خودباوری در نوجوانان

میگنا/ با توجه به اینکه نوجوانی یکی از دورههای مهم شکلگیری ساختار شخصیت فردی و اجتماعی انسان است، در نظر گرفتن خواستها و نیازهای او هم بسیار مهم و حیاتی است و هرگونه بیتوجهی در زمینههای مختلف باعث بروز مشکلاتی میشوند که جبران آنها در آینده چندان ساده به نظر نمیرسند.
نخستین چیزی که والدین باید به آن توجه داشته باشند کسب آگاهی و اطلاعاتی است که بهوسیله آنها بیشتر بتوانند با دنیای فرزندان نوجوان خود آشنا شوند. بدون داشتن آگاهی از دنیای نوجوانان و خواستها و نیازهایشان نمیتوان ارتباط خوبی با آنها برقرار کرد. البته بعضی نیازهای نوجوانان بسیار مهمتر است و میتواند به رشد و بالندگی بیشتر آنها کمک کند. یکی از این نیازهای اصاسی «خودباوری»است؛ یعنی نوجوان بتواند خودش و خواستههایش را بهدرستی شناسایی کند.
در این خصوص با دکتر «سارا ساعدی» ، متخصص روانشناسی سلامت و عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی گفتوگو کردهایم.
خودباوری
هدایتنشدن درست بعضی از نیازهای نوجوانان میتواند باعث بروز نابسامانیهایی در آنها شود. وقتی نوجوان نتواند باور درستی از خودش داشته باشد، عواقبی به دنبال دارد که یکی از آنها آسیبپذیری و ناتوانیهای روانی مانند سندرم «ایمپاستر» یا «احساس تقلب» یا «وانمودگرایی» است و میتواند قابلیتها و در نهایت آینده و سرنوشت نوجوان را تحتتاثیر قرار دهد.
سندرم ایمپاستر که برای اولین توسط «کلانس» و «ایمز» در سال 1978 مطرح شد، در واقع یک احساس درونی فریبکاری است که در آن نوجوان با وجود قابلیتها و موفقیتهای زیاد، هیچ احساس درونی خوبی نسبت به توانمندیها و قابلیتهای خود ندارد و موفقیتهایش را نتیجه کار یا تلاش بیشازحد نمیداند؛ بلکه آنها را به شانس، خطاهای کامپیوتری و به طور کلی عوامل خارجی نسبت میدهد. در واقع این افراد با وجود نشانهها و تاییدهای بیرونی باز هم فکر میکنند شایستگی، استعداد و تواناییهایشان واقعی و باارزش نیست.
حس فریبکاری!
وقتی نوجوان فکر میکند تمام موفقیتهای او به طور اتفاقی حاصل میشوند، این باور غلط در ذهن او پرورش مییابدکه در واقع او از طریق تواناییهای دروغینش دارد دیگران را فریب میدهد. این باور ناکارآمد مانع درونیسازی، کسب موفقیت بیشتر و تواناییهای نهفته در نوجوان میشود. البته اختلال وانمودگرایی به دو دسته «وانمودگرایی واقعی» و «راهبردی» تقسیم میشود.
در وانمودگرایی واقعی فرد خود را بهصورت منفی ارزیابی میکند، تصورات دیگران را درباره موفقیتهایش غلط میپندارد و از اینکه دیگران به بیکفایتی او پی ببرند، میترسد؛ در نتیجه این افراد موفقیت خود را درونی نمیکنند و همیشه از موفقیت یا شکستهای آینده میترسند. اما در وانمودگرایی راهبردی، فرد خود را به طور مثبت ارزیابی میکند، بازخوردهای دیگران را درباره تواناییهایش میپذیرد و موفقیتهایش را قبول میکند.
مدیریت و مهار ارتباط
نوجوانی که چنین مشکلی در ارتباطات خود دارد، برای کنترل و مدیریت برداشت دیگران از خود و کنترل شکست احتمالی، در روابط بینفردی و همچنین در مجامع عمومی خود را فروتن و متواضع نشان میدهد و معتقد است دیگران او را لایقتر از آنچه هست، میپندارند. وجود چند نشانه از نشانههای زیر در نوجوان نشان میدهد که او مبتلا به وانمودگرایی یا سندرم ایمپاستر است:نوجوان خود را فریبکار و کلاهبردار میداند.
نوجوان خود را ناتوان در درونیکردن موفقیتهایش میداند؛ با وجودی که در ظاهر به گونه دیگری نشان میدهد.
پاداشها و تشویقها را بهسختی میپذیرد.
پاداش و تحسینهای دیگران را در مورد خود باور ندارد.
خود را شایسته دریافت پاداش و تشویق نمیداند.
از پیشرفتهای خود راضی نیست و همیشه در فکر کسب پیشرفت و موفقیتهای بیشتر است.
از ممتاز شناختهشدن میترسد.
از اینکه دیگران به فقدان دانش و تواناییاش پی ببرند، میترسد.
از شکستخوردن وحشت دارد.
از اینکه نتواند از پی انتظاراتش بربیاید، میهراسد.
با وجود شواهد بیرونی، توانایی ذهنی و هوشی خود را کمتر از دیگران میداند.
موفقیت را به جذابیت و محبوبیت بینفردی اسناد میدهد.
میترسد مبادا دیگران بفهمند او فاقد دانش و توانایی لازم است
چرا خودمان را باور نداریم؟
تحقیقات نشان میدهد میزان وانمودگرایی در نوجوانی به شیوههای فرزندپروری والدین برمیگردد؛ یعنی والدینی که زیاد انتقاد میکنند، تلاش فرزندشان را نادیده میگیرند و عامل موفقیت را هوش ذاتی قلمداد میکنند، درواقع به نوجوان میآموزند که در قبال شکستها رفتارهای غیرقابلکنترل بروز دهد. بنابراین زمینه را برای رشد نشانههای وانمودگرایی آماده میکنند؛ به علاوه اینکه نوجوانی که به تواناییهای خود اطمینان نداشته باشد و درباره توانمندیهای هوشیاش دچار تردید باشد، به مرور نوعی خودساختگی (اعتمادبهنفس و عزتنفس نامطمئن و ناکافی) در ذهنش شکل میگیرد که این پدیده هم اغلب منجر میشود نوجوان احساس کند هرگونه زحمت و تلاش بینتیجه بوده و مواجهه با هر تکلیف و فعالیت جدیدی آمادگی او را برای شکستخوردن بیشتر و بیشتر میکند.
تلاش و کار سخت، احساس بیاعتمادی، اعتقاد به شانس واقبال و استفاده از کارهایی برای مقابله با پیامدهای منفی از عواملی هستند که باعث تقویت و تداوم وانمودگرایی در نوجوان میشوند. در واقع تلاش و کار سخت از طریق پنهانکردن ترس وانمودگرایی باعث تداوم بیشتر این مشکل میشود؛ به این صورت که فرد با انجام کار اضافی از بروز ترس وانمودگرایی جلوگیری میکند.
بیاعتمادی
احساس بیاعتمادی هم اغلب باعث جلوگیری از اظهار نظر و داشتن شجاعت لازم برای ابراز عقیده و باورهای واقعی فرد وانمودگرامیشود، زیرا به او کمک میکند تا تواناییهای ذهنیاش را دست کم بگیرد و به دیگران توضیح دهد چگونه میتوانند بهدرستی او را بشناسند و به او اعتماد داشته باشند. این الگوی رفتاری مانع شناخت صحیح این افراد از طرف دیگران میشود.
اعتقاد به شانس و اقبال هم زمانی باعث تقویت وانمودگرایی و نداشتن خودباوری میشود که نوجوان به طور اتفاقی با تحسین و تشویق افراد موردقبولش، مثلا والدینش، مواجه شود. همچنین وانمودگرایی باعث میشود فرد انگیزه بالایی برای جلوگیری از طردشدن از سوی دیگران پیدا کند و به دلیل فشار تمایل به پیشرفت و موفقیت، به راهبردهای دیگری متوسل میشود که در نهایت اجازه نمیدهد که بهدرستی خودش را بشناسد. برای مثال نوجوانانی که از دستیابی واقعی به موفقیت اجتناب میکنند، سعی دارند روابط اجتماعی کمتری هم داشته باشند.
تداوم مشکل
البته مشکل باورنداشتن نوجوانان به دلیل موفقیتهای زیاد در سنین بالا بههمراه دریافت تاییدها و تشویقهای بیرونی با افزایش سن به مرور کمتر میشود؛ اما به دلیل چرخه معیوب آن، نهتنها منجر به ایجاد آسیبهای روانی مانند اضطراب فراگیر، نداشتن اعتمادبهنفس، خودپنداره ضعیف، احساس بیکفایتی یا تردیدهای بسیار، هیجانات غیرقابلکنترل و ترس از موفقیت میشود، بلکه سردرد، معدهدرد و تداوم پیامدهای ناشی از این بیماریها بر فرد و اعضای خانواده را هم رقم میزند.
بنابراین با توجه به اینکه این سندرم با پیامدها و نشانگان جسمانی و روانی خود منجر به خودویرانگری نوجوانان و کاهش خودباوری در آنها میشود، بهتر است نوجوانان نهتنها با کسب مهارت خودآگاهیبه شناسایی تواناییهای واقعی خود بپردازند و از این طریق افکار غیرمنطقی، احساسات هیجانی و قضاوتهای سختگیرانه نسبت به این تواناییها را کنار بگذارند، بلکه باید با بیتوجهی به افکار منفی، محدودکننده و انتقادگر ذهنشان، قدرتهای برتر خود مانند اراده، آرامش و ... را تقویت کنند و با انجام گفتوگوهای درونی انگیزهبخش در شرایط پر استرس و تمرین ویژگیهای شخصیتی قهرمان مورد علاقهشان، تصویری قوی را از خود بسازند که منجر به قاطعیت، اعتمادبهنفس و آرامش میشود و خودباوری و قدرت درونیشان را افزایش میدهد.
به علاوه والدین هم میتوانند از طریق توجه و اهمیت به شخصیت نوجوان، حمایت متعادل، عدمکنترل افراطی و محدودیتهای زیاد، تشویق و تایید به موقع شایستگیهای درسی و تایید در مورد انجام صحیح کارهای محولشده به نوجوانان مشکل خودباوری را جبران کنند.