نماد آخرین خبر

سایه توافق بر دیوار بی‌اعتمادی؟

منبع
اعتماد
بروزرسانی
سایه توافق بر دیوار بی‌اعتمادی؟

اعتماد/متن پیش رو در اعتماد منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست

به‌رغم اختلاف‌های فنی دیپلماسی تنها گزینه است و محدودیت‌های مقطعی در حوزه غنی‌سازی می‌تواند نتیجه‌بخش باشد

حدیث روشنی| قطار مذاکرات غیرمستقیم ایران و امریکا، مجددا با میانجیگری عمان و در شرایطی حساس به ایستگاه چهارم رسید. روزنامه اعتماد با هدف بررسی چشم‌انداز پیش روی رایزنی‌ها با حسن بهشتی‌پور، کارشناس مسائل بین‌الملل گفت‌وگو داشته است. بهشتی‌پور ضمن تاکید بر اینکه تهران به هیچ عنوان برچیده شدن مساله غنی‌سازی را نخواهد پذیرفت به «اعتماد» گفت: قطعا راهکارها و ابتکاراتی برای خرج و حل اختلافات موجود میان طرفین در این باب وجود دارد که در میان آن می‌توان به مواضعی که آقای عراقچی در باب محدودسازی مقطعی غنی‌سازی اورانیوم اتخاذ کردند، اشاره کرد. به باور این کارشناس مسائل بین‌الملل در هرصورت و با وجود تمام چالش‌هایی که تا به امروز میان ایران و ایالات‌متحده وجود داشته و دارد اما همچنان دیپلماسی بهترین راه ممکن و موجود برای به تفاهم رسیدن طرفین است.

مشروح این گفت‌وگو را در ادامه می‌خوانید.

باتوجه به اظهارات اخیر آقای عراقچی در مورد صراحت بیشتر مواضع هیات‌های نمایندگی ایران و امریکا در دور چهارم گفت‌وگوها و نزدیک‌تر شدن مواضع دو طرف، ارزیابی شما از مسیر کلی این رایزنی‌ها چیست؟ آیا می‌توان نشانه‌هایی از واقع‌گرایی و آمادگی طرفین برای رسیدن به تفاهم و در مراحل بعدی رایزنی‌ها را مشاهده کرد؟

توجه داشته باشید که هنوز دستور کار نهایی مذاکرات تعیین نشده است، بنابراین نمی‌توان پیش‌بینی دقیقی در مورد نتایج آن داشت. واقعیت این است که واژه‌هایی که در جریان مذاکرات استفاده می‌شود، می‌تواند برخی ابعاد وضعیت فعلی را روشن کند. زمانی که گفته می‌شود مذاکرات سخت بوده است، این امر به معنای آن است که دو طرف به جزییات وارد شده‌اند و هر کدام مواضع خود را حفظ کرده‌اند. طبعا این سختی به دلیل پیچیدگی موضوعات و تاکید بر جزییات است. اما وقتی گفته می‌شود که مذاکرات رو به جلو بوده است، مانند اظهارات آقای بقایی که لحظاتی بعد از پایان مذاکرات رسانه‌ای شد و به معنای آن است که مذاکرات به بن‌بست نرسیده و دو طرف توانسته‌اند با تفاهم بر شرایط و وضعیت پیش روی خود برای دور بعدی رایزنی‌ها صحبت کنند. هرچند که تعیین تاریخ و مکان دقیق برگزاری دور بعدی مذاکرت طبق روال گذشته به وزیر خارجه عمان سپرده شده است. این مساله نشان می‌دهد که هنوز در برخی جنبه‌ها تردیدهایی وجود دارد و لازم است که مشورت‌هایی در پایتخت‌ها انجام شود تا مشخص شود که چگونه ایران و امریکا می‌خواهند به این موضوعات در دور بعدی بپردازند. از طرفی مفهوم رو به جلو بودن در مذاکرات به این معناست که درست است طرفین در جزییات بیشتری وارد شده‌اند، اما در عین حال همچنان در برخی موضوعات کلی نیز اختلافاتی وجود دارد، چرا که مذاکرات به ‌طور هفتگی در حال پیشرفت است و گاهی ممکن است یک هفته نیز به تعویق بیفتد چنان‌که این اتفاق در دور چهارم رخ داد. درنهایت، باتوجه به اینکه هیچ گزینه‌ای جز ادامه مذاکرات وجود ندارد، حتی اگر این روند دشوار و کند باشد امیدواری‌ها همچنان پابرجاست. به باور من، در دل مذاکرات و با ارائه پیشنهادها و راهکارهای جدید، می‌توان به راه‌حل‌هایی دست یافت که دو طرف را به یکدیگر نزدیک کند و به تفاهمی درنهایت منتهی شود که بتواند توافق را در دسترس قرار بدهد.

پیش از آغاز مذاکرات و در بازه زمانی که گفت‌وگوها به تاخیر افتاده بود سیگنال‌هایی مبنی بر برچیده شدن برنامه غنی‌سازی ایران از سوی کاخ سفید ارسال می‌شد. این درحالی است که آقای عراقچی رییس دستگاه دیپلماسی کشورمان مجدانه بر این موضوع تاکید داشته و دارد که اصل غنی‌سازی قابل مذاکره نیست. به باور شما طرفین چگونه می‌توانند از این اختلافات عمیق فنی عبور کنند و به ابتکاری برای برون رفت از این بحران دست یابند؟

باید توجه داشت که آنچه ویتکاف در مصاحبه‌ها و رسانه‌های خود مطرح می‌کند، در حقیقت بیشتر به عنوان نوعی تبلیغات محسوب می‌شود و هیچ ارتباطی با آنچه در میز مذاکرات به‌واقع مطرح می‌شود، ندارد. به باور من تفاوت زیادی میان اظهارات رسانه‌ای و آنچه در مذاکرات مطرح می‌شود، وجود دارد. لازم است تاکید کنم وقتی آقای ویتکاف چنین مواضعی را اتخاذ می‌کند، رسانه‌ها وظیفه دارند این مطالب را به‌طور دقیق برای افکار عمومی شفاف کنند و توضیح بدهند آنچه در رسانه‌ها علنا مطرح می‌شود، در حقیقت بیشتر به نفع طرف مقابل است و مصرف داخلی دارد. به عبارتی دیگر الزاما به معنای آن نیست که همان مسائل در میز مذاکرات به ‌طور جدی طرح می‌شود. این‌گونه اظهارات توسط مقام‌های امریکایی عمدتا برای راضی کردن افکار عمومی داخلی و لابی‌های صهیونیستی بیان می‌شوند، چرا‌که به واقع، اگر طرف مقابل بخواهد غنی‌سازی ایران را متوقف کند و تاسیسات هسته‌ای را برچیند، آنها خود به خوبی می‌دانند که این امر عملا به بن‌بست خواهد رسید. به همین دلیل، به نظر می‌رسد بهترین اقدام برای رسانه‌های داخلی ایران این باشد که چنین نمایش‌های تبلیغاتی مانند آنچه رییس هیات امریکایی ارائه می‌دهد را تحلیل و پردازش کنند. در حقیقت، هدف از این سخنان این است که به مردم امریکا القا کنند که واشنگتن دست برتر را در مذاکرات دارد و درنهایت می‌خواهد دستاوردهای هسته‌ای ایران را نابود کند، امری که قطعا غیرممکن است و هیچ‌گاه به نتیجه نخواهد رسید. بنابراین، آنچه که در میز مذاکرات مطرح می‌شود، قطعا با این ادعاهای رسانه‌ای تفاوت دارد. در غیر این صورت، مذاکرات عملا به بن‌بست می‌رسید و برگزاری ادوار بعدی گفت‌وگوها دیگر امکان‌پذیر نمی‌بود.

آقای عراقچی بعد از دور چهارم رایزنی‌ها تاکید کردند که اصل غنی‌سازی قابل مذاکره نیست، اما محدودیت‌های مقطعی را به عنوان ابزاری برای اعتمادسازی پذیرفته‌اند. آیا می‌توان این اظهارات را نوعی نرمش راهبردی از سوی ایران در راستای تسهیل مذاکرات و دستیابی به توافق نهایی قلمداد کرد؟

اولین نکته‌ای که باید به آن توجه داشت این است که محدودیت‌ها باید به‌دقت تعریف و تبیین شوند تا منظور دقیق آن مشخص شود. احتمالا منظور کلی آقای عراقچی از این جمله آن است که در رابطه با موضوع هسته‌ای و اعتمادسازی، ایران کاملا آمادگی دارد که همکاری‌های لازم را انجام بدهد تا طرف مقابل مطمئن شود که ایران به دنبال تولید سلاح هسته‌ای نیست. اما نکته‌ای که قابل توجه است این است که توقف کامل صنعت هسته‌ای ایران، به‌ویژه غنی‌سازی، غیرقابل پذیرش است، زیرا غنی‌سازی مانند نخ تسبیحی است که روند کلی صنعت هسته‌ای ایران را به هم می‌پیوندد؛ به عبارت دیگر، اگر غنی‌سازی متوقف شود، گویا این نخ تسبیح پاره شده و صنعت هسته‌ای ایران از هم گسیخته می‌شود. با این حال، در مورد اعتمادسازی، آقای عراقچی و دیگر مقامات ایران پذیرفته‌اند که اقداماتی محدودکننده انجام بدهند تا طرف مقابل اطمینان حاصل کند که ایران به دنبال سلاح هسته‌ای نیست. در این راستا، ایران می‌تواند غنی‌سازی را با همان سطحی که در برجام مقرر شده یعنی 3.67 انجام بدهد یا نظارت‌های آژانس بین‌المللی انرژی اتمی را سازمان‌یافته‌تر و گسترده‌تر کند. این نوع ابتکارات و طرح‌ها می‌تواند به عنوان نشانه‌ای از انعطاف‌پذیری ایران در مذاکرات تلقی شود. اما اصل غنی‌سازی همچنان یک خط قرمز برای ایران خواهد بود و هیچ‌گاه قابل مذاکره نیست.

باتوجه به انفعال واضح کشورهای اروپایی در این مقطع و در میانه مذاکرات ایران و امریکا، شما رویکرد این گروه از بازیگران را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ به نظر شما، در ادامه مذاکرات، تروئیکای اروپایی چه نقشی می‌تواند ایفا کند و چه نقشی برای آنها در فرآیند دستیابی به توافق نهایی متصور هستید؟

در حال حاضر، به نظر می‌رسد اروپایی‌ها ترجیح داده‌اند که آقای ترامپ به‌ طور مستقیم با طرف ایرانی وارد گفت‌وگو شود. به ‌طور واقع‌بینانه اما باید گفت که اگر اروپایی‌ها در روند مذاکرات کارشکنی نکنند، تاثیر زیادی در تسریع فرآیند مذاکرات تهران و واشنگتن نیز نخواهند داشت. در واقع، اروپایی‌ها اکنون به دنبال این هستند که نقشی منفعل و غیرمداخله‌گر ایفا کنند. فارغ از آن در مقطع کنونی تروئیکای اروپایی سازوکار مکانیسم ماشه را به نوعی تحت عنوان ابزار فشار است در دست دارند که البته می‌تواند به عنوان بهانه‌ای برای کارشکنی در روند مذاکرات استفاده شود. بنابراین، طرف امریکایی ترجیح داده مستقیما با ایران وارد مذاکره شود تا به یک تفاهم دست یابد. با این همه در رابطه با موضوع ایران، به ‌طور کلی، اختلاف زیادی بین امریکا و اروپا وجود ندارد. هر دو طرف توافق دارند که ایران نباید سلاح هسته‌ای داشته باشد و رویکردهای آنها در این زمینه تفاوت چندانی با یکدیگر ندارد.

باتوجه به اینکه به نظر می‌رسد شکاف میان نتانیاهو و تیم ترامپ عمیق‌تر شده است، در صورت دستیابی به تفاهم یا توافق موقت میان ایران و امریکا، به باور شما دونالد ترامپ چگونه می‌تواند لابی یهودی و شاهین‌های جنگ‌طلب‌ درون دولت خود را مهار کند و از تاثیرگذاری آنها بر روند مذاکرات جلوگیری کند؟

این موضوع به شخص نتانیاهو و رویکرد لابی‌های صهیونیسم باز می‌گردد. اگر واشنگتن بخواهد به کارشکنی‌های نتانیاهو و همزمان تحرکات جنگ‌طلبان داخلی توجه کند، با ایران به نتیجه‌ای نخواهد رسید. اسراییلی‌ها به دنبال جنگ، ولو درگیری محدود هستند. با این حال، مدیریت آقای ترامپ در این مقطع اهمیت زیادی دارد. در هر صورت تا حدودی به نظر می‌رسد ترامپ تمایلی به پذیرش این فشارها ندارد. برای مثال، آتش‌بس میان امریکا و انصارالله که از طریق عمان میانجیگری شد، نشان‌دهنده این است که اسراییل خواهان چنین توافقاتی نبوده، اما امریکایی‌ها اعلام کرده‌اند که امنیت کشتی‌های خود را خود تامین می‌کنند و از ورود مستقیم به دیگر موضوعات از جمله مواضع اسراییل خودداری می‌کنند. از طرفی آقای ویتکاف تل‌آویو را تهدید کرده است که در صورت تداوم کارشکنی‌ها بدون اطلاع این رژیم، پیمان‌های امنیتی مهمی را با عربستان به امضا خواهد رساند. واقعیت این است که ترامپ در حال پیگیری سیاست اول امریکا است و همه ‌چیز را به نفع امریکا می‌خواهد. او شاید بتواند این چالش‌ها را مدیریت کند و اجازه ندهد که نتانیاهو در روند مذاکرات مداخله کند. اما در نهایت، این مشکل داخلی ترامپ است. اگر واقعا به دنبال یک توافقی واقعی با ایران است، باید قادر باشد لابی‌های جنگ‌طلب و افرادی همچون نتانیاهو را به شیوه‌ای موثر مدیریت کند.

برخی ناظران همزمانی دور جدید مذاکرات با آتش‌بس در یمن، بن‌بست در غزه و اوکراین را نشانه‌ای از تمایل طرفین به تسریع روند توافق می‌دانند. از نگاه شما، این تحولات همزمان تا چه اندازه می‌تواند به عنوان عاملی شتاب‌دهنده در روند آتی مذاکرات ایران و ایالات‌متحده عمل کند؟

بله، قطعا می‌تواند تاثیرگذار باشد، به‌ ویژه موضوعاتی مانند آتش‌بس در یمن که همزمان با پیگیری پرونده‌های دیگر در حال پیشرفت است. البته که امریکا همزمان مذاکرات با چینی‌ها در ژنو را دنبال می‌کند. از طرفی موضوع اوکراین نیز در دستور کار قرار داده است و در این زمینه قرار است مذاکراتی میان پوتین و ترکیه در استانبول انجام شود. البته که هیچ کدام از این پرونده‌ها به نتیجه‌ای نرسیده است. اما فارغ از این موارد در هر صورت، رویکرد امریکایی‌ها به دلیل تمامیت‌خواهی و حداکثرخواهی‌شان که همه‌ چیز را به نفع امریکا می‌خواهند، خود یکی از مشکلات اساسی آقای ترامپ به شمار می‌رود. به همین دلیل است که این رویکرد اغلب کمتر به نتیجه می‌رسد. بنابراین، به نظر می‌رسد که ترامپ احتمالا در تلاش خواهد بود تا بتواند با ایران به توافقی دست یابد تا آن را به عنوان مهم‌ترین و بزرگ‌ترین دستاورد دولت خود رسانه‌ای کند.

به پیج اینستاگرامی «آخرین خبر» بپیوندید
instagram.com/akharinkhabar