سه سیاست جدید ترامپ در آمریکای لاتین

ایرنا/ «دونالد ترامپ» رئیس جمهور آمریکا در هفتههای اخیر با تشدید فشارهای نظامی بر ونزوئلا، اعطای کمک مالی ۲۰ میلیارد دلاری به دولت «خاویر میلی» در آرژانتین و تلاش برای قطع نفوذ چین در کانال پاناما، موجی از تحلیلها درباره اهداف تازه واشنگتن در آمریکای لاتین به راه انداخته است.
نشریه فارن پالیسی در گزارشی نوشت: در محور نخست سیاست جدید واشنگتن، ونزوئلا بار دیگر به صحنه اصلی نمایش قدرت تبدیل شده است.
ترامپ در هفتههای گذشته با اعزام ناوهای جنگی به دریای کارائیب تلاش کرده تا دولت نیکلاس مادورو را زیر فشار مستقیم نظامی قرار دهد. «جف رمزی» تحلیلگر آمریکایی، در گفتوگویی با فارن پالیسی میگوید ترامپ اکنون در برابر دو گزینه قرار دارد: «یا از این حضور نظامی به عنوان اهرم فشار برای پیشبرد اصلاحات دموکراتیک استفاده کند، یا با گام گذاشتن در مسیر رویارویی نظامی، منطقه را به سمت بحران تازهای سوق دهد.»
به باور بسیاری از ناظران، تجربههای مداخلهگرانه پیشین آمریکا در آمریکای لاتین، نشان داده که اقدامات نظامی بهندرت به ثبات سیاسی منجر میشود.
همزمان، دولت ترامپ در حال بررسی توافقی برای پایان دادن به حضور شرکتهای چینی در مدیریت بندرها و مسیرهای مرتبط با کانال پاناما است. هرچند این اقدام میتواند نفوذ چین را در مسیر حیاتی کانال پاناما محدود کند، اما احتمال دارد پکن در واکنش، سرمایهگذاریهای خود را در کشورهای دیگر منطقه، از اکوادور تا شیلی، افزایش دهد.
به این ترتیب، واشنگتن وارد نوعی رقابت ژئوپلیتیک تازه با پکن در نیمکره غربی شده است؛ رقابتی که رگههایی از بازگشت جنگ سرد را در خود دارد.
اعطای وام ۲۰ میلیارد دلاری از سوی دولت ترامپ به دولت راستگرای خاویر میلی در آرژانتین، یکی از بحثبرانگیزترین تصمیمات هفتههای اخیر بوده است.
«روهیت چوپرا» تحلیلگر سیاست اقتصادی، در یادداشتی مینویسد این اقدام نه از سر دلسوزی اقتصادی، بلکه با هدف تثبیت محور راستگرایان پوپولیست در آمریکای لاتین صورت گرفته است.
به باور وی، این تصمیم در عمل به بهای مالیاتدهندگان آمریکایی تمام میشود، در حالی که هدف پنهان آن، تحکیم اتحاد ایدئولوژیک میان ترامپ و متحدان فکریاش در منطقه است.
در صحنهای غیرمنتظره، دونالد ترامپ و لولا داسیلوا، رئیسجمهور چپگرای برزیل، در حاشیه نشست سازمان ملل گفتوگویی مثبت داشتند.
آندره پاگلیارینی در تحلیلی مینویسد این دیدار نشانهای از «گرم شدن پشت صحنهای روابط» میان دو رهبر با مواضع متضاد است—و در عین حال یادآور نقش میانجیگرانه نهادهایی چون سازمان ملل در حفظ تعادل سیاسی میان قدرتهای منطقهای.
هاوارد دبلیو. فرنچ در مقالهای با عنوان ترامپ و عصر مردان قدرتمند معتقد است که رئیسجمهور آمریکا در حال ترویج الگوی جدیدی از سیاست قدرت است.
به گفته وی، «ترامپ از بولسونارو در برزیل تا میلی در آرژانتین، رهبرانی را ترجیح میدهد که با اقتدارگرایی، وعده نظم و ثبات میدهند.»
در نتیجه، آمریکای لاتین امروز شاهد شکلگیری نظمی تازه است؛ نظمی که در آن، واشنگتن از دموکراسیهای شکننده فاصله گرفته و به حمایت از دولتهای مقتدر و همسو با منافع خود گرایش یافته است.
در نتیجه باید گفت که سیاست خارجی ترامپ در آمریکای لاتین را میتوان ترکیبی از سه عنصر دانست: فشار نظامی، نفوذ اقتصادی و اتحاد ایدئولوژیک.
این ترکیب، هم یادآور جاهطلبیهای ژئوپلیتیک دوران جنگ سرد است و هم نشانهای از شکلگیری نظمی تازه با مرکزیت واشنگتن.
با این تفاوت که در عصر جدید، «قدرت نرم» جای خود را به نمایش عریان قدرت داده است و دموکراسی دیگر نه هدف نهایی، بلکه ابزاری در خدمت منافع ایالات متحده است.