نماد آخرین خبر

آموزه‌های مولانا، مسیری فرامرزی به سوی مقام آدمیت است

منبع
ايکنا
بروزرسانی
آموزه‌های مولانا، مسیری فرامرزی به سوی مقام آدمیت است

ایکنا/

مولوی‌شناس و قرآن‌پژوه نامی کشورمان گفت: امروز سخن درباره مولانا از دو منظر حائز اهمیت است، یک، از منظر انسانی که بعدی جهانی و فرا مرزی دارد و آموزه‌های مولانا برای رسیدن به مقام آدمیت است و دیگر از منظر فَرّ و فرهنگ ملی و آیینی ما. آثار مولانا به جهانیان نشان می‌دهد ما نیز در بنای فرهنگ جهانی سهمی چشمگیر داریم.
 
 جلال‌الدین محمد بلخی، مشهور به مولانا، خداوندگار طریقت مولویه، از بزرگان ادب و عرفان اسلامی‌ است. او در بلخ در خانواده‌ای اهل علم و صاحب ذوق در ربیع‌الاول سال ۶۰۴ هجری قمری پا به جهان گذاشت. پدر او، محمد بن حسین خطیبی معروف به بهاءالدین ولد و سلطان‌العلماء، از اعاظم فقها و منبری‌های صاحب سخن و اهل ذوق زمان خود بوده و در میان مردم مقامی رفیع داشته است. سلطان‌العلماء به علت برخی درگیری‌ها با حکومت سلطان محمد خوارزمشاه که طبق نقل‌ها تحت تأثیر امام فخر رازی(فیلسوف، فقیه، مفسر و اندیشمند بزرگ سده‌های ششم و هفتم) بوده، بلخ را نخست به قصد اقامه حج ترک کرده و پس از سفرهای بسیار به دعوت علاءالدین کیقباد، پادشاه سلجوقی روم، در قونیه رحل اقامت افکنده و جلسات درس خود را در آنجا برپا می‌کند.

جلال‌الدین که در زمان فوت بهاء ولد در سال ۶۲۸، ۲۴ سال سن داشت، از محضر اساتید و مشایخ بزرگی بهره برده و علم اندوخته بود؛ به اصرار شاگردان پدر، بر مسند او نشسته و به تدریس فقه و علوم دینی می‌پردازد. در حدود سال ۶۴۲ اتفاقی به ظاهر ساده اما سرنوشت‌ساز در زندگی جلال‌الدین بلخی رخ می‌دهد، او با درویشی دوره‌گرد، مشهور به شمس تبریزی برخورد می‌کند. این برخورد تأثیری عمیق بر روح و جان جلال‌الدین گذاشته و باعث زلزله‌ای مهیب در باورها و اندیشه‌های او می‌شود، به گونه‌ای که جلال‌الدین پس از دیدار با شمس نسبت به جلال‌الدین پیش از این دیدار تفاوت‌های بسیار دارد.

او که حالا واله و شیفته شمس شده، این شیفتگی او را به سوی عشق الهی کشانده و باعث می‌شود از ظواهر شریعت فراتر رفته و به باطن آن روی آورد، از مدرسه روی‌گردان شده و خانقاه‌نشین شود؛  شاعری پیشه‌ کرده و پس از دوری‌های متناوب از مراد خود، شمس، غزل‌هایی سوزناک سراییده و به سماعی عاشقانه مشغول شود. او پس از قطع امید از دیدار مجدد شمس، شمس خود را در صلاح‌الدین زرکوب و حسام‌الدین چلبی می‌یابد، که «مثنوی معنوی» حاصل این دوران و خواهش حسام‌الدین چلبی برای سرودن کتاب شعری مانند «حدیقه‌الحقیقه» سنایی (شاعر و عارف نامدار) برای ارشاد اهل طریقت است.

عاقبت‌الامر در سال ۶۷۲ هجری مرغ ملکوتی جان مولانا جلال‌الدین بلخی، در شهر قونیه از قفس تن رها شده و به موطن اصلی خویش بازمی‌گردد. آرامگاه ایشان اکنون در این شهر موجود و زیارتگاه بسیاری از جویندگان معناست.

سرویس اندیشه ایکنا، به مناسبت ۸ مهرماه روز بزرگداشت این شخصیت بزرگ و تأثیرگذار ادبی و عرفانی با یکی از برجسته‌ترین مثنوی‌پژوهان و مولوی‌شناسان معاصر «کریم زمانی» صاحب کتاب ارزنده «شرح جامع مثنوی» به پرسش و پاسخ پرداخته است. ایشان دوره کارشناسی زبان و ادبیات عربی را در دانشگاه تهران گذرانده‌ و پس از آن به وادی تحقیق و پژوهش قدم نهاده‌اند. کریم زمانی، علاوه بر «شرح جامع مثنوی» که می‌توان آن را برجسته‌ترین اثر ایشان (با ۳۰ تجدید چاپ) دانست، آثار مهمی چون «شرح فیه ما فیه مولانا»، «میناگر عشق»(شرح موضوعی مثنوی)، «شرح کامل غزلیات شمس» (که جلد اول و دوم منتشر شده توسط نشر قطره، ادامه شرح در حال تهیه است) و «ترجمه روشنگر قرآن کریم» را در کارنامه دارند.

مشروح این گفت‌وگو را در ادامه می‌خوانیم:

ایکنا - در آغاز سخن بفرمایید چرا توجه به مولانا در جهان امروز، امری مهم است؟

از دو منظر اهمیت دارد؛ یکی از منظر انسانی که بُعدی جهانی و فرا مرزی دارد و آموزه‌های مولانا برای رسیدن به مقام آدمیت است و دیگر از منظر فَرّ و فرهنگ ملی و آیینی ما. آثار مولانا به جهانیان نشان می‌دهد ما نیز در بنای فرهنگ جهانی سهمی چشمگیر داریم .

 ایکنا - مولانا میراث‌دار چه اندیشه‌هایی بوده و خود چه تأثیری بر این میراث داشته و آن را چگونه به وارثان خود رسانده است؟

اصولا همه دانشمندان و اندیشمندان بزرگ بر خوان گستردهٔ پیشینیانِ خود نشسته و بهره بُرده‌اند. نیوتن سخنی دارد که به خوبی این معنا را بازگو کرده است. او می‌گوید: (اگر من دوردست‌ها را دیده‌ام علتش این است که بر شانه غول‌ها ایستاده‌ام) که بدیهی است اشاره دارد به کوپرنیک اخترشناس لهستانی و کپلر آلمانی و گالیله ایتالیایی .

یعنی اگر آنها نبودند من نمی‌توانستم این همه دستاورد بزرگ علمی را به جامعه بشری تقدیم کنم. بنابراین هیچ عارف و فیلسوف و حکیمی نیز دفعی و خلق‌الساعه و بدون نظر به تجارب و دستاوردهای گذشتگان خود به موشکافی و نکته‌پردازی توفیق نیافته است. لذا در آثار مولانا خصوصا مثنوی که اثری عرفانی و تعلیمی است، ردّ پایی از اندیشه‌های میترائیسم و اندیشه‌های اشراقی افلاطون و فلوطین و گنوسیسم مسیحی و ابن‌عربی و کلام اشعری و معتزله دیده می‌شود و نیز خصوصاً تأثیراتى که از معارف پدرش و نیز سنایی و عطار و شمس گرفته محلّ انکار نیست. منتهی مولانا به این صورت بهره نبرده که از هر کدام تکه‌ای برداشته باشد و تکّه‌ها را به هم دوخته باشد و مرقّعی صد رنگ برای خود دوخته باشد. نخیر اینگونه اصلاً نبوده است. چون اگر به این صورت بود اثرش اهمیت چندانی نداشت و نظیر این مرقّع‌دوزی‌ها الی ماشا‌ءالله وجود دارد. مولانا مانند بوته گلی که از نور خورشید و آب و خاک و هوا استفاده می‌کند و شاخه گلی زیبا و عطرآمیز به اطرافیان تقدیم می‌کند که نه خورشید است، نه آب است، نه خاک است و نه هوا، ولی در عین حال ردّ پای همهٔ  آنها را در گُل می‌توانیم پیدا کنیم.

مولانا به صورت غربالی از همهٔ اندیشه‌های مهم استفاده کرده ولی آن مواد را در هاضمه تجارب عمیق عرفانی خود و ذهن و ضمیر درخشان خود مخمّر کرده و چیزی بر آورده که با هیچ‌کدام از آثار قبل از خود شباهت تقلیدی ندارد. اصلا اگر غیر از این می‌بود اثرش ماندگار نمی‌شد. زیرا گذر زمان، غربالگر دقیق و اشتباه ناپذیری است. زمان، آثار سطحی و تقلیدی را می‌بیزد .

 ایکنا - بزرگترین میراث داران مولانا در طول تاریخ چه کسانی بوده‌اند؟

مسلماً هرکس به آدمیت نزدیک‌تر است میراث دار مولاناست چه باسواد باشد، چه کم‌سواد یا بی‌سواد .

 ایکنا - چه درس‌هایی می‌توان از مولانا برای زندگی امروز گرفت؟

درس عشق و نوع دوستی و توجه به معنویت و اسیر ظواهر دنیا نشدن  .

 ایکنا - چگونه می‌توان این درس‌ها را در زندگی روزمره به وادی ظهور آورد تا انسان بتواند زندگی خوب، خوش و معناداری داشته باشد؟

طلب، اولین گام در این راه است. نخست باید بخواهیم که تغییر کنیم. بدانیم که نارسایی‌هایی داریم. آدم چه‌وقت به مطب دکتر رجوع می‌کند؟ وقتی که می‌بیند بیمار است و باید درمان شود. ورنه کمتر دیده شده که شخصی با آنکه سالم است برود دوا بخورد! طلب باید جدّى و حقیقى باشد نه تفنّنی و برای وقت‌گذرانی. چون اگر طلب، جدی نباشد آدم با تلنگری عقب عقب می‌رود و پا به فرار می‌گذارد .

 ایکنا - علت ماندگاری مولانا و حس پیوند باطنی عمیق ایرانیان با او چیست؟

سبب اصلی توجه به مولانا و ماندگاری او در درجه اول صدق باطن و ذهن و ضمیر جهنده و چالاک و خلاقیت حیرت‌آورش بوده، آثار مولانا آیینه زندگی اوست. او همان‌سان گفت که زیست و بالعکس. در حالی که ما ممکن است حرفهای قشنگ و جالبی بزنیم، ولی چون به خلوت می‌رویم آن کار دیگر می‌کنیم، باعث می‌شود حرف‌هایمان باد هوا شود و لا یَزیدُ المُخاطَبینَ إلّا فِراراً !

ایکنا - حضرت مولانا از وجوه مختلف ادبی، دینی و عرفانی صاحب نفس و اندیشه بوده است، به نظر شما کدام بعد از ابعاد شخصیت او مورد غفلت و توجه واقع شده است؟

البته باید گفت که بعد زمینی و مدنی مولانا کمتر مورد توجه واقع شده است. مثلا ما خیال می‌کنیم که مولانا از صبح تا شب فقط می‌زده و می‌رقصیده  است! اگر اینگونه بوده آثار عمیق و ماندگار را چه کسی گفته؟! و یا خیال می‌کنیم مولانا فقط در آسمان‍‌ها سیر و سیاحت می‌کرده و اصلا به حوالی زمین حتی نزدیک هم نمی‌شده است! نه بابا، اینطور نبوده. مولانا بسیار به احوال مردمان پیرامونش توجه داشته است. اصلا خاندان او و خودش جزو فتیان بودند. یعنی اهل فتوت و دستگیری از نیازمندان و ارباب حاجات. فقط کافی است شما نظر کنید به نامه‌های مولانا، نود در صد این نامه‌ها مسائل مدنی است. نامه‌هایی که مولانا برای متولیان امور می‌نوشته جهت رفع گرفتاری‌های مردمی که به در خانه‌اش می‌آمدند و از او کمک می‌خواستند و مولانا نیز اعتبار خودش را هزینه می‌کرده برای این و آن و خودش زندگی درویشانه‌ای داشته است. در حالی که تمام نامه‌های صوفیه بر محور آسمان و عالم لاهوت می‌گشته و از عالم ملکوت حاضر نبودند پایین‌تر بیایند !

ایکنا - شما خود در حوزه‌ قرآن و ترجمه آن فعالیت داشته‌ و در زمینه مولانا‌پژوهی از کبار روزگار هستید با این تفاصیل بفرمایید قرآن چگونه در زندگی و اندیشه و حتی سبک بیان مولانا تاثیرگذار بوده است؟

مولانا معارف قرآن کریم را به‌خوبی منعکس کرده است: از توحید ذوالجلالی گرفته تا عمل و جواب عمل و بحث حبط و احباط عمل و مسائل روحانی دیگر. حتی در شکل داستان نیز مشابه قرآن‌ کریم است. یعنی داستان نمی‌گوید که فقط داستان بگوید یا امثال نمی‌آورد که فقط امثال بیاورد، بلکه این حکایات و امثال را برای عبرت و تفکر می‌آورد: وتِلْکَ الْأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ.

ایکنا - بزرگترین درسی که شما به عنوان یکی از دوستان حضرت مولانا از اندیشه و مشی او گرفتید، چه بوده است؟

این است که تو وظیفه‌ات را انجام بده، چه‌کار داری که دیگران چه می‌کنند .

تو مگو: «همه به جنگ‌اند و ز صلح من چه آید؟»

تو یکی نه‌ای هزاری تو چراغ خود بر افروز

🔹"آخرین خبر" در روبیکا
🔹"آخرین خبر" در ایتا
🔹"آخرین خبر" در بله