نماد آخرین خبر

یک رابطه خاص در ادبیات معاصر

منبع
ايسنا
بروزرسانی
یک رابطه خاص در ادبیات معاصر

ایسنا/ رابطه مهدی اخوان ثالث با مرتضی اخوان کاخی یکی از رابطه‌های خاص در ادبیات معاصر ایران است؛ ارتباطی که با شعر اخوان شروع شد و در زمان حیات و بعد از مرگ او هم ادامه داشت.

مهدی اخوان ثالث معروف به اخوان، زاده دهم اسفندماه ۱۳۰۷ در مشهد بود که ۳۵ سال پیش و در چهارم شهریور ۱۳۶۹ خورشیدی درگذشت؛ او حماسی‌سرای معاصر در قالب‌های مختلف با موضوع‌های اجتماعی است.

نام زنده‌یاد مرتضی اخوان کاخی، شاعر و پژوهشگر ادبی و دیپلمات سابق که در بی‌خبری در مهر ۱۴۰۳ از دنیا رفت،  با نام مهدی اخوان ثالث گره خورده است؛ هر  دو از خراسان برآمده بودند و اشتراک فامیل «اخوان» را هم داشتند. سند این سخن هم کتاب‌هایی است که کاخی درباره اخوان منتشر کرده است؛ «باغ بی‌برگی؛ یادنامه مهدی اخوان ثالث»، «گفت‌وگوی شاعران: مهدی اخوان ثالث، احمد شاملو، فروغ فرخزاد، سهراب سپهری، م. آزاد تهرانی»، «صدای حیرت بیدار؛ گفت‌وگوهای مهدی اخوان ثالث».  

به مناسبت سالروز درگذشت اخوان ثالث نگاهی داریم به نظرات کاخی درباره این شاعر که در مصاحبه‌ها و برنامه‌های مختلف بیان شده است.

 کاخی گفته بود آشنایی‌اش با اخوان ثالث به آشنایی‌اش با شعر مربوط است که نمی‌داند از کی شروع شده است: ابتدا با شعر اخوان آشنا شدم و سپس با خود او و این رابطه تا زمان حیاتش ادامه داشت و بعد از مرگش هم رابطه‌ام با شعرهای او همچنان ادامه دارد.

اشاره او به ارتباطش با اخوان بعد از مرگ شاعر به درخواست خانواده اخوان و خواهش خود او که گویا از قبل به او گفته بود که می‌خواست منتخبی از شعرهایش را دربیاورد، برمی‌گردد: اخوان در زمان شاه برای همیشه از کار معلمی کنار گذاشته شد و از انجام کارهای دولتی هم منع شد. او فقط یک شاعر بود و خارج از شاعری‌اش یک روستایی ساده؛ و اعتبار عمده‌اش در کار شاعری‌اش خلاصه می‌شد. دیدم که آثار پراکنده‌ای دارد و خانواده‌اش نیز به درآمدی نیاز داشتند، پس پسر اخوان را به کارهای مقدماتی انتشاراتی واداشتم. او هم انتشارات «زمستان» را راه‌انداخت، بعد از آن کتاب‌های مربوط به اخوان را به زمستان می‌دادم.

کاخی همه حقوق مربوط به خود را به خانواده اخوان ثالث بخشید و این‌گونه توانست قدری به خانواده اخوان، که غیر از شاعری شغلی نداشت، کمک کند.

مرتضی کاخی درباره اخوان ثالث این عقیده را داشت که اخوان همیشه عمرش شیفته دو نمونه از انسان بود و با چراغی از شعر و شعور به دنبال این دو آدم می‌گشت و به ستایش آن‌ها می‌نشست. یکی انسان رند باستانی (یا به تعبیر خودش در مقدمه کتاب «تو را کهن بوم و بر دوست دارم»، زندیق) و دیگری انسان ایرانی که این هر دو در نهایت خود یکی می‌شدند. اخوان به انسان عشق می‌ورزید. به هر انسانی، خواه ایرانی و خواه غیر ایرانی.

او معتقد بود، بی‌تردید اخوان ثالث بزرگترین خدمت را به جریان شعر نو انجام داده است و اگر او کتاب‌هایی همچون عطا و لقای نیما یوشیج و بدعت‌های نیما را نمی‌نوشت چه بسا هنوز نیما مورد لعن می‌بود ولی اخوان با زبان کارشناسی و کاملا حرفه‌ای پاسخ این افراد را برای همیشه داد و پایه‌های شعر نو را در دانشگاه‌ها و مراکز علمی محکم کرد.

کاخی همچنین گفته بود: اخوان شیوه‌ شاعری‌اش را خودش گفته است، که «من در راهی از خراسان دیروز به یوش امروز می‌روم»؛ یعنی آن زبان سخت و فاخر خراسانی را با نگاه تازه‌ شعر امروز پیوند زده و شعر می‌گوید.  

او معتقد بود اخوان را نباید در قالب حبس کنیم زیرا او نه شاعر شعر نیمایی به تنهایی است و نه شاعر شعر کلاسیک به‌تنهایی بلکه هرطور که تشخیص داده شعر گفته است.

این دیپلمات البته مترقی‌ترین بخش شعر نو را، شعر اخوان ثالث خوانده و درباره دلیل آن گفته بود؛ شعر اخوان در عمیق‌ترین و حاصل‌خیزترین اقالیم شعر فارسی ریشه دوانده است و پیوند دادن این دو با هم یعنی زبان کهن و نو جلوگیری از بی‌ریشگی زبان است. ما وامدار اخوان هستیم او از مرزهای کتاب و خاطره گذشت و وارد تاریخ ادبیات فارسی شد.

کاخی که خود را پیرو شاملو و اخوان می‌دانست در مراسمی گفته بود: به یاد دارم اخوان روزی به من گفت: زبان فارسی مهریه مادرم است.

او همچنین درباره اخوان متذکر شده بود: اگر فردوسی و ملک‌الشعرای بهار را که پیشینیان و نیاب اخوان به حساب می‌آیند بگذریم، هیچ شاعری در زبان فارسی به اندازه‌ او عاشقانه به ایران نگاه نکرده است، به ایران اینجا و اکنون. او کلی‌بافی درباره‌ درد مردم فلان منطقه‌ کره‌ زمین نکرده و کسی است که در حضور یک حاکمیت خشن و بی‌ترحم در شعر خود به سرودن آخر شاهنامه می‌رسد و خیلی راحت در حالی که می‌توانست بگوید این شعر را برای عده‌ای دیگر گفته‌ اشاره‌ مستقیم به زمانش می‌کند به دور از شعارزدگی و با جسارت و جرات تمام.

مرتضی کاخی معتقد بود: شنیع‌ترین جلوه‌ شعر، شعر شعاری است. شعری که شعار شود، نه شعار خوبی است و نه شعر خوبی است. در حقیقت از آن فضای حساس حرکت کردن و در مناک شعار نیافتادن کار ساده‌ای نیست و اخوان به خوبی از عهده‌ آن بر آمده است. وقتی یک شاعر از سه درد یعنی ابژکتیو Objective شعر می‌گوید و از بیدادگری حرف می‌زند تا دنیا هست این شاعر هم باقی می‌ماند مثل شعر حافظ که همه جا و همیشه حاکم است و وجود دارد و هر جا ظلمی و بیدادگری باشد در هر اقلیمی شعر اخوان هم در کنار دردمندان حضور دارد همچنان که برخی شعرهای نیما اشارات شخصی ندارند.

این دیپلمات سابق همچنین درباره شعر «زمستان» اخوان گفته بود: تاثیری که این شعر در محیط دوران سرودنش گذاشت بی‌نظیر بود و در تاریخ ادبیات ایران اخوان ثالث در این شعر توانست لحظه‌های بسیار نابی را بر جای بگذارد که شاید بتوان این تأثیر و حس و حال را شبیه شعرهای سیف فرغانی در زمان حمله‌ مغول به ایران دانست.

این شاعر اخوان را شاعر اکنون و این‌جا دانسته و گفته بود: اخوان شاعر ایران و فرهنگ ایرانی است و بوی باغ ایرانی را در شعرش حس می‌کنیم. صداقتی که اخوان در شعرهایش دارد، در کمتر شاعر ایرانی سراغ داریم.

اخوان آزمایشی در شعر نیمایی داشت اما چون آن را چندان نپسندیده بوده به شیوه‌ گذشته‌ بازگشت داشت. مرتضی کاخی درباره این  بازگشت اخوان به سنت ادبی در آخرین دوره‌ شعری‌اش، گفته بود: او اواخر عمر به خانه‌ پدری بازگشت؛ برگشت به جایی که شروع کرده بود؛ لانه‌ای که متولد شده بود. او در کتاب «تو را ای کهن بوم و بر دوست دارم» به گذشته بازگشت دارد.

🔹"آخرین خبر" در روبیکا
🔹"آخرین خبر" در ایتا
🔹"آخرین خبر" در بله

اخبار بیشتر درباره

اخبار بیشتر درباره