مشاجره بر سر صبحانه زوج جوان را به طلاق کشاند!

جام جم/ زوج جوان تصور میکردند پس از ازدواج و آغاز زندگی مشترک، فاصلهای با خوشبختی نخواهند داشت اما محاسبات آنها غلط از آب درآمد و طولی نکشید که زندگی پر از عشق این زوج از هم پاشید. درنا و سهیل درگیریشان از یک روز صبح خیلی زود شروع شد.
جنجالی بر سر خوردن صبحانه و کشمکشهای طولانی بعد از آن، در نهایت کار زوج جوان را به دادگاه خانواده کشاند. آنها در مقابل قاضی دادگاه خانواده نشستند و دادخواست جدایی خود را ارائه دادند.
زن جوان درباره علت این درخواست به قاضی گفت: شوهرم مرد خودخواهی است. وقتی برای اولین بار او را دیدم، تصور میکردم بهترین مرد روی زمین است. اما اینطور نبود. تازه پس از آغاز زندگی مشترکمان متوجه شدم که سهیل مرد خودخواهی است. دعوای ما تنها بر سر تهیه صبحانه آن هم صبح خیلی زود شروع شد. سهیل همیشه برای رفتن به سرکار باید صبح خیلی زود از خواب بیدار میشد اما من که کاری نداشتم، نمیتوانستم آن وقت صبح از خواب بیدار شوم. همین باعث میشد که سهیل با بداخلاقی از خواب بیدار شود و آنقدر سر و صدا کند که من هم از خواب بلند شوم. او هر روز این کارش را تکرار میکرد و در مقابل اهمیتی به حرفهایم نمیداد تا اینکه یک روز صبح داد و بیداد به راه انداخت و گفت باید از خواب بیدار شوم و برایش صبحانه تهیه کنم. از شنیدن این حرف خیلی تعجب کردم. از اینکه باید مثل خدمتکارها هر روز صبح زود از خواب بیدار شده و برای شوهرم صبحانه درست کنم، بهشدت ناراحت شدم. این حرف سهیل از روی خودخواهی بود. او توقع داشت که من هرروز دو ساعت زودتر ازخواب بیدارشوم تا فقط یک صبحانه تهیه کنم. آن روز صبح سهیل دعوای خیلی سختی بهراه انداخت وبا داد وفریاد خانه را ترک کرد. ولی موضوع به همینجا ختم نشد. سهیل رفتارهای آزاردهندهاش را ادامه داد و هرشب پیش از خواب سر همین موضوع درگیری بهراه میانداخت. یکی دو بار برای اینکه او آرام شود، از خواب بیدار شدم و برایش صبحانه تهیه کردم اما خیلی برایم سخت بود. با این حال سهیل دستبردار نبود. او میخواست این اتفاق هرروز بیفتد. چند باری شب قبل برایش صبحانه را آماده کردم و به او گفتم صبح زود وقتی از خواب بیدار شدی، خودت آن را از یخچال بردار و بخور. ولی این راهکار هم فایدهای نداشت تا اینکه تصمیم به جدایی گرفتیم.
در ادامه شوهر این زن گفت: همسرم تنها به خاطر یک صبحانه، جنجال بهراه انداخته است. من تنها از او خواستم که صبحها برایم صبحانه تهیه کند. به نظر خودم که این توقع زیادی نیست و نمیدانم چرا این زن با من لجبازی میکند. اگر صبحها صبحانه نخورم در محل کار سردرد میگیرم و نمیتوانم بهدرستی کارم را انجام دهم. از طرفی خودم هم نمیتوانم برای خودم صبحانه آماده کنم. برای همین از درنا خواستم تا برایم صبحانه آماده کند. او تنها به خاطر لجبازی با من، موضوع را تا این اندازه بزرگ کرده و خودش و مرا عذاب داده است. برای همین من هم دیگر نمیتوانم در کنار او زندگی خوبی داشته باشم و تصمیم به جدایی دارم.
در پایان نیز قاضی رسیدگی به این پرونده را به جلسه آخر موکول کرد.