نماد آخرین خبر
  1. برگزیده
تحلیل ها

در رکابِ باد؛ افزایش زنان موتورسوار

منبع
اعتماد
بروزرسانی
در رکابِ باد؛ افزایش زنان موتورسوار

اعتماد/متن پیش رو در اعتماد منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست

زنان موتورسوار همچنان در انتظار دریافت گواهینامه‌ای که از آنها دریغ شده است

شفق محمد حسینی| قرمزِ گوجه‌ای، آبی آسمانی، بنفشِ یاسی، زردِ قناری؛ این رنگ‌ها چندی است خیابان‌های نه تنها تهران، بلکه شهرهای دیگر را نیز آب و رنگی تازه بخشیده است. دیگر وسط حجم ترافیک و دود، تنها موتورسیکلت‌های غرق دود و سیاهی را نمی‌بینید که برخی‌شان حتی ماه‌هاست رنگِ آب و دستمال را ندیده‌اند، این میان موتورهای بدون دنده و اسکوتر با رنگ‌های متنوعی در خیابان درحالی می‌درخشند و برق می‌زنند که راننده‌هایشان هم تفاوت بسیاری با دیگر موتورسواران دارند. زنانی که هرروز صبح، غیر از خانه، موتورهایشان را هم آب و جارو می‌کنند تا نه تنها زندگی که وسیله نقلیه‌شان هم از دور برق بزند؛ بدرخشد، چون خودشان  وقتی سوار بر موتورسیکلت خود میان باد می‌رانند و می‌درخشند و به پیش می‌روند. نه شاخ دارند و نه دم؛ فقط زنانی هستند با جسارتی بیش و علاقه‌ای متفاوت؛ زنان موتورسوار. 

یک ترسِ مزمن، همیشه خلاقیت‌ها و جسارت‌های زنان را از کودکی دور زده است، به خصوص در نسل‌های قبل‌تر، زنان با این ترس رشد کرده‌اند. در جامعه‌ای که تاحدی هنوز زنان پشت رل‌نشین را هم برنمی‌تابد، دیگر چه رسد به اینکه در رکابِ باد و سوار بر انواع موتورسیکلت‌های دنده‌ای و اتومات، روزشان را شب کنند. زنانی که چنددهه قبل، برای پوشیدن یک شلوار شیش جیب یا به قول امروزی‌ها کارگو یا کوتاه کردن بیش از اندازه موهای سرشان تا چند محله آن طرف‌تر باید جواب پس می‌دادند. همین مساله سبب شد در گفت‌وگو با اغلب زنان موتورسوار، مجبور به‌سانسور بخش مربوط به جزییات موتوری که سوار می‌شوند، شوم. اغلب به دلیل ترس از کشف هویتشان به خصوص آنها که موتور دنده‌ای سوار می‌شدند، ترجیح دادند که هیچ جزییاتی از نوع موتور و رنگش حتی بیان نشود. همین سبب سانسوری ناخواسته شد که در درون همه زنان به نوعی زیست می‌کند تا نتوانم به برخی از جزییات شخصی‌تر در روایت‌های این زنان اشاره‌ای کنم تا خاطرشان آزرده نشود. ترس از گرفتن موتور و برخورد پلیس با آنها، به خصوص در سال‌های قبل‌تر، جدا از خطری که همه برای موتور راندن پیش‌بینی می‌کنند، خود سبب شده است بسیاری از زنان با وجود علاقه‌ای که داشته و دارند، به سمت موتورسواری نروند. اما این میان عده‌ای جسارتی بیشتر به خرج دادند و حالا برخی زنان بیش از پنج سال است که موتور می‌رانند. هرچند هنوز حسرت موتورسواری به دل برخی که یا خانواده‌هایشان اجازه نمی‌دهند موتورسوار شوند یا خودشان هنوز کمی ترس دارند، مانده است. اینجا اغلب مردم، موتورسواری را درحالی پرخطر می‌دانند که همه خیابان‌ها مملو از موتور است. باوجودی که تعداد قابل‌توجهی از مردان کلاه ایمنی به سر ندارند، زنان موتورسوار که اغلب موتورهای سبک را می‌رانند، سعی در رعایت حداکثری قوانینی می‌کنند که دریافت گواهینامه موتورسواری را برای آنها قدغن کرده است. 

تا چند دهه قبل برخی حتی رانندگی زنان  را هم  برنمی‌تابیدند
تا یکی، دو دهه قبل‌تر حتی رانندگی زنان نیز خیلی رایج نبود. برخی همچنان حتی با وجود داشتن گواهینامه توسط اقوام از رانندگی منع می‌شدند. یکی از نزدیکانم بیش از یک دهه قبل با وجودی که گواهینامه داشت ولی می‌گفت مادرشوهرم مدام در گوش همسرم می‌خواند که «ماشین را نده دست زنت، این دوتا بچه‌رو به کشتن می‌ده.» زن درنهایت با وجود همه ترس‌هایی که قوم شوهرش به جانش ریختند، راننده خوبی شد. اما برخی هم با زنان راه آمدند و راه را حتی برای موتورسواری آنان باز کردند. زن جوان دیگری که یک فرزند دارد و مادرشوهرش طبقه بالای خانه‌شان زندگی می‌کند، موتور دنده‌ای را حدود 10‌سال است که می‌راند. شوهرش هم که از فامیل خودشان بوده است، وقتی اشتیاق زن را می‌بیند، در جواب باقی اهل خانه می‌گوید که «دوست دارد دیگر، چکارش کنم؟» زن با موتورش در شهر می‌چرخد و گاز می‌دهد. شب‌ها هم در بازگشت از محل کارش، موتور را در حیاط پارک می‌کند. خودش می‌گوید که فیلم‌ها و تصاویری که از موتورسواری‌اش به اشتراک می‌گذارد، نه تنها سبب افزایش دنبال‌کننده‌هایش شده، بلکه به کسب و کارش هم رونق تازه‌ای داده است. او که در محل کار خود بیشتر با زنان سر وکار دارد، می‌گوید این روزها زنان ساده‌تر از قبل می‌توانند فعالیت‌هایی را که تا چند سال قبل فقط به اصطلاح مردانه می‌دانستند، انجام دهند و همه زنان دیگر هم تشویقش می‌کنند و او را زنی شجاع می‌دانند که الهام‌بخش دیگران است. 

موتورسیکلت‌هایی که زنان انتخاب می‌کنند اغلب از میان موتورهای اسکوتر و اتومات است، هرچند برخی هم دنده‌ای‌ها را ترجیح می‌دهند، اما تعدادشان کمتر از زنانی است که موتورسیکلت اتومات سوار می‌شوند. مهم‌ترین دلیلش هم سبک‌تر بودن و یادگیری آسان‌تر استفاده از موتورهای اتومات است. در همه موتورسیکلت‌ها، مخزن سوخت در روبه روی راکب قرارگرفته است که در اسکوترها این بخش به زیر زین انتقال پیدا کرده است تا فضای جلوی سرنشین بازتر شده و راکب بتواند جای مناسب‌تری برای قراردادن پاهایش داشته باشد که همین مساله به تسلط بهتر و راحتی نشستن برای زنان کمک بیشتری می‌کند تا انتخاب یک اسکوتر برقی یا بنزینی که از حدود سی میلیون تومان آغاز می‌شود، برایشان جایگزینی سریع‌تر از استفاده از خودرو در خیابان‌های شلوغ شهر باشد. یکی از فروشندگان انواع اسکوتر به «اعتماد» می‌گوید که حدود 65درصد از خریداران اسکوتر زنان هستند. اغلب هم به دلیل تردد در سطح شهر، انجام خریدهای روزانه، رساندن فرزندانشان به مهدکودک یا مدرسه، به دلیل حجم ترافیک و نبود جای پارک مناسب برای خودرو، در رفت و آمدهای محلی خود، در مسیرهای کوتاه از این وسیله نقلیه استفاده می‌کنند . 

با افزایش بهای یک خودروی راحت و ایمن، برخی زنان ترجیح دادند که کمی در باد جولان دهند و سوار بر راکبی شوند که آنها را با سرعتی بیشتر به مقصد می‌رساند. یکی از زنان موتورسواری که سی و چهارساله است و چندماه بیشتر نیست اسکوتر خریده به «اعتماد» گفت: «باوجودی که حتی گواهینامه رانندگی هم ندارم و اصلا علاقه‌ای نیز به آن نداشتم، اما از چند ماه قبل وقتی تعداد بیشتری از زنان را سوار بر اسکوتر در خیابان دیدم، تصمیم گرفتم که تجربه‌اش کنم. مهم‌ترین دلیل من هزینه‌ای بود که برای رفت و آمد به محل کار پرداخت می‌کردم، به دلیل خستگی زیاد اغلب روزها با تاکسی‌های اینترنتی رفت و آمد می‌کردم و این مساله هزینه زیادی را به من تحمیل می‌کرد تا اینکه تصمیم گرفتم موتور بخرم. موتور من هم اسکوتر بنزینی است. یک ماه اولی که خریدم، کلاه نداشتم و تنها برخوردی که پلیس راهنمایی و رانندگی با من داشت، این بود که لطفا از کلاه استفاده کن و تا این چندماه هم غیر از آن هیچ برخورد ناراحت‌کننده‌ای نداشتم و اغلب هم از کنار پلیس که رد می‌شوم مشکلی ندارم. آنها نگاه می‌کنند، اما به روی خودشان نمی‌آورند. شاید هم به دلیل اینکه تعداد موتورسواران زن بیشتر شده است، برای همه عادی شده است.»

دار و دسته  موتورسوارها
یک پنجشنبه که حوصله‌اش سررفته بود، تصمیم می‌گیرد با موتوری که تازه خریده است، دوری در اندرزگو بزند که دسته‌ای موتورسوارِ زن را از دور می‌بیند. آنها هم دست تکان می‌دهند و به هم می‌گویند، یک موتور‌سوارِ زنِ دیگر! همین شروع صمیمیتی زنانه می‌شود که زنی تنها که تنها رفیق همجنسِ نزدیکش دورتر از تهران زندگی می‌کرد و دورو اطرافش دوستِ نزدیکی نداشت، حالا با چندصد زن موتورسوار که در محله‌های اطرافش ساکن بودند، دوست شود. حالا دورهمی‌هایی هم در خیابان‌های تهران برگزار می‌کنند؛ به بهانه تولد یکی یا دیداری هفتگی، حتی برخی صاحبان کسب و کارها  از آنها دعوت می‌کنند برای افتتاحیه کافه‌ای یا یک رویدادی خاص مثلا چندهفته قبل به بهانه روز دختر دور هم جمع شدند و وجود این زنان برکتی به رزق و روزی‌شان می‌دهد. البته به دلیل تعداد بالای آنها در زمانی مشخص و در یک مکان که گاهی 40تا50 نفر هم می‌شوند، در برخی مراکز خرید با آنها برخورد هم شده است. مثلا همین چندهفته قبل که مقابل سام سنتر ایستاده بودند، چند مامور به آنها تذکر دادند- خودشان می‌گویند برخوردِ چکشی ریز- که چرا تجمع کردید و موتورسواران هم به آرامی متفرق شدند و رفتند. خودشان می‌گویند تنها که باشیم، کاری ندارند اما تعداد که بیشتر می‌شود حساسیت‌ها هم افزایش می‌یابد. اما آنچه مسلم است همه آنها از پس خودشان برمی‌آیند، چه زمین بخورند و چه توسط پلیس راهنمایی و رانندگی توقیف شوند و حتی اگر بنزین تمام کنند. 

همین اتفاق اما سبب شد چند هفته پیش، به دلیل ویدیویی که در شبکه‌های مجازی و رسانه‌های مختلف از آنها پخش شد، نگران شوند. این زنان هربار که پا در رکاب به خیابان قدم می‌گذارند، نگرانِ توقیف موتور خود هستند، درحالی که تنها رویاهایشان را دنبال می‌کنند و کاری هم به کارِ کسی ندارند. حواسشان هست که قوانین راهنمایی و رانندگی را رعایت کنند و همه نیز کلاه ایمنی به سر دارند. با اینکه در قوانین دریافت گواهینامه موتورسواری اشاره‌ای به آنها نشده است، اما خودشان آستین‌ها را بالا زدند و یکی‌یکی موتور خریدند و به دنبال علاقه‌شان رفتند. حالا در‌حالی بدون گواهینامه سوار موتورسیکلت‌های اتومات یا دنده‌ای می‌شوند که به گفته خودشان بیش از موتورسواران مرد حتی قوانین را رعایت می‌کنند. قانون اما تا امروز تصمیم نگرفته است که بالاخره با وجود اینکه افراد مختلفی در دولت و نهادهای مختلف تا همه اقشار جامعه موافق اعطای گواهینامه به زنان هستند، به آنها گواهینامه بدهد. گویا هنوز شکستن این تابو برای قانونگذاران سخت است. هرچند این زنان هرگز امیدشان را از دست نداده‌اند و بسیاری از آنها باوجود همه سختی‌ها و چالش‌هایی که در موتورسواری با آن مواجه شدند، همچنان با جسارت و قدرت به دنبال مطالبه خود موتورشان را می‌رانند و به پیش می‌روند. 

قرارهای  موتوری
حالا گروهی از زنان موتورسوار تهرانی که حدود 500 نفر عضو دارند، به صورت حرفه‌ای، با انواع موتورسیکلت‌ها که اغلب اتومات هستند، به هم پیوند خورده‌اند و این اتحاد روز به روز به جسارتشان افزوده است. با هم آخرهفته‌ها قرار می‌گذارند و می‌نشینند گوشه کافه یا رستورانی یا به خرید می‌روند. دیگر حتی خیابان‌های اطراف گمرک هم که وسایل و تجهیزات موتور می‌فروشند، به دیدن زنان موتورسواری که برای خرید کلاه ایمنی یا بخشی از تجهیزاتشان به آنها سر می‌زنند، خوگرفته‌اند. کسی دهانش از تعجب باز نمی‌ماند که این زن اینجا چه می‌کند. آنها در دورهمی‌هایشان از تغییر رنگ موتور یا خریدن لباسی تازه، تا خرید کلاه و همه آنچه به یک زن موتورسوار مربوط است می‌گویند؛ همان حرف‌ها و درد‌دل‌های زنانه‌شان، این‌بار تنها در پستوی خانه یا کنج کافه‌ها نیست، بارِ زنانگی‌شان را این موتورسیکلت‌ها هم بر دوش می‌کشند. برخی‌شان آن‌قدر حساس هستند که هر روز موتورشان را تمیز می‌کنند تا مانند خانه‌هایشان برق بزند! هرچه نباشد عصای دستشان است! از این خیابان به آن خیابان، از مهدکودک دخترکشان تا بازار میوه و فروشگاه و محل کار. وسطِ قرارها یکی رنگِ موتورش را دوست ندارد. دیگری از زمین خوردنش می‌گوید. آن یکی از ترسی که بعد از دیدن مامور راهنمایی و رانندگی داشت و نزدیک بود بیفتد. اما همه‌اش میان هراس و جسارتشان به قول خودشان ختمِ به‌خیر می‌شود. این زنان چشم انتظار قانونی هستند که آنها را نادیده گرفته است. حالا امید دارند با جمعیتی که مدام بیش از پیش می‌شود، گوشه چشمی هم به آنها شود.  از این‌ 500 موتورسوارِ زن، برخی هم موتور دنده‌ای و تعدادی هم موتورسنگین می‌رانند. اغلبشان هم گروه یا کلوب‌هایی دارند که در آن عضو هستند و با هم برنامه‌هایی را برگزار می‌کنند یا برای موتورسواری گروهی در سطح شهر یا پارک و منطقه‌ای خاص می‌روند. هر چند که راکبان موتورهای سنگین و دنده‌ای تعدادشان کمتر است و به همین دلیل تمایلی به گفت‌وگو درباره خود و موتورشان ندارند. اغلب از ترس اینکه نکند برایشان مساله‌ای پیش آید یا با آنها برخورد شود. آنها حتی حواسشان به پوششی که دارند نیز هست تا بهانه‌ای دستِ مخالفانشان ندهند. اغلب با همان پوششی که در سطح شهر تردد می‌کنند، سوار موتور می‌شوند. برخی هم از آن لباس‌های مخصوص موتورسواری به تن دارند که گارد هم دارد تا از بدنشان بیشتر محافظت کند. البته دستکش‌های با طرح‌های مختلفی هم در بازار هست که همه زنان علاقه‌مند به آنها نیستند و ترجیح می‌دهند که ساده‌تر باشند و به قول خودشان کمتر به چشم بیایند. آنها که قیمت برایشان مهم نیست، ترجیح می‌دهند حتی کلاه‌های ایمنی‌شان را نیز از رنگ‌های زنانه انتخاب کنند که مثلا یک کلاه ایمنی مدل خرگوشی را باید حداقل از 7میلیون تومان برایش هزینه کنند. قیمت لباس‌های مخصوص موتورسواری نیز متفاوت است. برای یک ست کامل که شولدر، شلوار و محافظ گردن نیز دارد، قیمت‌ها از حدود 10 میلیون تومان آغاز می‌شود که هرچه برند بهتری باشد، بیشتر می‌شود. اغلب زنانی که من دیدم اما به همان حداقل هزینه‌ها و پوششی معمول رضایت داده بودند. موتورسواران حرفه‌ای‌تر و صاحبان موتورهای سنگین‌تر و به نوعی پرخطرتر، ترجیح می‌دادند از پوشش‌های قوی‌تری که لباس‌ها گارد هم دارند تا محافظت بیشتری داشته باشد، استفاده کنند. 

خبری از قضاوت‌ها و نگاه‌های گذشته نیست
طبق گفته خود زنانی که موتورسواری می‌کنند دیگر خبری از آن نگاه و قضاوت‌هایی که در گذشته، یعنی حتی هفت هشت سال پیش از این با زنان موتورسوار داشتند، نیست. شاید هنوز برخی موافق نباشند، اما اکثریت جامعه با زنانی که در باد جولان می‌دهند و به گفته خودشان مسائل ایمنی را هم رعایت می‌کنند-خود من تا امروز همه زنانی را که در حال راندن موتور مشاهده کردم، کلاه به سر داشتند- موافق هستند. خودشان هم می‌گویند که قوانین را رعایت می‌کنند و مانند برخی موتورسوارهایی که حتی در پیاده‌رو هم تردد می‌کنند، نیستند. رعایت قوانین برای آنها اطمینان خاطری برای حضورشان نیز هست. 

اما تجربه همه افراد به یک شکل نبوده است، به خصوص در برخورد با پلیس‌های راهنمایی و رانندگی. یکی دیگر از زنان موتورسواری که پنج سال است سوار بر اسکوتر در خیابان‌های اطراف محل زندگی و کارش تردد می‌کند، موتور‌سواری را مانند رانندگی می‌داند که فقط قلق‌های خاص خود را دارد که اگر علاقه‌مند باشی، زود یاد خواهی گرفت و آن را یک مهارت می‌داند که ربطی به مرد یا زن بودن ندارد، می‌گوید مردم با ما برخورد خوبی دارند و تشویق هم می‌کنند، اما برخی پلیس‌های راهنمایی و رانندگی، برخورد مناسبی با من نداشتند. یک‌بار که صبح خیلی زود برای ورزش می‌رفتم و همراهم نه پول نقد داشتم و نه تلفن همراه، پلیس راهنمایی و رانندگی در اتوبان مدرس جلوی مرا گرفت و با من برخورد کرد، درحالی که حتی کیف پول و مدارکی همراهم نبود و مرا در شرایط نامناسبی قرار داد. 

زنی دیگر که بیش از یک دهه زندگی‌اش را صرف موتورسواری حرفه‌ای کرده است و تنها می‌توانم به این اشاره کنم که موتور دنده‌ای سوار می‌شود، طی دو جلسه موتورسواری را از برادر بزرگش یاد گرفت. هرچند موتورسواری را به دلیل اینکه ایستایی ندارد، خطرناک می‌داند، اما معتقد است که ابتدا باید آموزش دید و مهارت‌هایش را آموخت. در همه این سال‌ها، با کسی تصادف نکرده است، اما بارها اتفاق افتاده است مردانی که از نظر قوانین راهنمایی و رانندگی مقصر هم بودند، با موتورش برخورد کردند، ولی تا متوجه شدند راکب زن است، چون می‌دانستند قانون نادیده‌اش گرفته است و حقوقی ندارد، فرارکرده‌اند. او می‌گوید درگروه بزرگی از زنان موتورسوار عضو است که خیلی از زنان به دلیل اینکه به حقوق قانونی خود آگاهی ندارند و ترسی که از گواهینامه نداشتن دارند، از آنها سوءاستفاده می‌شود. در هفته حداقل یکی از زنان تصادف می‌کنند که حقوقشان توسط فردی که با آنها تصادف کرده است، نادیده گرفته می‌شود. 

این زن که کارمند نیز هست از تجربه سال‌های قبل‌تر و برخورد دیگران به خصوص در محل کارش دل خوشی ندارد: سال‌های اولی که سوار موتور می‌شدم، برای اینکه کسی موتورم را در محل کارم نبیند، موتور را چند خیابان دورتر قفل می‌کردم تا اینکه یکی از حراست محل کارم مرا دیده بود و تهدید کردند که اخراجت می‌کنیم. قبل‌تر‌ها پلیس هم چندباری مرا متوقف کرد و موتورم را به پارکینگ بردند، حتی دادگاه هم رفتم و تعهد دادم که سوار نشوم . در سال‌های اخیر که زنان موتورسوار بیشتر شدند، دیگر در محل کارم نیز مرا پذیرفتند و حالا خودشان می‌گویند موتورت را در پارکینگ پارک کن تا امن‌تر باشد. مردم 10‌سال پیش با تعجب ما را نگاه می‌کردند، اما امروز خیلی فرق کرده است و همه تشویق می‌کنند. در خیابان یا در جاده‌ها، دست تکان می‌دهند و برخورد خوبی دارند. 

اغلب موتورسوارانی که دیدم، حداقل 25ساله و حداکثر 45‌ساله بودند. تنها زنی سوار بر موتوری سرخ بیش از 60 سال داشت و آن‌قدر راحت با موتورش گاز می‌داد که دوستانش به قول خودشان کیف می‌کردند. با لبخندش دل همه را در جمع چندنفره‌شان به دست آورده بود و از شوهرش می‌گفت که اصرار می‌کرد سوار ماشین شود، اما زن اسکوتر با سه‌چرخ را ترجیح داده بود و در خیابان‌های نزدیک محل زندگی‌اش، از بازار گرفته تا خانه دوستان و آشناها، در اتوبان و خیابان، در مقابل خودروها و موتورهای دیگری که راه را برایش باز می‌کردند و برخی عکس و فیلم می‌گرفتند و تشویقش می‌کردند، سوار بر اسب خودش می‌شد و می‌تاخت. می‌گوید وسیله راحتی است. تا امروز هم همه هوایش را داشتند و راه را برایش باز کردند. دوستش می‌گوید که من نمی‌توانم این وسیله سنگین را تکان دهم! زن هم از آن خنده‌های کش‌دار تحویلش می‌دهد و موتور را گوشه‌ای پارک می‌کند. روبه من می‌گوید «دختر یه کاری نکنی فردا موتورمو ببرن!» 

این ترسِ مشترک در نگاه و صدای همه زنان موتورسوار موج می‌زند؛ ترسِ از دست دادنِ وسیله نقلیه‌ای که با عشق، سوارش می‌شوند. هرچند برای تک‌تک‌شان چیزی بیشتر از یک وسیله نقلیه است. از پشت سر زنی زیباست، سوار بر رکابی به رنگِ زردِ قناری که رویاهایش را پرواز می‌دهد و به روزمرّگی‌هایش از پشت موتور و سریع‌تر از همیشه

 سر و سامان می‌دهد. موتورسواران زن، ریز‌ریز و در گذر زمان، تعدادشان بیش شد. نه تنها در تهران، در شهرهای کوچک و بزرگ دیگر سوار بر موتور شهر را رج می‌زنند و امور‌شان را می‌گذرانند. حتی اگر مردم و قانون آنها را نادیده بگیرند، اما رد موتورهایشان در باد، بالاخره قوانین را برای آنها تغییر خواهد داد.
 

🔹"آخرین خبر" در روبیکا
🔹"آخرین خبر" در ایتا
🔹"آخرین خبر" در بله

اخبار بیشتر درباره

اخبار بیشتر درباره