نماد آخرین خبر

درخواست طلاق از همسر عشق سفر

منبع
اعتماد
بروزرسانی
درخواست طلاق از همسر عشق سفر

اعتماد/ مرد جوان وقتی دید همسرش دوست دارد مرتب به سفر برود، تصمیم گرفت برای همیشه به زندگی مشترکش پایان دهد. این زوج که شش سال است ازدواج کرده‌اند، به خاطر عشق و علاقه خانم به مسافرت، کارشان به دادگاه خانواده کشیده شد.

مرد جوان وقتی در مقابل قاضی دادگاه خانواده قرار گرفت، درباره ماجرای زندگی‌‌اش گفت: آقای قاضی شش سال است با نیلوفر ازدواج کرده‌ام، ولی در این مدت آسایش نداشتم. عشق و علاقه نیلوفر به سفر عجیب و بیش از حد است. در این مدت حتی یک روز تعطیل هم در خانه نبودیم و استراحت نکردیم. حتی من از تمام مرخصی‌هایم استفاده کردم، تا با همسرم به مسافرت برویم. یک روز که تعطیل می‌شود، بلافاصله برنامه سفر می‌چیند. اوایل برایم جذاب بود و استقبال هم می‌کردم. ولی کم‌کم این وضعیت مرا به ستوه آورد. من یک آدم عادی هستم که بعد از یک هفته کار سخت، نیاز به استراحت در خانه خودم دارم. دلم می‌خواهد جمعه‌ها ناهار را در خانه بخورم، روی کاناپه لم بدهم و فیلم ببینم اما نیلوفر هرگز به این چیزها رضایت نمی‌دهد. هر بار که اعتراض می‌کردم، می‌گفت: «تو بی‌حوصله‌ای، تو لذت زندگی رو نمی‌فهمی!»

من دیگر توان این همه جابه‌جایی را ندارم. زندگی ما شده چمدان بستن و باز کردن. همه پس‌اندازمان خرج بلیت هواپیما و هتل شده است. من دیگر حوصله این سبک زندگی را ندارم و به هیچ عنوان نمی‌توانم این وضعیت را ادامه دهم. آقای قاضی، خسته‌ام از کوچ دائم. این مسأله واقعا روی روح و روانم تأثیر زیادی گذاشته و دیگر طاقت زندگی در کنار این زن خودخواه را ندارم. او حاضر نیست یک‌بار هم به خاطر من در خانه بماند و از سفرش بگذرد. 
​​​​​​​در مقابل، زن جوان نیز با چشمانی پر از اشک، درباره ماجرای زندگی‌‌اش به قاضی گفت: آقای قاضی، من همیشه رؤیای زندگی‌ پر از هیجان و تازگی را داشتم. وقتی با نیما ازدواج کردم، تصورم این بود که او هم مثل من از کشف دنیاهای جدید لذت می‌برد. اوایل واقعا همین‌طور بود؛ با اشتیاق همراهی می‌کرد و از دیدن جاهای جدید لذت می‌برد اما نمی‌دانم چه شد که کم‌کم تغییر کرد. زندگی برای من در چهاردیواری خانه معنایی ندارد. من از روزمرگی بیزارم. سفر برای من مثل نفس کشیدن است‌؛ به من انرژی می‌دهد، ذهنم را باز می‌کند و از تکرار مکررات رهایی‌ام می‌بخشد. من نمی‌خواستم او را اذیت کنم، فقط می‌خواستم با هم از زندگی لذت ببریم. به نیما می‌گفتم این سفرها ما را به هم نزدیک‌تر می‌کند، خاطرات مشترک می‌سازد اما او همیشه به خستگی و پول فکر می‌کرد. درست است که من عاشق سفر هستم اما آیا این دلیلی برای پایان دادن به یک زندگی مشترک است؟ من حاضر بودم گاهی اوقات هم در خانه بمانیم اما او هرگز این را به من نگفت. فقط همیشه شکایت می‌کرد و غر می‌زد. من نمی‌فهمم چرا او دیگر نمی‌خواهد هیجان و زیبایی‌های دنیا را تجربه کند؟ تمام تلاشم این بود که زندگی‌مان از حالت کسل‌کننده خارج شود. باور کنید، هر سفر برای من یک فرصت تازه بود تا دوباره عاشق زندگی‌ام شوم. ولی همسرم این موضوع را درک نمی‌کند. با این‌که از همان ابتدا می‌دانست چقدر عاشق سفرم و از خانه ماندن بیزار. حالا که او طلاق می‌خواهد، من هم برای جدایی راضی‌ام. 
در پایان قاضی نیز سعی کرد این زوج را از جدایی منصرف کند، او آنها را به یک مرکز مشاوره فرستاد تا شاید مشکل و اختلاف‌شان حل شود. به همین دلیل رسیدگی به این پرونده را به جلسه آینده موکول کرد. 

نظر کارشناس:
اختلافات کوچک را جدی بگیرید
سارا شقاقی، روان‌شناس دراین خصوص می‌گوید: تفاوت درانتظارات وسبک زندگی، می‌تواند به‌رغم عشق اولیه، به بن‌بست‌های غیرقابل حل در زندگی زناشویی منجر شود. در زندگی مشترک، اختلافات به ظاهر کوچک که به مرور زمان، اگر به درستی مدیریت نشوند، می‌توانند به شکاف‌هایی عمیق و غیرقابل ترمیم در رابطه تبدیل شوند. در نگاه اول، «علاقه به سفر» یا «نیاز به استراحت در خانه» ممکن است موضوعاتی ساده وقابل حل به نظر برسند اما درواقع، آنها اغلب نیازها، ارزش‌ها و انتظارات عمیق‌تری هستند که افراد از زندگی ورابطه خود دارند. هر فردی مجموعه‌ای از نیازهای روان‌شناختی، مثل نیاز به امنیت، آزادی، تعلق، اهمیت، رشد و مشارکت و ارزش‌های شخصی، مثل ماجراجویی، ثبات، خانواده و پیشرفت را دارد. وقتی این نیازها و ارزش‌ها در دو شریک زندگی با یکدیگر همسو نباشند یا به رسمیت شناخته نشوند، تعارض بروز می‌کند. از طرف دیگر گاهی اوقات، بسیاری از اختلافات کوچک نه به خاطر ماهیت موضوع بلکه به دلیل نحوه بیان و مدیریت آنها تشدید می‌شوند. عدم توانایی در گوش‌دادن فعال، قضاوت‌کردن، غر زدن به جای بیان خواسته، اجتناب از گفت‌وگو یا تبدیل کردن یک خواسته به یک «باید» مطلق، همگی می‌توانند یک اختلاف ساده را به یک بن‌بست تبدیل کنند. همچنین باید بگویم که گاهی اوقات افراد با این تصور وارد رابطه می‌شوند که شریک زندگی‌شان قرار است تمامی نیازها و خواسته‌های آنها را برآورده کند، یا این‌که شریک‌شان باید دقیقا مثل آنها فکر و رفتار کند. این انتظارات غیرواقع‌بینانه می‌تواند ‌به ناامیدی و رنجش منجر شود، زیرا هیچ‌کس نمی‌تواند آینه‌ای تمام‌نما از دیگری باشد. به همین دلیل، اختلافات به ظاهر کوچک، درواقع زنگ خطرهایی هستند که نشان می‌دهند نیازها، ارزش‌ها یا سبک‌های ارتباطی در حال سایش هستند. موفقیت در یک رابطه نه به معنای «نبود اختلاف» است بلکه به معنای «توانایی در مدیریت سالم و سازنده اختلافات» است. یادگیری مهارت‌های ارتباطی، همدلی، مذاکره و یافتن راه‌حل‌های خلاقانه برای برآورده کردن نیازهای هر دو طرف، کلید تبدیل این اختلافات از عوامل تخریب‌کننده به فرصت‌هایی برای رشد و عمیق‌تر شدن رابطه است. 
 

 

🔹"آخرین خبر" در روبیکا
🔹"آخرین خبر" در ایتا
🔹"آخرین خبر" در بله

اخبار بیشتر درباره

اخبار بیشتر درباره