سوگواره شام غریبان/ قم در سوگ غربت اهل بیت (ع) گریست

ایرنا/ همزمان با غروب دهم محرم، آسمان قم با چشمان اشکبار هزاران عزادار همدل شد و شهر در سوگ خاموشترین لحظه تاریخ فرو رفت.
شام غریبان، شب تنهایی بازماندگان کربلا، شبی برای سوگواری زینب(س) و نالههای رقیه(س) و شبی که کوچههای قم با نور شمعها و صدای بغض کودکان، همآوا با کاروان اسیران شام گشت.
با فرارسیدن شام غریبان، مردم در سوگ غربت اهلبیت(ع)، شمع در دست، در کوچهها و معابر عمومی گرد آمدند.
شام غریبان، شب تنهایی بازماندگان کربلا، شبی برای سوگواری زینب(س) و نالههای رقیه(س) و شبی که کوچههای قم با نور شمعها و صدای بغض کودکان، همآوا با کاروان اسیران شام گشت.
این آیین که به شکل خودجوش و مردمی در محلات قم مختلف برگزار شد، یادآور تاریکی شب یازدهم محرم و مظلومیت خاندان پیامبر(ص) پس از فاجعه عاشورا بود؛ شبی که آتش، خیمههای اهلبیت را فرا گرفت و زنان و کودکان داغدار، بیپناه به صحرا پناه بردند.
در بسیاری از محلات قدیمی قم از جمله چهارمردان، آذر، چهلاختران، بازار کهنه و خیابان انقلاب، مراسم شام غریبان با تجمع گسترده مردم همراه بود.
خانوادهها، پیر و جوان، زن و مرد، کودک و نوجوان، با چشمانی اشکبار در حالی که شمع روشن در دست داشتند، در کوچهها حرکت کردند و با زمزمه «یا حسین»، «یا زینب» و نوحههای غمانگیز و مداحی، یاد شهدای کربلا را زنده نگه داشتند.
حرم، مامن اندوه عاشورا
در حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه(س)، شام غریبان امسال با شکوه خاصی برگزار شد؛ از ساعاتی پیش از اذان مغرب، زائران و عزاداران بهصورت خانوادگی در صحنها و رواقهای حرم گرد آمدند و پس از اقامه نماز جماعت، با روشن کردن شمع، به یاد غربت دختران امام حسین(ع) و حضرت زینب کبری(س)، اشک ماتم ریختند.
خیابانهای اطراف حرم مطهر، بهویژه میدان آستانه، خیابان ارم و خیابان انقلاب، غرق در سکوت و سوگ بود و در گوشهگوشه آن، هیاتهای عزاداری با نوای مرثیهخوانی، ندای «یا حسین» و «یا عباس» سر دادند؛ شماری از هیاتها با برپایی خیمههای نمادین و اجرای نمایشهای آیینی، وقایع شب شام غریبان را برای کودکان و نوجوانان بازسازی کردند تا این روایت تاریخی در جان نسلهای آینده نیز نهادینه شود.
همدردی با دخترکان داغدار کربلا
یکی از جلوههای ویژه مراسم امسال، حضور گسترده کودکان در دستههای عزاداری بود؛ دخترکان خردسال با لباس سیاه، پیشانیبندهایی با نامهای «یا رقیه»، «یا زینب» و «یا سکینه» و شمع در دست، در کنار مادرانشان حضور داشتند؛ بسیاری از خانوادهها تلاش کرده بودند با روایت داستان شام غریبان به زبان ساده، فرزندان خود را با مظلومیت اسرا آشنا کنند.
برخی کودکان، عروسکهایی به دست داشتند که با پارچه سیاه پوشانده شده بود و در میان مردم حرکت میکردند؛ نمادی از یتیمان دشت کربلا که پس از شهادت پدرانشان، به آتش و اسارت گرفتار شدند.
و اینجا، در دل قم، مادران دست دخترانشان را گرفتند و آرام در گوششان گفتند: «امشب شب دختری است که بابایش را صدا زد و کسی پاسخ نداد… شب رقیه است دخترم… شب غربت است…»
نور شمعها، روشنایی دلها
در شام غریبان، شمع تنها یک وسیله نیست؛ بلکه نمادی از امید و پایداری است. در کوچههای تاریک قم، صدها شمع با دستان مردم روشن شد و نورشان، دلهای سوگوار را گرم کرد. مردمی که در سکوت، تنها با نالههای زیر لب، فریاد «کل یوم عاشورا» را در دل تکرار میکردند.
در کنار روشنکردن شمع، قرائت زیارت عاشورا، دعای توسل و مرثیهخوانی نیز در نقاط مختلف شهر بهویژه در مساجد، حسینیهها و خانههای عزاداران انجام شد؛ گروههایی از جوانان با پخش شربت، چای و خرما به عزاداران خدمترسانی کردند و برخی هیاتها نیز در این شب معنوی، نذورات خود را میان مردم توزیع کردند.
روایت خستگیناپذیری زینب کبری(س)
در بخشی از مراسم شام غریبان، برخی مداحان با اشاره به نقش حضرت زینب کبری(س) به سخنرانی پرداختند؛ آنها با ذکر مصائب شب یازدهم محرم، به استقامت بانویی اشاره کردند که در حالیکه عزیزانش را از دست داده بود، وظیفه سنگین حفظ پیام کربلا را بر عهده گرفت.
در نوحههای شام غریبان، بیشتر به حال و هوای آتشسوزی خیمهها، تنهایی کودکان، بیپناهی زنان، و نگاههای ترسیده کاروان اسرا اشاره میشد؛ این سرودهها، فضای حزنانگیز مراسم را دوچندان میکرد و بر احساس عاطفی و معنوی عزاداران میافزود.
زینب (س)، بانوی داغها
در میان تمام عزاداریها، دلها نزد زینب بود…
بانویی که در میدان کربلا، پس از شهادت حسین(ع)، ایستاد؛ نه با شمشیر، که با صبر.
او در شام غریبان، سوختن خیمهها را دید، نالههای کودکانه را شنید و چشمان مضطرب برادر زادهاش رقیه را به آغوش کشید.
همه رفتهاند، او مانده و کاروانی از دختران داغدار و کودکان وحشتزده.
میسوزد دلش برای علیاکبر… برای قاسم… برای رباب… و برای رقیه، دختر خردسالی که هنوز در آغوش مادر، دنبال آغوش پدر میگردد…
مداحان در مراسم شام غریبان، روایت کردند از لحظهای که زینب، در آتش بیپناهی، کودکان را یکییکی از زیر خیمهها بیرون کشید؛ از زینب تنها، که به علیاصغر نگاه کرد و جز اشک، پاسخی نداشت؛ از زینب اسیر که با دلی شکسته، کربلا را پشت سر گذاشت و از کمر خم نکرد…
و این آغاز اسارتی است که زینب، تا همیشه پیامش را به دوش خواهد کشید.
رقیه…دختر بیپدر...
او نه فقط داغ پدر را دیده، که صدای افتادن عمویش عباس را شنیده…
رقیه، دختر سهسالهایست که شب عاشورا، صدای سوختن خیمه را با گوش کوچک خود شنید…
اشکهایش خاموش نمیشود…
دستهای کوچکش پدر میخواهد و پاسخ او، سکوتِ سر بریدهایست که بر نیزههاست…
آیینی برای ماندگاری حقیقت
شام غریبان در قم، نه فقط یک مراسم سنتی، که آیینی برای زنده نگهداشتن پیام عاشوراست؛ این شب، فرصتی است برای همدردی با اهلبیت پیامبر(ص)، برای بازخوانی حقیقت کربلا و برای آنکه فرزندان این سرزمین بیاموزند ظلمستیزی، ایثار و وفاداری چگونه در تاریکی تاریخ، نوری جاودانه میشود.