نماد آخرین خبر
  1. برگزیده
سیاسی

نقد جلائی‌پور به بیانیه جبهه اصلاحات

منبع
فارس
بروزرسانی
نقد جلائی‌پور به بیانیه جبهه اصلاحات

فارس/ محمدرضا جلائی‌پور با اشاره به بیانیه اخیر جبهه اصلاحات، تناسب این بیانیه با شرایط امروز ایران و جهان را زیر سوال برده است.

جبهه اصلاحات با انتشار بیانیه‌ای به موضوعاتی همچون تعلیق غنی‌سازی، کاهش حمایت از مقاومت و تکرار روایت‌های غربی درباره حقوق بشر اشاره کرد.
محمدرضا جلایی‌پور طی یادداشتی در انتقاد از این بیانیه نوشت:
از منظر اصلاح‌گرانه برایم چند پرسش از نویسندگان بیانیهٔ امروز جبههٔ اصلاحات مطرح شد که برای مشارکت در گفتگوی عمومی و درون‌جریانی به اختصار می‌پرسم:
این بیانیه اگر قبل از دفاع میهنی ۱۲ روزه و قبل از نسل‌کشی غزه و حتی قبل از بهاربه‌خزان‌کشیدهٔ عربی نوشته می‌شد دقیقا چه فرق مهمی می‌کرد؟ آیا این اتفاقات بزرگ نباید تاثیری در بخشی از محتوا و رویکرد متن نیروی سیاسی ملی بگذارد؟ آیا بازگشت به تنظیماتِ کارخانه‌ایِ قبل از جنگ فقط برای حکمرانان خطا است و برای نیروهای سیاسی مطلوب است؟

چرا متن گویی در دههٔ نود میلادی و غلبهٔ خوش‌بینی/خوش‌خیالی به نظم تک‌قطبیِ لیبرالِ جهانی نوشته شده است و هیچ ردی از تغییرات صحنهٔ جهانی و افزایش قدرت چین و ضرورت بیشترِ پیمان‌ها و ائتلاف‌سازی‌های جدید منطقه‌ای در آن دیده نمی‌شود؟ آیا نیروی سیاسی نباید متناسب با درس‌آموخته‌های منطقه و جهان چارچوب‌های تحلیلی و‌ فرض‌های نظری و زبان و رفتارش را روزآمد کند؟ 
مثلا اگر این بیانیه نه برای ایرانِ ۱۴۰۴ در این منطقه بعد از درس‌آموخته‌های توسعه‌های توافق‌محور جهان و شکست‌های گذارهای منطقه و شکست‌های اجماع واشنگتنی، بلکه قرار بود مثلا چند دهه قبل برای کرهٔ جنوبیِ وابستهٔ آمریکا در برابر کرهٔ شمالیِ وابستهٔ شوروی نوشته شود چه تفاوت رویکردی می‌داشت؟
یا مثلا اگر ترامپ رئیس جمهور آمریکا نبود و همین چند هفته پیش وسط مذاکرات با جنگدهٔ بی‌دو ایران را بمباران نکرده بود یا نسل‌کشی نشده بود متن این بیانیه چه تفاوتی می‌داشت؟ یا اگر راهبرد فشارمحور و گذاریِ بخشی از نیروهای سیاسی در دهه‌های گذشته عملا بی‌نتیجه یا با نتایج عکس نمی‌شد، متن این بیانیه چه فرقی می‌داشت؟
بیانیهٔ «جام زهر» مجلس ششم چه اشکالی داشت که عملا راهگشا نشد و با چه تحلیلی تکرار همان محتوا و لحن و رویکرد سودمند محسوب می‌شود؟
 
آیا ایران فقط بین دو گزینهٔ تسلیم و جنگ مخیر است؟ آیا گزینهٔ سومی که می‌تواند طراحی و خلق شود، نباید در متن توضیح داده شود؟ فرض کنیم ایران حتی به سبک جولانی یک‌سره تسلیم شود، آیا همانطور که نتانیاهو به قوای دفاعی سوریه، آن‌هم حین مذاکرات جولانی با نتانیاهو و علی‌رغم حمایت ترامپ از او، حمله کرد، به بهانهٔ دیگری به ایران حملهٔ نظامی یا اقتصادی نخواهد شد؟
چرا بعد از حملهٔ دو قدرت اتمی به ایران و در کنار تاکید به‌جا بر ضرورت ابتکار عمل دیپلماتیک و ذی‌نفع‌سازی اقتصادیِ همسایگان و قدرت‌های جهانی در رشد و امنیت ایران و افزایش رضایت عمومی و همبستگی ملی، در متن بیانیه تاکیدی بر ضرورت تقویت قوای نظامی و دفاعی ایران نمی‌شود؟ آیا تصویر نویسندگان از اقتضائات امنیت ملی ایران در این منطقه و جهان زیاده ساده‌انگارانه و عقب‌مانده از زمان نیست؟
چرا یازده پیشنهاد متن شامل لوازم افزایش تاب‌آوری اقتصادی محروم‌ترین شهروندان ایران - مهم‌ترین قربانیان جنگ - نمی‌شود و صرفا رضایت طبقه ‌متوسط و فرادستان اقتصادی را هدف می‌گیرد؟
در متن، نظام به ترک «تخاصم خارجی» دعوت شده است. آیا «تنش‌زا» و مخاصمه‌جو ایران است که در حال مذاکره با آمریکا بود یا نتانیاهو و ترامپ که به ایران حملهٔ تجاوزکارانه کردند؟ 
به فرض پذیرشِ مخاصمه‌جویی ایران، آیا ترک تخاصم و ترک زبانِ سیاستِ ستیز و تقویت توافق‌گرایی فقط در برابر ترامپ مطلوب است و در سیاست داخلی عبور از قطبی‌سازی و زبانِ ستیز و تقویت توافق‌گرایی و توافق‌سازیِ حل مساله‌ای مطلوب نیست؟ 
آیا این‌که پیام اخیر حسن روحانی و مقالات جدید جواد ظریف و مواضع اخیر علی لاریجانی و زبان تعدادی از اعضای کابینه به نسبت این بیانیه موثرتر و راهگشاتر بوده‌اند از جمله به خاطر لحن و زبان مناسب‌تر و توازن محتوایشان نیست؟
آنچه در بیانیه به عنوان نقشهٔ راه ذکر شده در واقع لیست اهداف و آرزوهای جبهه نیست؟ آیا نیروی سیاسی مصلح نباید از لیست کردن اهداف فراتر برود و زبان و مسیر متناسب با تحقق‌شان و گشایشگری عملی را برگزیند؟ اگر نقشهٔ راهِ ممکن و متناسب با ظرفیت‌ها بود، آیا نباید در موارد متعددی که در سال‌های قبل تقریبا بدون تفاوت در محتوا و زبان لیست شده بودند محقق می‌شدند؟ اگر از دو موردی که علاوه بر «امکان» در «مطلوبیت‌»شان هم تردید هست بگذریم، گام‌های غیرآرزواندیشانه و برنامهٔ جبهه برای تحقق این اهداف چیست؟
آیا شرایط پرمخاطرهٔ ایران و مسائل انباشتهٔ کشور نمی‌طلبد که جبههٔ اصلاحات با بازاندیشی راهبردی، رقبای سیاسی‌اش را بخشی از راه حل کند (و نه صرفا بخشی از مساله) و با روش و زبانی سیاست بورزد که  بتواند به جای قطبی‌سازی، توافق‌های راهگشا بسازد و کارگزار اصلاح عملی شود (به جای صرفِ طلبِ اهداف رادیکال) و در نظر رقبایش هم اصلاح‌گران بخشی از راه حل شوند و نه بخشی از مساله؟

🔹"آخرین خبر" در روبیکا
🔹"آخرین خبر" در ایتا
🔹"آخرین خبر" در بله