حرف حساب «امیرحسین قیاسی» به جوانان

/این طنزپرداز در گفتوگویی پربازدید به انتقاد از سبکزندگی برخی جوانان که معاشرت نکردن با خانواده را افتخار میدانند، پرداخته است؛ چرا این انتقاد بجاست؟ یکی از مشکلات مهم شبکههای اجتماعی این است که میانگین سن کاربران آن حدود ۲۰سال است. یعنی افراد بین ۱۵ تا ۲۵ سال مدام در شبکههای اجتماعی مطلب به اشتراک میگذارند و از حسوحال خود میگویند و قاعدتا توسط دیگر همسن و سالان خود هم تایید دریافت میکنند، پس فکر میکنند روش درست همین است. تجربه افراد چهل، پنجاه ساله در شبکههای اجتماعی وجود ندارد. چون آنها حتی اگر صفحهای هم داشته باشند، نه فعال هستند و نه دنبالکنندههای بالا دارند. به تازگی ویدئویی از «امیرحسین قیاسی» طنزپرداز پربازدید شده که در گفتوگویی به انتقاد از سبک زندگی برخی جوانان و نوجوانان که معاشرت نکردن با خانواده را افتخار میدانند، پرداخته است. او میگوید: «بعضی آدمها فکر میکنند این ارزش است که من با خانوادهام مسافرت نمیروم یا با خانوادهام حرف نمیزنم. یا بعضی نوجوانها میگویند که من از این که فلان پیرمرد فامیل از من بپرسد که ترم چندمی، متنفرم. غلط میکنی که متنفری! آن آدم با آن سن میخواهد با تو معاشرت کند، تو هم معاشرت کن. فقط سرت در گوشی نباشد. از او چیزی یاد میگیری که هیچ وقت در پیج فلان بلاگر پیدا نمیشود». اما چرا معاشرت و صحبت با بزرگترهای خانواده و فامیل درباره تجربیاتشان در زندگی به دردمان میخورد؟
هویتیابی خارج از خانواده و قوم و قبیله
هیچ نوجوان و جوانی، ابتدای دهه بیست سالگی از ارتباط با خانواده و اقوام لذت نمیبرد. اتفاقا به دنبال هویتیابی خارج از خانواده و قوم و قبیله میگردد. برای همین معاشرت با دوستان را به وقت گذراندن با خانواده ترجیح میدهد. هیچ نوجوانی دوست ندارد با خانواده به مسافرت و مهمانی برود، حال در نسلهای قبلی نوجوان جرئت و اجازه حتی مطرحکردن این خواسته را نداشت، اما در عصر حاضر افراد نیاز خود را بیان میکنند. نوجوان والدین خود را قدیمی، عقب افتاده از مسائل روز، با ذهن بسته و ... قلمداد میکند. دوست دارد بر ضد ارزشهای خانوادگی و اجتماعی شورش کند، چون فکر میکند خودش بهتر از دیگران درک میکند.
نیازهای فرد در طول عمر تغییر میکند
هرچه سن بالاتر رود، این رویکرد به تدریج کمتر و فرد متوجه میشود که آنچه بزرگترها میگفتند آنچنان هم اشتباه نبوده است. بعد از سی سالگی، اولویت فرد از دوستان به خانواده و اقوام تغییر میکند. همان دایی و عمویی که چند سال پیش خسته کننده بودند، الان جذاب و پرتجربه شناخته خواهند شد. نیازهای فرد در طول عمر تغییر میکند اما الان تفکرات نوجوانان و جوانان زیر ۲۵ سال، بیشتر در فضایمجازی بازنشر میشود و گویا فرهنگ جامعه عوض شده است! در حالی که همیشه همینگونه بوده، فقط الان بیشتر از آن صحبت میشود.
در ۱۸ سالگی درکی از آن نداشتیم
قطعا در معاشرت با خانواده و اقوام چیزهایی برای یادگیری وجود دارد؛ قطعا تجاربی بیان میشود که بسیار ارزشمند هستند و برای هر یک عمری هزینه شده است، اما نوجوان دوست دارد که دنیا را تجربه کند و خودش یاد بگیرد. البته اگر از تجارب بزرگترها میآموختیم زندگی بهتری میداشتیم، اشتباهات کمتری مرتکب میشدیم، اما این درس را در آستانه چهل سالگی آموختهایم و در ۱۸ سالگی درکی از آن نداشتیم. همین نوجوانان هم چند سال آینده فعالیت کمتری در فضای مجازی خواهند داشت و دیگر بلاگرها الگوی آنها نخواهند بود ولی قطعا این تغییر در صفحات مجازی دیده نخواهد شد.
تجارب نسلهای قبلی بیاعتبار نیست
اولین درسی که نسل جوان باید از تجارب نسلهای قبلی یاد بگیرد این است که تجارب نسلهای قبلی بی اعتبار نیست و آنها با هزینه زیاد آن را آموختهاند اما افسوس که بیشتر نوجوانان و جوانان هرگز به صحبتهای نسل قبلی گوش نمیکنند که بیاموزند! اما گاهی برای یادگیری دیر میشود، دیگر آن بزرگترها حضور ندارند که با ما سخن بگویند یا چنان آسیب دیدهایم که دیگر راهحلی باقی نیست.
نصیحت جوان فایده ندارد!
بزرگترها هم گاهی از بیتوجهی جوانها دلزده میشوند و سکوت میکنند اما آنها باید برای انتقال تجربه به نسل بعد کوشا باشند؛ با این حال نصیحت فایده ندارد. راههای بهتری باید پیدا کرد، مثل آموزش عملی. اجازه بدهیم نوجوان و جوان اشتباهات کوچکی مرتکب شوند، سپس رفتار درست را به آنها نشان دهیم. جوان خود را عالم و عقل کل میداند، نصیحت هیچ تاثیری در او نخواهد داشت چون اصلا قصد یادگیری ندارد. این نکته مهمی است که بزرگترهای فامیل باید در تعاملات با جوانان و نوجوانان مدنظر داشته باشند