مقالههای «هرتا مولر» درباره ترس و شوخی در زمانه تاریک

تسنیم/«فلاکت روزمره» گزیدهای از کتابی است که به مناسبت هفتادسالگی هرتا مولر منتشر شده و مجموعهای از سخنرانیها و مقالههای بیست سال گذشته او را در بر میگیرد.
این کتاب متشکل از 6 مقاله و سخنرانی است که بر مضامینی مانند کرامت انسانی و آزادی، تجربه تبعید، فرار، گم کردن زبان مادری و رها شدن در سرزمینی بیگانه، مفهوم خانه و دلتنگی برای وطن، بحران اگزیستانسیال و قدرت براندازانده شوخی و خنده متمرکزند؛ مضامینی که مستقیماً با تجربه زندگی روزمره در زمانه خودکامگی گره خوردهاند.
هرتا مولر در این کتاب با نثری موجز و شفاف، نگاهی نو و استدلالهایی فهمیدنی، ما را با پارهای از پرسشهای انسانی مشترک مواجه میکند و در جستوجوی پاسخ این پرسشها، چشماندازهایی متفاوت در برابرمان میگشاید. مولر که در روستایی کوچک در غرب رومانی به دنیا آمده و خانوادهاش از اقلیتهای آلمانیتبار کشور رومانی بودند، زندگی در جایگاه عضو گروهی بهحاشیه راندهشده را شخصاً تجربه کرد و در دوره حکومت چائوشسکو هم به دلیل همکاری نکردن با دستگاه امنیتی رومانی بارها به مرگ تهدید شد.
مولر نیمی از عمرش را زیر سایه حکومتی تمامیتخواه زندگی کرده و نیمی دیگر را در کشوری دموکراتیک. در اواخر دهه 1980 و پس از سالها ارعاب و بازجویی و سانسور آثارش اجازه پیدا کرد از رومانی خارج شود. او که بهسختی خود را به سرزمینی آزاد رسانده بود و تصور میکرد رها شده، از همان مواجهه اول از سوءظنها و برخوردهای تحقیرآمیز میزبان نسبت به خودش یکه خورد و ناامید شد.
ستاره نوتاج مترجم در پیش گفتار خود بر کتاب مینویسد: «فلاکتهای زندگی» روایت هایی از زندگیهای رفتار در چنبره ستم و از راههای عجیب و سرسختانه آدمها برای مقاومت را بیان میکند. این مقالهها از جهانی بودن بیجا شدگی سخن میگویند نه به عنوان مفهومی انتزاعی بلکه در حکم واقعیتی زیسته که ما را در زمان و مکان به هم متصل میکند.
تحریف جامعهای که زیر و یوغ خودکامگی سر خم کرده است جایی که هر کشور کنش و سکوت به مذاکرهای با قدرت بدل میشود، داستان تنیده شده در تار و پود این کتاب، داستان پیروزی یا ناامیدی نیست داستان پایداری است، پایداری افراد و جوامعی که در برابر نیروی خردکننده راههایی برای انسان ماندن مییابند.»
در بخشی از این کتاب میخوانیم: سالهاسـت از ایـن قصـابی خریـد میکنـم. مشـتری دائمـیاش هسـتم و فروشـنده جوانـش را میشناسـم. امروز اولین بار بود که میخواستم نیم کیلو گوشـت چرخکرده بخرم. فروشنده نفهمیدم کـه زن متوجـه حرفم نشده. تکرار کردم «گوشـت چرخکـرده.» دوباره گفت «هکه پتـر ؟» صدایـش بیجهت تیز شده بود. «گوشـت چرخکرده
بـا نمـک، همـان هکه پتـر.» منظور هـر دوی ما یک چیز بود ولی زن هیچچیـز جـز«هکه پتـر» را نمیپذیرفـت و منتظر بود تا من
همان چیزی را که میخواسـت، تکرار کنم. نمیتوانسـتم. انگار با گفتن آن کلمه میخواسـتم گوشـت چرخکرمردی به اسم پتر را سفارش دهم.»
فلاکت روزمره نوشته هرتا مولر با ترجمه ستاره نوتاج از سوی انتشارات اطراف منتشر شده است.