میکوشند القا کنند: حجاب در برابر آزادی، دین در برابر زندگی، ایمان در برابر شادی.
آقای باهنر! شما که سالها در مجلس با عنوان مدافع اسلام و انقلاب شناخته میشدید، اکنون از چه گفتمانی دفاع میکنید؟
مناظره با شکوریراد، گفتوگو یا واگذاری موضع؟
باهنر در نشست خود به مناظرهاش با «شکوریراد» اشاره کرده و آن را نماد «گفتوگوی ملی» معرفی میکند. اما هر ناظری که آن برنامه را دیده باشد، میداند که آن مناظره، بیش از آنکه گفتوگوی چالشی باشد، به یک میزگرد آرام بدون مقاومت فکری شبیه بود.
در آن برنامه: هیچ نقطه اختلافی به چالش کشیده نشد. شکوریراد آزادانه گفتمان اصلاحطلبی خود را بیان کرد و باهنر بیشتر شنونده بود تا مناظرهکننده. این یعنی بخش سنتی اصولگرایی دیگر حتی شهامت دفاع از مواضع خود را ندارد. اگر مناظره میکنیم برای اینکه موضع مشخصی ارائه دهیم، نه برای اینکه با ژست فراجناحی تنها نقش یک «مدیر جلسه مؤدب» را بازی کنیم.
اصولگرایی، اگر به «تعارف و مماشات» تقلیل یابد، تبدیل به یک سایه سیاسی خواهد شد.
مواضع اخیر باهنر را باید در یک چارچوب کلانتر تحلیل کرد: بحران هویت در جریان راست سنتی.
این جریان نه مانند جبهه پایداری مرزبندی شفاف دارد، نه مانند اصلاحطلبان تکلیف خود را با جامعه روشن کرده، نه مانند دولت سیزدهم درگیر میدان اجراست. بلکه در میانه ایستاده و امید دارد هم از اصولگرایان عقب نماند، هم از چشم رسانههای لیبرال نیفتد. اما سیاست با حالت «هم این و هم آن» قابل اداره نیست. یا باید صریح گفت حجاب به عنوان یک قانون شرعی - اجتماعی باید بماند، یا باید مثل حسن روحانی گفت «بگذارید مردم راحت باشند».
نمیشود در روزنامه جوان یادداشت انقلابی نوشت و شب در رسانهها اعلام کرد «حجاب اجباری لازمالاجرا نیست».
شفافیت یا خروج از ادعای نمایندگی گفتمان انقلاب
سخنان اخیر باهنر را میتوان یک نقطه عطف دانست؛ نقطهای که در آن یکی از چهرههای باسابقه اصولگرایی، عملاً از مواضع تاریخی خود عبور کرده. این عبور یا باید صادقانه اعلام شود یا نقد شود.
اگر جامعه اسلامی مهندسین و جبهه پیروان خط امام و رهبری، موضعشان تغییر کرده، رسماً اعلام کنند که از این پس دیدگاهشان نسبت به حجاب، سبک زندگی و مسائل فرهنگی، «آزادانه و غیرالزامی» است. اما اگر چنین نیست، باید مرزبندی خود را با مواضع فردی باهنر روشن کنند.
در نهایت، سؤال اصلی همچنان پابرجاست: آیا اصولگرایی باهنر قرار است همچنان «خط امام» بماند یا به «مصلحتگرایی فرهنگی» شبیه الگوی حسن روحانی تبدیل شود؟ پاسخ به این سؤال، نه در دانشگاهها، که در سخنان همین چهرههای باسابقه تعیین میشود. و این سخنان باهنر نشان داد که موضع رسمی برخی چهرهها دیگر با گفتمان انقلاب همراستا نیست.
بحث دیگر آنکه اقای محمدرضا باهنر عصر دیروز ( شنبه ۱۲ مهر) در نشست خبری خود با اصحاب رسانه میفرمایند «من صراحتا عرض کردم که عدهای دنبال این بودند که حجاب باید اجباری باشد. من از روز اول اعتقادی به حجاب اجباری نداشته و ندارم»!
ایشان توضیح ندادهاند که منظورشان از به کارگیری واژه «حجاب اجباری»! چیست؟! آیا حجاب را یک واجب شرعی و ضرورت قانونی میدانند یا نه؟ اگر حفظ حجاب یک ضرورت قانونی است ــ که هست ــ چرا نباید رعایت شود؟ و اگر یک واجب شرعی و دستور اکید اسلامی است (که هست) با کدام منطق قانونی و باور اسلامی، رعایت آن را لازم نمیدانند؟!
استفاده ایشان از واژه «حجاب اجباری» ! که از سوی دشمنان اسلام و انقلاب و با هدف غیر ضروری و ضد آزادی بودن حجاب، ساخته و پرداخته شده است نیز جای درنگ و تامل دارد!
آقای باهنر در ادامه همان مصاحبه با اشاره به توقف اجرای قانون عفاف و حجاب میگوید: «قانون حجاب اجباری لازمالرعایت نیست. با رایزنی شورای امنیت ملی این مصوبه مجلس متوقف شده است»! که باید گفت اولاً؛ نام آن مصوبه «قانون حجاب اجباری» نیست. قانون «حجاب و عفاف» است و ثانیاً؛ شورای عالی امنیت ملی، مصوبهای در این خصوص نداشته است و توقف آن با تصمیم سران قوا صورت گرفته است!
آقای باهنر میفرمایند: «حجاب اجباری نیست، اما تا چقدر برهنگی آزاد است؟ بالاخره تا یک حدی باید باشد. همه کشورها در پوشش عرف دارند باید حتما رعایت کنیم. اما اینکه اجباری این نوع حجاب باشد، اشتباه است»!
کاش آقای باهنر توضیح میدادند که آیا فقط برهنگی را جرم میدانند؟ و از نظر ایشان، کشف حجاب، مادام که به برهنگی نرسیده باشد مجاز است(!) اگر چنین برداشتی دارند که متاسفانه از اظهارات ایشان همین گونه برداشت می شود، انتظار آن است که بفرمایند این دیدگاه با کجای قوانین جاری و مبانی شرعی انطباق دارد؟!
امید آن که جناب باهنر درباره دیدگاه سؤالبرانگیزی که مطرح کردهاند و در مغایرت آشکار با قوانین جاری و مبانی شرع مقدس اسلام است توضیح بدهند و چنانچه منظور دیگری داشتهاند، اظهارات ناصواب خود را اصلاح بفرمایند.